احزاب بورژوایی و جایگاه سیاسی اَنها (درجواب رفیق پارسانیک‌جو)

درمدت اخیربانوشتن مطالبی باعناوین:"حزب توده،سازمان فدائیان اکثریت وضدانقلاب"، "حزب دمکرات کردستان ایران،سازمان مجاهدین خلق ایران،دوحزب بورژوایی باظرفیت های ضدانقلابی"،"شیوۀ برخوردبه احزاب بورژوایی"و"ستون بحث ونظر(۲۱)"خواستم باطرح بحث حول احزاب بورژوایی چون حزب توده،سازمان فدائیان اکثریت،حزب دمکرات کردستان ایران وسازمان مجاهدین خلق ایران وتعیین جایگاه سیاسی وموقعیت کنونی اَنهادرچارچوب اوضاع سیاسی ایران،جواب به معضل چنین احزابی راازهم اکنون ودرادامۀ مبارزۀ خودداشته باشیم.

میتوان مشاهده کردکه ارزیابی،تحلیل وتعیین موضع درقبال چنین احزابی باتوجه به ماهیت طبقاتی ودرداشتن پلاتفرم وبرنامه ای که دردست دارندوباشناختی که دردهه های گذشته ازاعمال سیاسی وموضع اتخاذی اَنهادیده ایم،میتواندمختلف باشد.

 

متدلوژی وروش ساده نگرانه وشناخته شدۀ:هرجریانی که"انقلابی نیست،پس ضدانقلابی است"و"حزب بورژوایی یعنی حزب ضدانقلابی"نه شناختی ازاین جریانات بدست داده ونه راهی نشان میدهد.فقط شایدذهن سطحی نگرگویندۀ این گونه مواضع راراضی نگه دارد.    

 

نوشتۀ اخیردورفیق باعناوین:"چه گونه میتوان صف انقلاب راازضدانقلاب متمایزکرد؟نقدی برنوشتۀ رفیق شادیمقدم از:پارسانیک‌جو"و"صف انقلاب وضدانقلاب!نقدی بربحث دوستان پارسانیک جووشادیمقدم از:نادرهدایت"واشاره وبرخورداَنهابه نظرات من،توضیحاتی رالازم وضروری نموده است.

 

رفیق پارسانیک‌جومینویسد:

"زیرابه باورمن دقیق ترآن است که این دوجریان رابورژوا- امپریالیست بخوانیم.چراکه حال وآیندۀ این دوجریان بورژوایی،درگروهم سویی وهم پیوندی باسیاست هاوپروژه های امپریالیستی است."

"بورژوا- امپریالیست"نامیدن این دوجریان به خصوص برای حزب دمکرات کمی زیادی است. سازمان مجاهدین درست است که سالهاست بامحافل سوسیال دموکراسی غرب وپارلمان های اروپادرتماس است ومرتب باسران اَنهاعکس های چپ وراست میگیرد.اماواقعیت این است که بعدازوقایع ۱۱سپتامبروهنوزهم که تازه ازلیست سیاه تروریست هانامش خارج شده،نتواسته کمرراست کندواکنون نیزباوقایع تراژدیک اردوگاهش درعراق دست به گریبان است وازاین دنیاواَن دنیارانده شده ودرمبارزات جاری درایران هم مهره ای نیست.واضح است مجاهدین درمعادلات سیاسی بین المللی به مثابه اَلترناتیوی درمقابل جمهوری اسلامی ازنظرکشورهای امپریالیستی باتوجه به موقعیت ضعیفش رقمی برای به بازی گرفتن نیستند.

 

حزب دمکرات کردستان ایران هم ازنظرکشورهای امپریالیستی درمانده تر،نخیف ترومحلی ترازاَن است که حتی درشرایطی مثل اتحادیۀمیهنی وحزب دمکرات کردستان عراق به مثابه نیرویی درمنطقه کردستان ایران برای امپریالیست هابکاراَیدوعنوان"بورژوا- امپریالیست" رایدک بکشد.

درشرایط کنونی،حزب دمکرات متکی به بخشی ازتوده های نااَگاه درکردستان(به خصوص درشمال کردستان)که ازمسئلۀ ملی رنج میبرندواین حزب راسنتا"متعلق به خودومدافع کردهامیدانندومجاهدین نیزدرخارج کشورنیروی رابدنبال خوددارد.

 

ودرادامه رفیق پارسانیک‌جومینویسد:

"آن چه ازنظررفیق شادی مقدم دورمانده است،انقلاب ومضمون انقلاب پیشاروی جامعۀایران است.رفیق به مانمیگویدکه این دوجریان دربرابررخدادکدام انقلاب،نیروی ضدانقلاب محسوب میشوند.به عبارت دیگربامشخص کردن مضمون تاریخی-طبقاتی ِانقلاب ِپیش رومیتوان نشان دادکدام طبقات،نیروهاوجریان هابراساس منافع طبقاتی خویش میتواننددرصف نیروهای انقلابی قرارگیرندوکدام طبقات ونیروهاوجریان هانمیخواهندونمیتواننددرصف نیروهای انقلابی قرارگیرند.برای مثال نزدنیروهایی که انقلاب پیش روی جامعه ی ایران را،انقلابی ملی- دموکراتیک یادموکراتیک (باهرپسوندوپیشوندی)ارزیابی میکنند،بی شک این دوجریان بخشی ازنیروهای انقلاب محسوب میشوند.امانزدکسانی که به انقلاب سوسیالیستی باوردارندبی شک این دوجریان،دراردوی ضدانقلاب قرارمیگیرند."

 

رفیق پارسانیک‌جواینجاحق داردکه گفته است:" رفیق به مانمیگویدکه این دوجریان دربرابررخدادکدام انقلاب،نیروی ضدانقلاب محسوب میشوند."

مطلب کوتاه من بنام:"حزب دمکرات کردستان ایران،سازمان مجاهدین خلق ایران،دوحزب بورژوایی باظرفیت های ضدانقلابی"درادامۀ مطالب قبلی نوشته شده،این نقص راداردورفیق پارساهم انگارسایرمطالب مرادراین موردندیده است.این جاابتدابخشی ازمطلب:"حزب توده،سازمان فدائیان اکثریت وضدانقلاب"راکه میتواندجواب به سئوال رفیق باشدمیاورم:

 

"انقلابی وضدانقلابی بودن هرجریانی رابایدباعملکردهاومواضعش درقبال انقلاب، طبقات ونیروهای سیاسی انقلابی وهمچینن صف ضدانقلاب دید.

ح
زب توده وسازمان فدائیان اکثریت ازسال۵۸به بعدتازمان ضربه خوردن وتارومارشان،حکومت جمهوری اسلامی راانقلابی ونیروهای انقلابی راضدانقلابی ارزیابی میکردند.دراَن شرایط این موضعشان درقبال ضدانقلاب غالب ونیروهای مخالفش موضعی ضدانقلابی بود.

 

درشرایط کنونی که ازموقعیت انقلابی درجامعۀ ایران خبری نیست وحزب توده وسازمان فدائیان اکثریت خودرامخالف به قول خودشان حاکمیت ولایت فقیه میدانندودرواقع موضعشان نسبت به رژیم به تمامی موضع دفاع وپشتیبانی نیست، نمیشوداَنهاراضدانقلاب نامید.

اینکه این دوجریان باتوجه به دیدگاه هاوتئوری های ارتجاعیشان درمقابل انقلاب اجتماعی وسوسیالیستی ودربرابرطبقۀ کارگروحزبش دراَینده خواهندایستادوضدانقلابی عمل خواهندکرد،واضح است.اماضدانقلابی نامیدن اَنهاامروز،بایدباتوجه به مواضع ونظراتشان درمقابل حاکمیت ونیروهای درگیردرمبارزۀ کنونی دیدوبه اَن برخوردکرد.

 

دیدگاهی که دراین بحث ضدانقلابی بودن امروزاین دوجریان رابه دیدگاه فکری وموضع گیری قطعیشان درمبارزۀ طبقاتی ودرمقابل طبقۀ کارگروحزبش ودربرابردیکتاتوری پرولتاریاربط میدهد،به نکته ای که اشاره کردیم توجه ندارد.

درشرایط کنونی که هنوزمبارزه به اَن مرحلۀ موردنظر(انقلاب سوسیالیستی) نرسیده ونیروهای سیاسی باحکومت جمهوری اسلامی درگیرهستندو طرفداران رژیم معلوم اند،این دوجریان درصف مدافعین تمامیت رژیم وهمکاران اَن قرارندارند،درنتیجه تحلیل وارزیابی فوق درست نیست وضدانقلابی نامیدن اَنهاغلط میباشد."

 

رفیق پارسانیک‌جومینویسد:"به باورمن آشفته گی وسردرگمی اصلی رفیق شادیمقدم ازجایی آغازمیشودکه ایشان درادامه میکوشدبامعیارمبارزه دربرابررژیم اسلامی،صف نیروهای انقلابی وضدانقلابی راازهم متمایزکند.بامبناقراردادن این معیار،رفیق دیگرحتاقادرنیست جریانی راکه بورژوایی،ارتجاعی، فناتیک،باظرفیت های فاشیستی وخطرناک برای جنبش آزادی خواهی ارزیابی میکند،انقلابی یاضدانقلابی بنامد.به باورمن،معیارمبارزه دربرابررژیم اسلامی،برای شناخت وتمایز نیروهای انقلابی وضدانقلابی،به هیچ وجه معیاری کارسازومناسب نیست.زیراگذشته ازطبقۀ کارگرونیروهای انقلابی،گرایشات بورژوایی ونیروهای ارتجاعی بسیاری درحال مبارزه باجمهوری اسلامی هستند.بنابراین،معیارمبارزه دربرابررژیم اسلامی،درعمل سبب درهم آمیزی صف بندی نیروهای انقلابی وضدانقلابی میشود،نه تمایزآن ها."                                          

 

این حرف رفیق که میگوید:"به باورمن،معیارمبارزه دربرابررژیم اسلامی،برای شناخت وتمایز نیروهای انقلابی وضدانقلابی،به هیچ وجه معیاری کارساز ومناسب نیست."

بخشی ازاَن درست است چون هرنیرویی که درمقابل حکومت قراربگیردالزاما"انقلابی نیست وواضح است جریاناتی ازموضع طبقات غیرانقلابی وارتجاعی با رژیم سرجنگ دارندو اختلافشان راازسرانقلابیگریشان نبایددید.

وبخشی ازاَن درست نیست بدلیل اینکه حکومت(حکومت های بورژوایی)به مثابه نماینده ومدافع سرمایه وهمچون مانعی جدی درمقابل طبقۀ کارگر،متحدانش،حزب واَرمان سوسیالیستی قرارگرفته وهرجریانی که مدافع این حاکمیت ودرکنارش قراربگیرد،ضدانقلابی محسوب میشود.

 

حزب توده باپشتیبانی ازحکومت وضدانقلابی نامیدن انقلابیون،مهرضدانقلابی بودن برپیشانیش خوردوسازمان اکثریت واقلیت بادوموضع وعملکردمتفاوتشان درقبال این حاکمیت نشان دادندکه

یکی سرسپردۀ وهمکارضدانقلاب حاکم ودیگری باموضع انقلابیش ازاَن یکی(اکثریت)دورودرجهت دیگرایستاده است.

هیچ کدام ازاَنها دربرنامه واهدافشان تغیری نداده وکماکان هردوبه دیدگاه های گذشته شان معتقدبودند.اختلافشان،موضع گیرشان دربرابرحاکمیت بودو به همین خاطراکثریت راجناح ضدانقلابی میشناختیم واقلیت راجناح انقلابی طیف فدایی.

   

واَیادرمقطع بعدازقیام هنگامی که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ابتداحکومت جمهوری اسلامی راتائیدنکرده بودبازمانی که ازجناح خمینی پشتبانی نمودودرادامه اَن اکثریت سرسپرده رژیم شد،نبایدهیچگونه تفکیکی بین این دوران هابرای این جریان قائل شویم؟

 

اََیادرهمان هنگام که اتحادیۀ کمونیست های ایران ِقبل ازپشتبانیش ازحکومت ودورۀ دفاع کردنش ازاَن وبرگشت زدنش وتغیرموضعش وواقعۀ اَمل رادرمقابل رژیم پیش اَوردن رادرارزیابی وتحلیل ازاین جریان نبایدبه حساب اَوردواتحادیۀ کمونیستهای ایران رادرهمۀ دوره هاوتغیرمواضعش یکی دیدواینگونه استدلال کردکه:"معیارمبارزه دربرابر رژیم اسلامی،برای شناخت وتمایز نیروهای انقلابی وضدانقلابی،به هیچ وجه معیاری کارساز ومناسب نیست."

 

بحث این است درشرایطی که طبقۀ کارگردرصحنۀ مبارزات سیاسی درایران حضورمتشکل وموثری نداردوازحزب پیشرواین طبقه خبری نیست وموقعیت مبارزۀ طبقاتی بدون حضورجدی صف ِسوسیالیستی پیش میرودوازطرف دیگرضدانقلاب ودیکتاتوری حاکم سدومانعی درمقابل نیروهاوکلیت مبارزۀ سیاسی است،احزاب بورژوایی ازجمله حزب دمکرات ومجاهدین رانمیتوان صرفا"باتوجه به ماهیت وموضعگیری طبقاتیشان دراَینده ضدانقلابی نامیدومرحلۀ فعلی مبارزات سیاسی که نشانی ازانقلاب اجتماعی درخودنداردوهنوزرودررویی ای درمقابل انقلاب سوسیالیستی ونیروهای مدافع اَن صورت نگرفته است واین احزاب اکنون عملا"درمقابل طرفداران سوسیالیسم موضع نگرفته اند،ضدانقلابی بودن اَنهارانتیجه گرفت . 

 

احزاب رااَنگونه که درمراحل مختلف مبارزه سیاسی هستندبایددیدوتحلیل کردونه اَنطورکه خواهندبود.قطعا"گفتن وهمیشه ودرهمه حال گفتن ماهیت واقعی ویاداَوری جایگاه وموضع طبقاتی وضدانقلابی اَنها(احزاب بورژوایی)درقابل تغیروتحولات اساسی درجامعه وپیشروی طبقۀ کارگروحزبش برای کسب قدرت سیاسی به توده های کارگروزحمتکش لازم وضروری است.

 

گاهی دروضعیت ودورانی احزاب بورژوایی بنابه ماهیت خودهنگامی که درتقابل باحاکمیت بخشی دیگرازسرمایۀ قرارمیگیرندوهم چنین درمقاطعی چندازروندجامعه رویه ای دیگرپیدامیکنندودراَن شرایط وبنابه وضعیت خاصِ ِصف اَرایی های این احزاب نمیشوداَنهاراضدانقلاب ارزیابی کرد.

 

پیچیدگی وضعیت این احزاب ومواضعشان نسبت به حاکمیت های دیکتاتوری(دراینجاجمهوری اسلامی)واصل ماهیت طبقاتی وارتجاعیشان درتقابل باانقلاب سوسیالیستی وسازمان واحزاب کمونیستی،دورویه بودن وتفکیک این سمت گیری های اَنهاراضروری میسازد.

 

ازطرف دیگرمواضع تاکتیکی وکوتاه مدت این احزاب درشرایط های خاص ودرقبال حکومت های دیکتاتوری نبایدباعث شودکه توده های مردم نسبت به ماهیت سیاسی وواقعی این احزاب بورژوایی دچاراشتباه شوند.چون اصل موجودیشان همان ضدیت شان درمقابل صف اَزادخواهی وبرابری طلبی درمبارزات جاری درجامعه ونفرت وخشم شان ازکمونیسم وکمونیست هانشان دهندۀ ماهیت واقعی اَنهاست.

 

ضدانقلابی بودن یک عمل مشخص است.یاجریان(یاجریانات)موردبحث مادرمقابل انقلاب اجتماعی،سوسیالیستی ورهایی بخش ایستاده اند.(دراین مرحله که ازاین انقلاب خبری نیست.)یادرمقابل نیروهای مدافع انقلاب اجتماعی،ضدانقلابی عمل کرده وموضع عملی گرفته اند.(که بازهم چنین چیزی نیست.)یامدافع ضدانقلاب حاکم یعنی رژیم جمهوری اسلامی اند(که این هم نیست.)درنتیجه بنابه چه عملکردوفاکتوری میتوانیم چنین جریانی راضدانقلاب بدانیم؟

 

ضدانقلاب بودن یک جریان عملی،عینی وپراتیکی است.احزاب بورژوایی موردنظرماقطعا"باتوجه

به کاراکتروماهیت طبقاتی که دارندوهمانطورکه درگذشته نشان داده انددرمقابل انقلاب سو-

سیالیستی،نیروهای کمونیستی وپیشروی سوسیالیسم درجامعه خواهندایستادوضدانقلابی

عمل خواهندکرد.دراین شکی نیست ونبایدباشد.

 

وظیفۀ یک حزب کمونیستی جدی یا یک گروه مبارزراه سوسیالیسم این است که صف احزاب بورژوایی ونیروهایی باظرفیت ضدانقلابی رادرمراحل متفاوت مبارزه وصف اَرایی طبقات واحزاب نمایندۀ طبقات راباتوجه به اعمال سیاسی وموضعگیری های فکروعملی شان نشان دهدوازکلیشه برداری،کلی گویی واحکام صادرکردن دوری کند.هوشیارانه موضعی واقعی وبسته به شرایط این احزاب وعملکردشان اتخاذنمایدتاصف دشمنان طبقاتی وارتجاع به ستون کشیده شده درمقابل طبقۀ کارگروحزب وپیشروی هایش رادرهم شکندوباعث تضعیف وپراکندگی بیشترشان گردد. 

 

بهروز شادیمقدم   ۲۳٫ ۸٫ ۲۰۰۹

http://shadochdt.wordpress.com/