فرار به جلو سران جنبش سبز، از ” راه سبز امید ” و واکنش ها!

ata.kholghi@gmail.com

از بعداز شروع سریال نمایشی دادگاه های فرمایشی و برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری و فروریزی روز بروز توهمات مردم از ”اعجاز” «جنبش سبز»، اصلاح طلبان که خود را درمانده و وامانده تر از هر زمان می بینند و بیم آن را دارند که جناح حاکم بیشتر از اینها تحت فشارشان بگذارد؛ تلاش دیگری را آغاز کرده اند.

اینها عملاً دریافته اند که به هر اندازه مردم از آنها فاصله بگیرند ـ که گرفته اند ـ، و همراهان رده های پایین جریان و جنبش شان متفرق تر شوند ـ که شده اند ـ، بیشتر از پیش به زیر ضرب جناح حاکم خواهند رفت؛ از این رو به تکاپو افتاده اند تا هر طور که شده حصاری  امنیتی بدور خود بکشند تا تهدید دستگیری و زندان را ولو موقت از خود دور کنند.

سرگذشت و به سرآمده های همراهان دربندشان چنان کابوش وحشتی در دلشان کاشته است که گام به گام از آنچه که ادعا میکردند و آنچه که می خواستند عقب نشسته اند و به مناسبت و بی مناسبت وفاداری خود را به ولایت فقیه و قانون اساسی و… اعلام می کنند.

دادگاه های نمایشی، ”اعترافات” و ندامت نامه های یارانشان، تهدیدهای مکرر مهره های ریز و درشت جناح حاکم و مسئولان زیر مجموعه های دستگاه اجرایی نظام، حسابی مرعوب شان ساخته است.

مجموعه ای از اوهام و کابوس و نگرانی های واقعی که گرد سرشان می چرخد سران این جریان را بر آن داشته است تا هرچه سریع تر مفری بیابند و با کوتاه آمدن از آنچه که می خواستند، پیگرد و تعقیب خود را که روز به روز شایعه اش قوت می گیرد منتفی سازند.

آن دسته از سران این جریان که هنوز گذرشان به زندان نیفتاده و از بالاترین رده های ”جنبش سبز”اند، حتی به خودشان هم اعتماد ندارند که اگر سر از زندان در بیاورند تا چه حد توان استقامت و ماندن بر سر مواضع خود را خواهند داشت.

اینها از سر و وضع هم کیش های اسیرخود در دادگاه های نمایشی دریافته اند که چه بر سر دوستان شان آورده اند که اینگونه به آنچه که کرده و نکرده اند ”اعتراف” می کنند و از کرده خود پشیمان اند.

آنهایی که این روزها تحت شکنجه های جسمی و فشارهای روحی وادار به ”اعتراف” می شوند و از کرده خود ابراز ندامت می کنند، روزگارانی خود نظریه پرداز و تئوریسین و مروج و مفسر و قلم زن این جریان بوده اند که به این روزشان انداخته اند.

رهبران ”جنبش سبز” تأثیرات اعمال بی رحمی ها را در به ”اعتراف” کشاندن یاران شان، کسانی چون ابطحی و عطریانفر و حجاریان و ده ها چهره دیگر را دیده اند و باور آورده اند که اگر ضعیف تر از آنها نباشند قوی تر نیستند و اگر آنها تاب مقاومت نیاورده اند از کجا معلوم که اینها بیاورند! بنابراین چه بهتر که هرچه زودتر دست بکار شوند و هر طور که شده تضمینی برای جان و مال شان بگیرند.

اینها می دانند که رقیب کوتاه نمی آید و اگر نجنبند و به طرف نفهمانند که پیام شان را گرفته اند چه بسا امروز و فردا در خانه شان را بکوبند و روانه زندان شان کنند.

اینها از بیم چنین سرنوشتی ضرورت را در این دیده اند که با راه اندازی تشکیلات بی خطری، امیدی به نا امید شدگان جریان متفرق شان بدمند و خود را سروسامانی بدهند و اگر بتوانند مردمی را هم به حمایت از خود تشویق و امیدوار کنند تا بلکه به این طریق وضع موجود و بقای خود را تضمین کنند.

در واقع تلاش اخیر رهبران اصلی جریان اصلاح طلب برای راه اندازی ” تشکیلات راه سبز امید ” پاسخ به چنین ضرورتی است.

طرح ”تشکیلات راه سبز امید” در واقع طرح یک عقب نشینی تمام عیار و طرح یک فرار به جلو آشکاری است که بیش از آنکه نشان از تداوم اعتراضات تا کنونی ”جنبش سبز” باشد، پذیرش شکست این ”جنبش” و آغاز پایان آن را اعلام می کند.

با اعلام تشکیلات ”راه سبز امید”، در واقع رهبران ”جنبش سبز” با بالا بردن دستهای شان، شکست خود را رسماً اعلام کرده اند و به سهم خود دولت دهم را به رسمیت شناخته اند و وضعیت موجود خود را به عنوان «یک اپوزیسیون نظری بی آزار» اعلام کرده اند.

همه امید رهبران این جریان اینست که جناح حاکم به بی آزاری شان اعتماد کند و دست از سرشان بردارد! اما آیا امیدی به امید شان هست؟!

***

سران جریان سبز تلاش دارند که این تسلیم و عقب نشینی و فرار به جلو خود را رنگ و لعابی موجه بکشند و چنین وانمود کنند که گویا می خواهند در قالب دیگری اشکال کار سازتری از مبارزه را پیش ببرند. توجیهاتی هم سر هم کرده اند که بهتر است جزئیاتش را از زبان خودشان بشنویم:

میر حسین موسوی تشکیل ” تشکیلات راه سبز امید ” را اولین بار در دیدار با اعضای انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، اعلام کرده است.

وی در جمع اعضای این انجمن به شکل گیری این تشکیلات به عنوان یک نهضت فراگیر اشاره کرده و گفته است: ” رنگ سبز نماد این راه و مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی شعار آن است و شبکه های اجتماعی خود جوش و خود مختار بیشمار و گسترده در سطح جامعه بدنه این جنبش هستند. ”

موسوی در جریان توضیح بیشتر طرحش، با تأکیدی چند باره وفاداری خود را به کلیت نظام جمهوری اسلامی اعلام می کند و یادآور می شود که:

”‌شعارهای ما در طول انتخابات در چارچوب قانون اساسی و اصولی که مردم باور دارند انتخاب شد، امروز هم به همان شعارها پایبند هستیم. ”

وی برای اینکه هیچ شبهه ای را باقی نگذاشته باشد و عََرَق برادران پاسدار و بسیجی شکنجه گر در به اعتراف کشاندن همفکرانش را خشک کرده باشد، اضافه می کند:

” ما به انقلاب علاقه داریم! ما به نهادهائی چون بسیج و سپاه علاقه داریم! چون فکر می کنیم بسیج برای مقابله با دشمن است و سپاه برای آن ایجاد شده تا در مقابل دشمنان بایست
د. ”

هم موسوی و هم مشاور ارشدش ـ علیرضا بهشتی ـ در پاسخ به هر پرسشگر و خبرنگاری مستقیم و غیر مستقیم این تلاش اخیر را تلاشی برای جلوگیری از پراکندگی بیشتر مردم از زیر چتر ”جنبش سبز” و نوعی باز سازی توضیح می دهند.

علیرضا بهشتی در گفت و گو با خبرنگار ایلنا در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا موسوی به فکر راه اندازی چنین مجموعه ای شده است، گفته است:

” شرایطی که در طی این انتخابات پیش آمد یک شرایط خاصی است. نیروهایی که به میدان آمدند و برای تحقق مطالبات به حق خود تلاش کردند نمی توان از آنها برای یک دوره کوتاه انتخابات انتظار داشت که در میدان باشند و از مشارکت آنها برای پیشبرد اهداف متصور استفاده نکرد. ”

بهشتی در توضیح دلیل آوردن کلمه «امید» می گوید:

” نوعی سرخوردگی، دلمردگی و نومیدی نسبت به حرکت اصلاحی ایجاد شده است امیدواریم این تشکیلات کمک کند تا مردم همچنان با نشاط ، پرشور و قانونی وارد فعالیت شوند. ”

از مجموع صغری کبری چیدن های موسوی و مشاور ارشدش چنین بر می آید که ”راه سبز امید” بیش از آنکه به فکر سازماندهی توده مردم برای تحقق مطالبات شان باشد در فکر اینست که همچنان بخشی از توده های مردم را در توهم و پشت سر خود نگه دارد و با نمایش آنها به رقیب، بقای خود را به عنوان یک اپوزیسیون منتقد بی آزار تضمین کند!

واقعیت این است جریانی که هم به قانون اساسی وفادار است و هم به انقلاب اسلامی علاقه دارد و هم به بسیجی و سپاه علاقمند است، نمی تواند و قادر نیست خواست و مطالبه مردم را که کمترین شان آزادی و امنیت و آسایش و کار و نان و مسکن است، رهبری کند و مردم متوهم مانده پشت سرش را همچنان پشت سر داشته باشد.

از کل مبانی تشکیلات ”راه سبز امید” و توضیحات آقای موسوی و مشاور ارشدش و آکادمیسیت های اصلاح طلب حامی این طرح چنین بر می آید که ”راه سبز امید” نه یک آلترناتیو حکومتی و یا یک ساختار سازمانی رادیکال با مطالباتی مشخص علیه اقتدارگرایان، بلکه یک پلاتفرم سازش سیاسی وهمزیستی مسالمت آمیز ”یک طرفه ای” است برای قبول وضعیت جدید در چارچوب همان استانداردهای قابل قبول جناح حاکم!

بیشترین انتظار و توقع موسوی که ظاهراً ابتکار عمل برپایی چنین جبهه ای را در دست دارد، فراتر از این نمی رود که به یک اپوزیسیون بی خطر مؤدب مدافع قانون اساسی و علاقمند به بسیج و سپاه تبدیل شوند. این خط امامی های کهنه کار هیچگاه گفته امام شان را که گفته بود: «از واجب واجبات حفظ نظام است» از یاد نخواهند برد!

واکنش اصلاح طلبان همراه

علاوه بر خاتمی و کروبی که گویا در رأس تشکیلات مرکزی این تشکل جدید قرار خواهند گرفت، عده ای از رهبران تشکل های اصلاح طلبان متشکل در جبهه مشارکت به حمایت و توجیه تشکیلات ”راه سبز امید” برخاسته اند.

بد نیست نظری به نظرات برخی از این صاحبنظر های نامدار بیندازیم:

فاطمه راکعی «دبیر کل جمعیت زنان مسلمان نو اندیش» در یک جمله، هم نهایت ”نواندیشی” خود و تشکیلات زنانش را به نمایش می گذارد و هم انتظارش را از این جبهه نوظهور بیان می کند.

این زن ضد زن در گفتگو با ایلنا «خبرگزاری کار ایران» می گوید:

” پیشگامان راه سبز با بهره گیری از همفکری علمای همفکر و همراه امام خمینی و دیگر چهره های مردمی می توانند به گسترش و فراگیر شدن این تشکیلات کمک کنند. راه سبز امید شروعی برای بازگشت دوباره ارزش ها، و معنویت و انسانیت است. ”

خانم راکعی بر حسب تعلق طبقاتی و ایدئولوژی زن ستیزش باز گشت دوباره ارزش ها و معنویت و انسانیت را در همفکری با علمای همفکر و همراه جلادی چون خمینی می داند! همان مرتجعی که زنان را به این درجه از بی حقوق و بی حرمتی رساند!

آقای صادق زیبا کلام هم که خود از سر جنبانان اصلاح طلب و آکادمیسین های متعلق به این کمپ است کارشناسانه به میدان آمده است تا هم وجاهت ”راه سبز امید” را توجیه کند و هم به جناح حاکم حالی کند که چنین تشکیلاتی هیچ خطری متوجه آنان نخواهد کرد و صلاح در این است که نظام همچین تشکل های بی خطری را داشته باشد و الا غیر خودی ها به میدان می آیند و کاسه و کوزه همه مان را به هم می ریزند!

ایشان می گویند:

” آقای مهندس موسوی و دوستان شان به نظر من این فرصت تاریخی را دارند که رهبری این قشر از لایه های اجتماعی معترض را برعهده بگیرند. اتفاقاً عقل سلیم هم حکم می کند که رهبری این جریانات معترض و مخالف را کسانی در دست گیرند که درون نظام هستند، یعنی افرادی مثل آقایان موسوی، هاشمی، خاتمی و کروبی که به هر حال از فرزندان اصیل انقلاب و نطام هستند. ”

آقای زیبا کلام به اعتبار ”دانش سیاسی” و صد البته شم طبقاتی اش چه خوب درک کرده است که اگر رهبری این جریانات معترض را کسانی جز آنهایی که در درون نظام هستند در دست گیرند، چه بر سر این نظام و فرزندان اصیل اش خواهند آورد.

عقل سلیم آقای زیبا کلام در می یابد که اگر آن خیل میلیونی مردم که اعتراض و مبارزات شان زیر کنترل و رهبری اصلاح طلبان رفته بود در یک برآمد توده ای دیگر به رهبری کارگران متشکل به میدان آیند چه سونامی عظیمی راه خواهد افتاد و چگونه کل این نظام را با خود تا درک می روبد!

این آکادمیست بورژوای اصلاح طلب لیبرال، در ادامه خط دادن های دو جانب