چند سایت اینترنتی مطلبی از مازیار رازی در باره اول مه ٨٨ درج کرده اند که در آن یک نگرانی برجسته شده است. ایشان در جائی از این مطلب میگوید: "نهادهای کارگری موجود در وهله نخست باید تجمع مستقل و دمکراتیک باشند. مستقل از دولت سرمایهداری، احزاب سیاسی قیم مآب غیر کارگری و همچنین مستقل از بوروکراسی کارگری. استقلال از دولت سرمایهداری و احزاب خرده بورژوای موجود (مانند جریانات "کمونیست کارگری") برای بسیاری از فعالین کارگری، امری است شفاف و روشن.
مازیار رازی به درست نمیتواند از اعتراض و جنبش کارگری و اول ماه مه در ایران صحبت کند و کمونیسم کارگری و حزب کمونیسم کارگری را نبیند و چیزی به آن نگوید. این واقعیتی است که برای مازیار رازی به یک نگرانی مزمن متمایل به نوعی اختلال تبدیل شده است.
نکته دوم اینکه ایشان میگوید: "استقلال از احزاب موجود مانند جریانات کمونیست کارگری برای بسیاری از فعالین کارگری، امری است شفاف و روشن." برای کسی که این همه به ادعای خودش مطمئن است، معلوم نیست این نگرانی دیگر از چه چیزی ناشی شده است! نکند ایشان به آن چیزی که گفته است باور ندارد!؟ مثلا مدتهاست دیگر ندیدهام کسی از توفان، فدائیان اقلیت، فدائیان طرفدار اشرف دهقانی، فدائیان طرفدار مجاهدین خلق، رنجبران، و غیره نگرانیای ابراز کرده باشد. چرا که واقعا برای احدی نه جای امیدی هستند و نه مایه نگرانیای. اگر جریانی مایه نگرانی کسی نباشد، کسی درباره اش چیزی هم نمیگوید. منتها حزب کمونیست کارگری و جنبش کمونیسم کارگری مایه نگرانی همیشگی حداقل مازیار رازی بوده است.
واقعیت امر این است که نمیشود به این شیوه به جنگ جنبش کمونیسم کارگری و حزب کمونیست کارگری رفت. مازیار رازی باید این حزب و سیاستهایش را نقد کند و نقدش را هم به قضاوت جنبش کارگری بگذارد. اگر دست رد خورد، فکر دیگری بکند و اگر هم گرفت، صد آفرین به منقد. این تنها راه کنار زدن یک جریان "مزاحم" است.
مازیار رازی، به گفته خود ایشان از قبل از انقلاب ۵٧ مبارزه سیاسی میکرده و در نشریاتی چون، بگفته خودش، کندوکاو مطلب مینوشته است. پیشینه فعالیت سیاسی حزب کمونیست کارگری و جریانات ماقبل آن مثل حزب کمونیست ایران، اتحاد مبارزان کمونیست، سهند و حتی "محفل مارکسیستی آزادی کارگر"، به انقلاب ۵٧ برمیگردد. برای هر انسان منصفی سئوال قاعدتا باید این باشد که چگونه است که مازیار رازی همیشه خودش بوده و با چند تا اسم مستعار دیگرش؛ اما حزب کمونیست کارگری به گواه یک عالم کمونیست در ایران و عراق و افغانستان، منشاء اثر در حداقل بخش اعظم چپهای این سه کشور بوده است!؟ هر کس دیگری جای مازیار رازی بود به این فکر میکرد که نکند دارد سیاستهای غلطی را نمایندگی میکند که این چنین مورد بیاعتنائی قرار گرفته است؟! بهرحال امیدوارم که فکری جدی به سیاستش بکند!
١٢ سپتامبر ٢٠٠٩