خاطراتی از….(تاریخ)

من معمولا برای نوشتن دست به قلم نمی برم اما امروز بناچار باید وظیفه ای را به قلم بسپارم که از نظر من تاکید بر آن برای همه کسانی که بنحوی در گوشه ای از این " خاطره ها " قراردا شته اند ، امری الزامی است در جهت تدقیق نوشته هایی تحت عنوان خاطره یا  خود تاریخ .

بدین منظورشاید بهتر باشد قبلا نگاهی به نوشته صالح سرداری که در سایت آزادی بیان آمده بود بیاندازید . لینک مطلب http://www.archives.web.surftown.se/?p=6356

 

  باید اذعان نمود که ایشان دقت زیادی در بیان آنچه میخوا سته ومنعکس کرده دارد وقصد ندارم بند به بند به آن بپردازم ، منتها به نکاتی ا شاره میکنم که او با همان دقت تازمانی که هنوز تشکل و سازمانی اعلام موجودیت نکرده وتا به آخر من وما کنان همه شرکت کنندگان در این پروسه را با عبارت عام ( مردم) به دنبالچه تبدیل کرده وتنها در آخر ا شاره ای کوچک و حقیر به حزب دمکرات برا ی برجسته نمودن من وماهایش دارد و حتی نقش رفیق فواد مصطفی سلطانی را هم بزحمت میتوان دید . عظمت این نقش چند نفره فیلمی را بخاطرم آورد که تلویزیون نروژ هر سال در ۱۷ ماه مای (روز ملی نروژ) پخش میکند وچنان است که بیننده متوجه میشود چند پارتیزان نروژی آلمانی ها را از خاک خود عقب رانده و لذا آلمان در لنینگراد شکست خورده و عقب نشینی میکنند.

 

  لازم به توضیح است که بگویم من بعنوان یکی از این مردم از ابتدای قیام ۵۷ بسیاری از این رویداد ها را تا به امروز از نزدیک شاهد بوده و بیاد دارم و هنوز هم بسیارند در کردستان و در گوشه و کنار دنیا که بخشی از این تاریخند و یا واقعیات را در سینه دارند واگر بنا به هر ضرورتی بیان میشود امانت داری شرط اول است .

اگر مطلب صالح را بخوانید ، با نکات مورد ا شاره من متوجه ایراد کارخواهید شد و ممکن است مانند من فکر کنید که ایشان با هدف ودید امروز به نوشتن " خاطرات" پرداخته و برای دادن تصویری دلخواه به خواننده بدقت هم باید بخشی را حذف نماید.

در اینجا صرفنظر از جابجائی ها واغراق در رهبری سیاسی و نظامی  کسی منکر نقش برجسته تعدادی از جمع مورد ا شاره او نمی باشد اما همه ما می دانیم شهر کوچک ما مریوان تنها دارسیران نبوده و مبارزه هم به مبارزه دهقانان علیه ما لکین خلاصه نشده است . مریوان از قبل هم بخاطرموقعیت و ترکیبش مردمی با روحیاتی معترض به بی عدالتی وقا نونمندیهای حاکم بر جامعه دا شت. مگر نه اینکه دردوره شاه نیز مردم به دفاع ازکاسبکاران مرزی زاندارمری را اشغال و حتی خلع سلاح میکردند ، زیاد دور نیست .آنموقع من و شما هنوز به دوران شاگردی جانباخته حسین مجلسی نرسیده و دیگران نیز دخالتی در سازماندهی این حرکات ندا شتند و همه مردم شهر در آن شرکت میکردند .

با وجود انسانهای مبارز و معلمان خوب و انقلابی بتدریج تا به قیام ۵۷ این روحیات را چنان پرورش داد که در شور و شوق آن دوران مردم شهر بخوبی آمادگی پذیرش رهبران و  پیشروان مبارز را داشت.

 

 

خلاصه ای که صالح و دیگران هم بیاد دارند:

  هنگامیکه سازمان زحمتکشان کرد ستان ایران ( کومه له ) هم اعلام موجودیت نکرده بود ، صرفنظر از کمی وکیفی ومیزان نقش کم نبودند کسان شناخته شده دیگری که از قبل گرایش خود را داشتند چون سمپاتی به سازمان چریکهای فدائی خلق ایران ویا حزب دمکرات کردستان ایران وهمچنین بسیاری از مردم شهر از بازاری گرفته تا معلم و محصل و…چه در دفاع از شهر چه در تصرف و برچیدن مقر مکتب قرآن و حفاظت ازکوچ مریوان و شرکت در هر تجمع وتحرکی دیگر.

 

  در جریان حمله به مقر مکتب قرآن بسیاری مسلح بودند که هیچ ربطی به سازماندهی مورد نظر شما ندا شتند. رشید فتاحی(هه ورامی) که رگباری بدنش را سوراخ سوراخ کرد دمکرات بود و تعدادی هم خود را متعلق به سازمان چریکهای فدائی خلق ایران می دانستند . هنگام درگیری ما همه در اطراف مقر بود یم که رشید نوذری (ره شه هه لاج) و نادر فرشگر به سنگرهای بام مقر رسیدند و هیچ کنترلی بر اوضاع وجود ندا شت . وبالاخره مگر نه اینکه رفیق فواد موافق این درگیری در آن موقعیت نبود ، او همچنین در پاوه تلاش کرد که کنترل بر اوضاع بدون رودرروئی نظامی صورت بگیرد و امکان استفاده رژیم محدود شود .

ا وایل  سال  ۵۹  ناحیه مریوان حزب دمکرات در آبادی پایگلان در مقری  که کومه له مدتی بود خلوت کرده بود،

ا سکان گزیدند و عکس رفیق فواد چند ماهی کماکان روی دیوار داخل مقر باقی ماند و روزی که آنرا بردا شتند عبدالله بهرامی ک .م حدکا مسئول ناحیه بود گفت: من کمونیست نیستم و از کومه له هم بدم می آید اما در حقیقت برای کاک فواد احترام خاصی قائلم وتحلیلش در مورد جریان پاوه درست بود وایکاش به حرفش گوش کرده بودیم .

 

  در ستاد یا بنکه شهر نیز از جمع مورد ا شاره شما من حضور نودینیان ها را بیشتر شاهد بوده ام حتی آن شبی که

به ستاد تیراندازی شد. تعداد قابل توجه آن ستاد تا به امروز هم حتی یک روز کومه له نبوده اند ازهمان کسی که فاصله خمپاره انداز تا باغ … را باقدم حساب میکرد تا طایفه علی مریوانی و…. که نیازی به نام همه نیست و اکثرا مانند صالح گرایش خ
ود را از قبل داشتند.

همیشه حاجی امین بگ می گفت من قیام کردم ، رشید فتاحی معترض بود که پس من چی ؟ حاجی جواب میداد که انصافا رشید هم بود . اما در این نوع نگارش بقیه غایبند.

یوری بوندا رف روسی نویسنده بعد از جنگ ا ست و در رمان برف داغ ماجرای۲۴ ساعت جنگ لنینگراد را که خود در آن شرکت داشت تا به آنجا پیش برده که میتوان نقش گرایشات اجتماعی و علت شرکت آنها در جنگ و حتی حرکتی انسانی افراد ی از دشمنش  را نیز سعی کرده از قلم نیاندازد وحتی اگر  این رمان طولانی را به چند صفحه شما خلاصه کنیم باز هم چیزی از قلم نمی افتد وبه چند بلشویک و حزبی محدود نمی شود در حالیکه مخاطب صالح باید تصور کند بجز چند نامبرده کسی در این رهبری وحماسه و شجاعتها شرکت ندا شته وبقیه مردم تحت فرمان بوده اند .

اگر برای لحظه ای به ماجرای تحصن در ساختمان دادگستری مریوان کمی قبل از قیام برگردیم همه نوع در آن

 

                                                       ۳

یافت میشد وقهرمان اعتصاب غذایش را بیاد بیاورید ، صرفنظر از علت شرکت او زمانی که کنار نرده های فرمانداری قطعنامه اش را می خواند بند اولش این بود  " در بند کوچک زندان ده ها نفر نکهداری میشوند ، باید زندانها را بزرگتر کنند که مردم را حتتربا شند !!!   در این تحصن با تمام دستاوردهایش شامل مجموعه ای بود که هر کدام به نوعی باری را بدوش می کشیدند ووچنین واقعیاتی هم جزو آن بودکه نباید قلم گرفت و گوشه ای را بدلخواه بزرگ کرد .

 

کلام آخر هنگام نوشتن خاطره و بعبارتی خود تاریخ به هر هدفی باید در نظر داشت که تنها با من ومای محدود چنین حرکتی امکان پذیر نمی شود وهر دورانی در هر مکان بازماندگان زیادی دارد که واقعیتها را تکمیل کنند . تاریخ سیر وقایع است حال هرکس وهرچه را شامل شود باید گفت و جای نگرانی برای تعابیر وتفاسیر و غارت آن وجود ندارد زیرا  اگر در هرزمانی صحبت از تلاش برای برابری زن ومرد وکشیدن زنان کرد ستان بمیدان مبارزه مسلحانه یا آموزش و سازماندهی وایجاد شوراهای مردمی برای اعمال اراده جمعی و تلاش برای سازمانیابی وتشکل ودفاع ازحقوق کارگری و…. باشد مهر خود را خورده ا ست و نه تنها کسی بلکه حزب دمکرات هم مدعی اینها نیست و اینگونه مسائل بخصوص امروزه به خیلی ها علیرغم ادعا نمی چسبد و شما هم میدانید .برخورد شما وامثالی دیگر به هر پدیده ای و این مورد بخصوص در هر دوره ای به نسبت نیازتان متفاوت وامروزه نیز انگار که 

رهبری و همه عظمت  وخواص این جنبش در جمعی محدودد خلاصه شده و اشتباهات و کجرویها … متعلق به  همرزمان قبلی آن تاریخ ا ست . تاریخ ساخته را در شرایط قدرت شاید بتوان تحمیل ، اما تفهیم و هضم نمی شود.

هرچه که گذشت آثار و بوجود آورندگانش پیدا ست . مهم تصویر امروز و فردای ماست .

        منصور صدقی

                                                                                        ۰۴٫۰۹٫۲۰۰۹