ما کمونیستها از اولین گامها و حرکتهای دوم خردادیها تا به امروز که بنام جنبش سبز، منتهی گردیده ، همیشه گفتهایم وخواهیم گفت که این رژیم ارتجاعی اصلاح پذیر نیست تنها راه برای آزادی و رهایی مردم ، انقلاب است با سرنگونی تمامیت و کل حکومت جمهوری اسلامی. چون جنبش سبز نمیتواند جواب گوی خواستهای بنیادی این مردم باشد.آنها خود بخشی ازبدنه حاکمیت ارتجاعی هستند و در این سی ساله در سرکوب و کشتار نقش ایفا نمودهاند.
از دروازه شهر این رژیم که به درون گام می نهی، چنین باید نظاره کرد و دید، که پرونده نه سی ساله بل یک روزه جرم و جنایاتش چنان قطور و سنگین است که آدمی را زگفتن شرم میآید و بر خود باید پیچد . ولی باید روزی هزاربار در هزار جای افشاگری کرد و نوشت .
از هزاران آزادیخواه در دخمهها و سیاه چالهای اوین و دیزل آباد و ….. تا سولههای کهریزک و صدها زندان و سوله بی نام و نشان دیگرکه در برابر جوخههای اعدام و بر چوبههای دارو یا در زیر شکنجههای طاقت فرسا و وحشیانه جان باختندو جان می بازند. صدها نفر از رهبران و فعالین اپوزیسیونها از سلیمانیه گرفته تا قبرس و برلین و وین و…. بنام " جنایات مقدس " در برابر چشم همسران و کودکان و مادرانشان ترور و یا سلاخی گردیدند که همه مستقیم وازسفارت خانههای جاسوسی جمهوری اسلامی طراحی و اجرا میگردید.از هزاران زن و دختر و پسرهای که در زندانهای این سفاکان این نا انسانها این وحوش، به اسم اعتراف گرفتن مورد تجاوز قرار گرفتند. چه دخترانی که شب قبل از اعدامشان به آنها تجاوزکردند( طبق دین و آیینشان که اگر باکره باشند به بهشت میروند، چون بهشت جای نیکوکاران است !) و بعد از اعدامشان صد تومان پول و دستمالی همراه جنازه به خانوادهشان تحویل میدهند که این مهریه و این هم نشان عصمت او ( البته با لفظی که من ازگفتن و نوشتنش شرمم آید ) از هزاران زنانی که تا سینه در خاک شدندو سنگسار گردیدند. از هزاران تن را از بلندیها و ساختمانها بنام اجرای احکام دینی به پایین پرت نمودند. از هزاران قطعه کردن دست و پنجه ، تجاوز و جسد سوزاندن ، گورهای دسته جمعی چون خاوران و بهشت زهرا ، وبی نام و نشانهای دیگر که نیروهای چپ و آزادیخواه در آن دفن گردیدهاند که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی بر آنها نام " لعنت آباد " نهاده است در جای جای این مملکت بپا کردهاند. از قتلهای زنجیرهای و….. که شاید اینها تنها قسمت کوچکی از جنایات این رژیم که حاصل عمر نگین جمهوری اسلامی قرون وسطایی در پایان با تاسف سفاک و ارتجاعی باشد که تا کنون برملا گردیده و در این قطور پرونده برای بشریت، سده بیستم، که اشارهای مختصر بود جمهوری اسلامی با تمامی سرانش ، با خامنهای ها، خاتمی ها، موسوی ها، کروبی و رفسنجانی و شاهرودی ها ، …….. از ارکان اصلی این جنایاتن و باید در دادگاهی مردمی بر صندلی اتهام بنشینند . که مباد هرگز اینان بخشوده و یا فراموش گردند. و شرم باد آنکه امروز مهر تایید بر پیشانی این سفاکان مینهد.
جمهوری اسلامی کنون در باتلاق و گردابی اسیر آمده که دیگر نه جنبش سبز، نهگنجی ها و سروش ها و نه کشتاروشکنجه و نه بر خاک و خون کشیدن و زندانی …… و نه حتی اعلام حکومت نظامی و آماده باش در بیشتر شهرها بصورت آشکار و یا مخفی به نیروهای بسیج و سپاه و انتظامی و دیگر مزدورانش دراین اوضاع نمیتواند برایش فرجی حاصل نماید .چنانکه تورم اقتصادی، گرانی ، بیکاری ، ….. خود قوز بالا قوز شده است . مردم میخواهند بساط این حکومت را برچینند. با این نظام زیستن نتوان نمود . و اکنون این مردم هستنند که تضادهای داخل رژیم را تعین میکنند . وبخاطرهمین مقطع است که . موسوی ها، کروبیها، گنجی ها، سروش ها، برای تغییر موضع و کمتر کردن فشار مردم برای نابودی کل نظام و حکومت زاده میشوند . چنانکه میبینیم با اینکه پلاتفرم رفسنجانی و موسوی و کروبی و خاتمی در دو زمینه متفاوت و با الگو پذیریهای دیگر در حرکت بود اکنون بهم گره خوردهاند. تا شاید این کشتی بی لنگر و بی ناخدا را به ساحلی آرام رسانند . و یا بتوانند سوپاپ اطمینانی دیگر بگشایند و چونین است که موج سبز در اروپا و غرب به جمع کردن امضا روی طومار سبز ، اعتصاب غذا، و کارهای از این دست تا از این طریق برای کانالیزه کردن نارضایتی مردم به مطالبات و خواستهای کوچکتری هدایت نمایند . که در چارچوب و حیطه قانون اساسی و ولایت فقی و نظام اسلامی با کمی شعارهای رنگاورنگ و کمی با بوی رفرم آغشته و اینچنین بصورت مردم خاک پاشیدن . چون اینان و کسانی دیگر چون رفسنجانی و ابطحی و … انقلاب و انفجاری را بو کشیده و احساس نمودهاند. و میدانند که این انقلاب بنیاد تفکرهای اسلامی و ارتجاعی را به نابودی و به برپای حکومتی سکولاریسمی میآنجامد. و در این میان به ضرورت نوعی رفرم در حاکمیت را شرط بقای عمر نگین خود و رژیم شان میدانند. و به همین خاطر جهت بقای نظامشان، به گونهای دیگر جهت سرکوب و تغیرمسیر خیزش و جنبش مردم به تزویر و مساعدتهای دیگراز سران کشورهای باج گیر گرفته تا دیگر احزاب های چون خود ارتجاعی دست کمک، کمک، دراز نمودهاند. و آنها خود عمیقن تو خالی بودن خود را میدانند که در این رو در رویی با مردم رژیم شکست خواهد خورد. مبارزات مردم این رژیم را به منگنه آورده است . و دولتهای اروپایی و غربی هم برای سهم و مصالح و منابع نامشخص خود از آینده مبهم و تاریک و بازاری سود آور، و غارت و چپاول، نگران رشد این جنبشها و اعتراضات هستند .چون کنون میبینند که بخشهای دیگر از کارگران، زنان، دانشجویان … گر چه بصورت آگاهانه ولی نه متشکل به این حرکت برای سرنگونی پیوستهاند. و ما کمونیستها که در این گیرودار و در این فرصت پیش آمده باید با تمامی توان خود و بصورتی جدی و مستمر فعال باشیم و این جنبش ر