برای روشن شدن مواضع در رابطه با مقاله پارسا نیکجو

با تشکر از  پارسا نیک جو که به نوشته اینجانب توجه  کرده اند. چند نکته را که در نوشته قبلی ام شاید روشن نکرده بودم را که باعث شبه هایی درنوشته من شده بود را باز کرده وشرح میدهم .

http://www.mano-paltalk.net/pdf4/psn2.htm 

پارسا نیکجو بدرستی به تشخیص نیروهای سیاسی اشاره دارد که بر حسب «مرزبندی های طبقاتی » میباشد ودقیقا درست میگوید زمانی که من نوشته ام «حال اگر خواسته مردم را حتی با خواسته های طبقاتی رنگارنگ در نظر بگیریم : یعنی شعار مردم مرگ بر دیکتاتور است . شعار مردم عدالت اجتماعی است .حال به عنوان یک معیار این دو شعار( مرگ بر دیکتاتور و عدالت اجتماعی». ولی شاید من منظور خود را درا ین رابطه بطور واضح بیان نکردم .منظور من دراین رابطه دقیقا این بوده است که بگویم حتی با معیار اینکه ما بگوییم که ممکن است کسانی نیز مدعی شوند که انقلاب در مرحله «بورژوا دمکراتیک » میباشد وبخواهد این نیروها را نیز در همین چهارچوب به حساب آورد ، نیروهایی مانند مجاهدین خلق ویا سلطنت طلبان را نمیتوان به عنوان یک نیروی بورزوا دمکراتیک بحسا ب آورد زیرا که این نیروها حتی قواعد بازی بورژا دمکراتیک را رعایت نمیکنند ونیروهایی توتالیتر میباشند که در چهارچوب احزاب بورژوایی که ما مثلا د رغرب میبینیم نیستند زیرا در آنجا تا حدی قواعد بازی دمکراتیک در چهارچوب بورژوازی را این احزاب رعایت  میکنند آنچه که ما در نزد نیروهای طرفدار بورژوازی جهانی مانند مجاهدین خلق وسلطنت طلبان نمیتوانیم دریابیم . پس منظور من صرفا این بوده است که این ها ارتجاعی تر وسرکوبگر تر از این میباشند که حتی بتوانند خود را با چنین  دمکراسی بورزوازی  وفق بدهند.

اما در مورد اینکه من معیارهایی قرار داده ام برای شناخت نیروها یعنی :آزادی وعدالت اجتماعی .دقیقا من مساله را بر اساس یک آنالیز ریاضی سعی کرده ام که بیان کنم . در ریاضیات بعضی مواقع برای اثبات یک اضل از برعکس آن شروع میکنید وسعی میشود که از نفی به اثبات برسیم . در این موضوع هم من سعی کردم که با توجه به اینکه چه هدفی در شعارهای مردم است به این نظریه برسم که در چهارچوب ساختار اقتصادی -سیاسی ایران وکشورهای مشابه یک راه حل سرمایه داری برای رسیدن به آزادی وعدالت اجتماعی وجودندارد وما نمیتوانیم در ایران یک راه حل « انقلاب بورژوا- دمکراتیک »داشته باشیم چون در تضاد با منافع  «نوددرصد ندار» مردم جامعه ایران است وبرای همین نیروهای بورژوازی که سعی میکنند به مردم نوید آزادی وعدالت اجتماعی با حفظ ساختار سرمایه داری وابسته ایران را بدهند درواقع دیکتاتورهای فردا هستند که میخواهند تنها کراوات را با عمامه عوض کنند . وتنها نیرویی میتواند در جهت مردم زحمتکش ایران حرکت کند ومنافع آنها را تضمین کند که بر ضد ساختار سرمایه داری داخلی وجهانی به سرکردگی امپریالیسم حرکت کند واین از عهده نیروهای بورژوازی  وتوتالیتر در «اپوزیسیون » برنمیاید وبهمین دلیل نیز تنها راه حل نابودی ساختارهای سرمایه داری میباشد و امکان یک جود دمکراتیک بورژوازی که در آن همه نیروها کارسیاسی خود را انجام دهند  تقریبا ممکن نیست زیرا که نیروهای بورژوازی دیر یا زود به ابزار سرکوب برای حفظ روابط سرمایه داری وحفظ منافع امپریالیستها که حتی بعضا از هم اکنون «تضمین منافع »آنها را وعده میدهند به سرکوب خواهند پرداخت . وبقیه را تا حدی به ذهن خواننده سپردم زمانی که امکان «انقلاب بورژوازی دمکراتیک » وادامه آن درایران ممکن نیست وزمانی که این نیروها ی بورژوازی نمیتوانند جوابگوی نیازهای رادیکال «نوددرصدمردم ندار» ایران باشند. پس تنها یک نیروی بر آمده از درون این مردم ندار که تشکیل شده از کارگران ، زحمتکشان میباشند وشوراهای بر آمده از دل آنها، با اهداف سوسیالیستی شورایی میتواند پاسخگوی یک روند مردمی و رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی باشد. بهر روی من سعی کردم که یکی ماهیت نیروهای توتالیتر مانند مجاهدین و سلطنت طلبان را روشن سازم که حتی در بازیهای دمکراسی بورژوازی این ماهیت را ندارند ودوم اینکه در ایران یک راه حل بورژوازی وجودندارد که ما بتوانیم مقوله ای بنام «انقلاب بورژوا -دمکراتیک » را فرض نماییم واین بیشتر یک فرض ذهنی است که ما بتوانیم در ایران یک دمکراسی در چهارچوب بورژوازی حتی مانند کشورهای غربی داشته باشیم بهمان دلائلی که قبلا عرض شده است. امید است که تا حدی توانسته باشم  به مسائل مطرح شده از طرف خود کمک کرده باشم .

ن. هدایت

http://www.archives.web.surftown.se/AppData/Roaming/Microsoft/Word/www.naderhedaiat.tk