موج سواران خر سوار ومار خوش وخط وخالی بنام «موج سبز»

وفا یغمایی که مانند باصطلاح «اصلاح طلبان »رژیم در پیچ وخم نظام جمهوری اسلامی دررابطه با رهبری مجاهدین خود گیر کرده است  ومیخواهد بداند که در رابطه با «موج سبز»کجا ایستاده ایم . او معتقد است که بعضی هنوز «خر خود را میرانند وانگار نه انگار که اتفاقاتی  افتاده است».

البته او منظورش باز تا حدودی رهبری مجاهدین است ولی چون درا ین نقطه نمیخواهد به مردم بگوید که درکدام نقطه در رابطه با سیاستهای رهبری مجاهدین ایستاده است حرف خود را با تعارفات زیاد وهمچنین در زرورق های متفاوت میپیچد  ولی البته «فدائیان رهبر» هم مانند بسیجیان «فدایی ولایت » و یقه سفیدهای چماق بدست که روزگاری خود یغمایی مثلا دررابطه با محمد  علی اصفهانی همراه با یارغارش زری اصفهانی او را  مورد حمله قرار دادند واز جنس همانها بوده است  اکنون مانند چماقداران دیروزی واصلاح طلب شده  رژیم ایران مورد حملات این فدائیان رجوی قرار میگیرند . بهرروی وفا یغمایی علی رغم اینکه دلش میخواهد در رابطه با رهبری مجاهدین خر خود را براند باید گفت که هنوز خرش که سوا ربر آن است وخودش هم نمک گیر مجاهدین همچنان بدنبال رهبر میدود ولی نقی هم میزند و مانند اصلاح طلبان رژیم همیشه میخواهد به نظام و ولی فقیه آن وفادار باشد .
ولی به وفا یغمایی باید گفت که این خری را که مردم را سوار آن کردند و «موج سبز» راه انداختند هدایتش ودست  ساخت کیست ؟ مردم بهرروی از این رژِیم بیزارند واین رزیم را نمیخواهند وخواهان تغییر آن میباشند وبه گفته «خر..دمندان  اپوزیسیون» خواسته های خود را «هوشیارانه» در پشت یکی از جناحهای رزیم پنهان کرده اند. ولی من ماندم که مردمی که خون میدهند وحاضر به فداکاری برای اهدافشان میباشند چه احتیاجی به پنهان کاری دارند؟ وچرا باید خرخودرا خود سوار نشوند وبگویند ما این رژیم را نمیخواهیم وپشت این ویا آن طرف ویا جناح رژیم خو د را پنهان کنند؟ من این قایم موشک بازی مردمی راکه درخیابانها شجاعت بخر ج میدهند را درک نمیکنم ؟وباید بگویم این معادله یک طرفهایش برایم به یکدیگر نمیخورد . ازیک طرف مردم شجاعی داریم که برای خواسته هایش در کف خیابانها جان میدهد و«هوشیار» هم هست «باهوش »هم هست ولی از طرف دیگر حاضر نیست حرفش را راست وحسینی بزند؟ این معادله دوسرش بهم نمیخورد ؟ من هرچه فکرکردم وخواستم که این معادله چندمجهولی را حل کنم نشد ؟
یا باید بگویم که مردم هنوز واقعا به این نتیجه نرسیده اندکه تغییراتی که میخواهند تنها با سقوط این رژِیم و حاکمیت خودشان  ممکن است. ولی چون خود را پشت یک جناح رژیم پنهان میکند درنتیجه هنوز به این نقطه نرسیده است ویا باید بگوییم مردم دارند به حاکمیت کلک میزنند و یکی را علیه دیگری شاخ کرده اند؟ که این هم یک طر ف دیگر هم دارد که مردم خو د را بازیچه بازی قدرت جناحها کرده اند یعنی جناحهای مغلوبه درون رژیم این «موج سبز » را با موج سوار ی خوبی سوارش شدند و باصطلاح اپوزیسیون هم یا دنباله رو این خر سواری بر موج سبز شده اند که از این خری هم نصیب آنها شود وبرای همین در همگامی با خرسواران درون رژیم و خرسواران قدرتهای جهانی که موج را به جهت اهداف خود هدایت میکنند «اپوزیسیون »تبعیدی مغلوب شده در خارجه هم در نقطه «کجا ایستاده ایم » را  به برروی کدام خر سوار شویم تبدیل کرد ه است وا ز رنگ سبز اسلامی حسین موسوی حمایت میکند تا  تکه نانی هم شاید گیر اوبیاید.
بهرروی از نظر من این «موج سبز»یک نوع خرسواری کشیدن ارتجاع وامپریالیسم است وبرای همین هم شاید همان مردم «هوشیار» یعنی زحمتکشان به این موج خر سوار نپیوستند واکثریت علی رغم خواسته سرنگونی رژیم ترجیح داده اند که درخانه بمانند وموج سبز مانده و حوضش بویژه که سران این «موج سبز» رهبرانش با اولین ناملایمتی دستها را بالا بردند البته روزهای اول موج خر سوار شو و همچنین موجی شده  انواع واقسام داروهای آفتابگردان ! را بعنوان توجیح اقرارهای سران فرصت طلب موج خر سوار تبلیغ میکردند که روان این افراد با قرص روان گردان تغییر کرده که البته من نفهمیدم اگر چنین قرصی هست دیگر شکنجه برای چه بوده است و چرا به تمامی زندانیان مقاوم داده نمیشودوبعضی تا پای جان از عقیده خود دفاع کرده اند وبه دشمن نه گفتنه اند؟واین قرص بر آنها کارگر نیفتاده است ولی بر خرسواران این «موج»کارگر افتاده است. البته در یک نوشته دیگر گفتم که این خرسواران بر موج چون اهل حفظ نظام واز جنس این نظام  میباشند به این روزگار گرفتار شده اند چون مانند بسیاری از رهبران اپوزیسیون درواقع «تواب »هستند با این تفاوت که رهبران اپوزیسیون که تواب داشتند کلی هم هارت وپورت مجاهدی –کمونیستی داشتند که همه را یکدست کنار گذاشتند وبعد این هواداران ساده آنها بوده اند که تا پای جان ایستاده اند.
پس در این «موج سبز»خرسواران ویا موج سواران میدانند که خرشان را کجا ببرند وبرای همین نیز مردم با این «موج» سواری ندادند. البته هنوز کسانی هستند که از این «موج» میخواهند نتایج رویایی خود را بگیرند ولی احساس من این است که ما هنوز مردم خود را نشناخته ایم وهنوز تا یک حرکت وموج انقلابی فاصله زیادی داریم . منظور من از نظر فاصله ، فاصله زمانی نیست بلکه یک فاصله آگاهی است .در این موج  موج سواران دقیقا بایددانست که درکدام نقطه ایستاده ای ؟ودر جواب این سوال باید گفت «موج سبز» در دود ودم قلیان ارتجاع واستعمار نو در هاله ای از شبه وابهام قرار دارد که تنها موج سواران در پی آن میباشند که در میان این دود ودم میدانند که خر خود را به کدام مقصد میرانند ودر این قیل وقال که نامش را کسانی که در این دود ودم در جاده های خیال توهم قدم گذارده اند ودر رویای «انقلاب سرخ» در حالت نعشه «انقلاب»  نهاده اند من میخواهم که دود دم شبه را کنار بزنم ودر مه این