آرمانی که هرگز نمیمیرد، به مناسبت سی امین سالگرد حمله جمهوری اسلامی به کردستان باید وسیعا اعتصاب واعتراض کرد

در روزهای اخیرودر آستانه سی امین سالگرد حمله نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به کردستان سازمانهای سیاسی و فعالین زیادی در بیانیه ها واطلاعیه های مختلفی به اقتضای سیستمهای فکری و پایگاه طبقاتیشان مردم رابه واکنش فرا میخوانند.عده ای از سازمانهای ناسیونالیستی عزای عمومی اعلام کرده اند و در بیانیه ای از مردم خواسته اند که در روز ۲۸ مرداد مردم کردستان ۲دقیقه سکوت کنند و بر سر مزار شهدای این واقعه حضور یابند.از سوی دیگر سازمانهای چپ و کمونیستی کردستان در بیانیه ها ومصاحبه های تلویزیونی و خبری متعددی مردم را به اعتراض و اعتصاب عمومی فراخوانده  اند.

من با افتخار از فراخوان اعتراض و اعتصاب عمومی حمایت کرده و مردم را وسیعا به صفوف آزادیخواهی و برابری طلبی دعوت میکنم.اتحاد و همبستگی مردم کردستان  در روز ۲۸ مرداد میتواند نمونه آشکار، متمدن و همه جانبه ای باشد ازاعتراض به رژیم ترور و شکنجه و اعدام.با تعطیلی وسیع محل کار و تحصیل وبا برپائی اعتراضات وسیع در کوچه و خیابان به هر شکل ممکن باید اعتراضخود را نشان دهیم و در متن بیانیه ها و اعلامیه های خودمان در کارخانه ودانشگاه و اجتماع اعلام کنیم ما جمهوری اسلامی را در هر شکل و رنگ وعیارش نمیخواهیم.More...

 
اما این سوال برای نسل جدیدی از جوانان ایران که سالها در معرض سمپاشیهای دستگاه تبلیغاتی و فرهنگی حاکم بوده اند پا بر جاست که در کردستان چه اتفاقی رخ داده؟ ستیز مردم کردستان با جهموری اسلامی بر سر چه بوده؟ درتمامی این سالها رسانه های حکومتی و به موازات آن نیروهای راست جامعه تصویر عده ای تجزیه طلب ، ضد انقلاب و ادم کش را از مردم کردستان مخابره کرده اند.در این نوشته سعی میکنم تصویری از وقایع کردستان و فجایع انسانی ۲۸ مرداد و پس از آن را بر پایه خاطرات و نوشته های رفقائی همچون محمد آسنگران، مجید حسینی٬ ابراهیم علیزاده٬ عبدالله شریفی٬ حسین مرادبیگی و صلاح ایراندوست که خود در صحنه های این جنگ بوده اند ارائه کنم.


خمینی در ۲۸ مرداد ۵۷ فرمان حمله به کردستان را صادر میکند،این حمله نه به مردم کردستان بلکه به دستاوردهای انسانی و متمدن مردم درانقلاب ۵۷بود.حمله به خواستهای اصیل و توده ای مردم انقلابی در سالهای ۵۷ ازکردستان آغاز شد.جریان اسلامی در انقلاب ۵۷ که با خمینی نمایندگی میشد پس از سرنگونی پهلوی و در غیاب نیروها و احزاب رادیکال و پیشرو،قدرت را قبضه کرد و به سرکوب مخالفینش پرداخت .حال این حکومت تازه به دوران رسیده که براساس شرایطی استثنائی و مولفه هائی خاص به قدرت رسیده نیاز به تثبیت ومحکم کردن پایه های خود دارد از این رو پروژه ی شکست انقلاب توده ای با یک "ضد انقلاب اسلامی" در دستور کار خمینی و تئوریسینهای نظام قرار میگیرد.این ثبات و ماندگاری چاره ای جز کشتار و قلع و قمع نیروهای سیاسی و رادیکال ندارد و این رفتار نیاز به بازسازی نیروهای سرکوب حکومتی مانند ساواک و ارتش و …دارد.سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به سرعت در سالهای اول انقلاب با تلاش شبانه روزی همین نیروهای سیاسی اصلاح طلب امروز مانند موسوی، گنجی،سازگارا و حجاریان ایجاد میشوند.در این بین نیروهای دیگری هم مانند بسیج و کمیته و … مسلح میشوند و در مقابل مردم در کوچه وخیابانها صف میکشند.در این زمان هنوز قلب انقلاب میطپد و مردم امید دارند به ثمرآن همه مبارزه و رنجی که در سالهای سرنگونی پهلوی متحمل شده اند.هنوز در کوچه و خیابانها جمع میشوند و از خواسته هایشان میگویند از  طعم آزادی و برابری از رفاه و سربلندی…در همین روزهاست که قمه کشان حزب الله ماموریت میابند با اسید پاشی و زنجیر چرخانی این امید و اختیار را از مردم بگیرند.اما کردستان از روزهای اول مسیر دیگری را در پیش میگیرد.
 
 
در تمامی شهرهای کردستان نیروهای سیاسی و رهبران معتبر و شناخته شده ای همچون صدیق کمانگر، دکترجعفر شفیعی و فواد مصطفی سلطانی و… که بعدها همه آنها ترور و کشته شدند٬ در تضادی عمیق با سیاستهای حاکمان اسلامی مخالفت خود را اعلام کردند.در این اوضاع کردستان تحت حاکمیت دو جریان کومه له و دموکرات است.در جنوب کردستان به مرکزیت سنندج سازماندهی های ابتدائی بسیاری همچون جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب،جمعیت دانش آموزان و معلمان و…در کنار شورای شهر سنندج؛بنکه های محلات و دفاتر سازمانها و گروههای سیاسی مردم را سازماندهی و امور شهر را در دست دارند.اما در شمال و به سبب پایگاه سنتی حزب دموکرات ،قدرت در دست این حزب است که امور شهرها و روستاها را به ریش سفیدان و ملاها و کدخداها داده. دراین مناطق به جز مقامات حزبی که دارای قدرت بودند،تشکل توده ای قابل توجهی شکل نگرفت. 


فضائی که در کردستان و به خصوص جنوب آن به وجود امده بود شاید در ابتدای امر تفاوت چندانی با شهرهای دیگر ایران نداشت اما رفته رفته با تنگ تر شدن حلقه محدودیتهای حکومتی در شهرهای دیگر ،محسوس شد و زنگ خطر را برای حاکمیت به صدا در اورد.علاوه بر همه اینها سازمانهای چپ و سوسیالیستی دیگری هم ازسراسر ایران به کردستان آمده بودند و در فضای باز سیاسی و بدون دغدغه های امنیتی فعالیت میکردند.این فضای باز سیاسی و در عین حال رشد جنبش چپ وکمونیستی در کردستان با همه مولفه های ضد سرمایه داری و ضد مذهبیش کام رابه جمهوری اسلامی و جریانات راست تلخ کرد .نشریات متعددی در کردستان فرصت انتشاریافتند و دفاتر احزاب در همه جا دایر بود، مردم در دسته ها وسازمانهای خودجوشی خود را سازماندهی و تعریف میکردند. دراین فضا نیروهای سیاسی کردستان شعار"خودمختاری" را اعلام کردند.این شعارنه با هدف جدائی کردستان از ایران بلکه برای عقب راندن نیروهای امنیتی و
نظامی ودر اختیار داشتن امورکردستان توسط خود مردم وامکان فعالیت سیاسی در فضائی آزا

نوشته شده در دسته‌بندی نشده توسط soran. افزودن پیوند یکتا به علاقمندی‌ها.