کردستان در ٢٨ مرداد!

شهرها و روستاهای کردستان ایران از زمان قدرت‏گیری رژیم جمهوری اسلامی به صحنه‏ی جنایت‏کاری‏های سرکوب‏گران نظام تبدیل گردیده بود. در همان سه ماهه‏ی اوّل یعنی در نوروز ۵۸، سنندج به خاک و خون کشیده شد و شماری از مردم بی‏دفاع و کودکان جان خود را در اثر تعرض بی‏رحمانه‏ی اوباشان رژیم از دست دادند. هزاران کشته و مجروح و هزاران آواره ماحصل کارکرد سران نظامی‏ست که آمده بوده‏اند تا زندگی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده را تلخ نمایند و "امنیت و آسایش" را برای حاکمان به ارمغان آورنند.

به عبارتی واقعی باید اذعان نمود که جنگِ و فرمان ضد انقلابیون به انقلاب و انقلابیون به قبل از ۲۸ مرداد ۵۸ بر می‏گردد و نمی‏توان آنرا صرفاً به منطقه‏ی کردستان خلاصه نمود. سران رژیم جمهوری اسلامی پیشاپیش و به‏موازات تعرض به جان و مال توده‏های ستم‏دیده‏ی کرد، حملات وحشیانه‏ی خود را به دیگر خلق‏ها و محرومان سازمان داده‏اند. "ولی فقیه" از زمان بر سر کار گماردن‏اش یورش به کارگران، زحمت‏کشان، کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین را در دستور کار خود قرار داد و خواهان برخورد "قاطع"ی هر چه بیش‏تر دولت‏یان و نیروهای سرکوب‏گرش با مخالفین خودی بود.

بی تردید در بستر چنین حقایقی کردستان به دلیل جاری بودن عالی‏ترین شکل از مبارزه – یعنی مبارزه‏ی مسلحانه –، از اهمیت و ویژگی‏های خاصی برخوردار بود؛ چرا که خلق رزمنده‏ی کرد سلاح به کف گرفت و به مقابله‏ی عملی با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام برخاست. خلق کرد از همان آغاز با سلاح به‏میدان آمد و چند سالی بود که کردستان در پرتو چنین سیاستی، به سنگر انقلاب ضد امپریالیستی خلق‏های ستم‏دیده‏ی میهنمان تبدیل گشت. همه‏ی ترس و واهمه‏ی سران حکومت، در مسلح بودن خلق کرد نهفته بود؛ چرا که می‏دانستند تداوم آن، پایه‏های نظام‏شانرا سست خواهد نمود و دامنه‏ی آن، دیگر مناطق ایران را فرا خواهد گرفت. به همین دلیل بود که رژیم جمهوری اسلامی یکی از سیاست‏های مرکزی خود را در تخطئه‏ی مبارزات مسلحانه‏ی خلق کرد قرار داد و با تمام وجود، کردستان را به خاک و خون کشاند. اعدام‏های دسته‏جمعی، تخریب خانه و کاشانه‏ی خلق کرد، محاصره‏ی اقتصادی و توپ و خمپاره باران سر پناه‏ی توده‏های محروم این منطقه از زمره سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ای بود که سران حکومت در حق خلق ستم‏دیده‏ی کرد روا داشته‏اند. در حقیقت با فرمان حمله‏ی خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸، جنگ در کردستان ابعاد وسیعی به‏خود گرفت و طی سه ماه خلق رزمنده‏ی کرد، شاهد یورش وحشیانه‏ی ارگان‏های مسلح و جلادان رژیم جمهوری اسلامی بوده است که شرح دقیق و به تصویر کشیدن همه‏ی ابعاد آن ناممکن می‏باشد. سقز، مریوان، پاوه و خلاصه دیگر شهرها و روستاهای کردستان از زمان فرمان خمینی شاهد بمباران، گلوله باران و اعدام‏های صحرائی فرزندان ستم‏دیده‏ی خلق کرد از جانب جلادان بود. کُشتار سبوعانه‏ و بی‏دفاع توده‏های محروم "قارنا"، "قلاتان" و "ایندرقاش" از زمره جنایاتی‏ست که در پوشه‏ی همه‏ی سران رژیم جمهوری اسلامی و مدافعین آنان نوشته شده است.

سی سالی‏ست که از فرمان حمله‏ی ۲۸ مرداد ۵۸ تحت عنوان ختم "غائله"ی کردستان می‏گذرد و به‏موازات آن نزدیک به سالی‏ست که مبارزه‏ی مسلحانه‏ی خلق کرد در اثر خط ناصحیح حاکم بر آن، به خاموشی گرائیده است. رژیم در آن‏زمان توانست در حمله‏ای گسترده و سازمانیافته به اهداف و خواسته‏های بناحق خویش که همانا سرکوب آزادی‏ها و به عقب راندن مبارزات خلق کرد بود، دست یابد؛ توانست جنبش مسلحانه‏ی کرد را با بی‏خردی و انحراف نیروهای سیاسی موجود در کردستان خفه نماید و سیاست‏های ضد خلقی خویش را بر پهنه‏ی کردستان حاکم گرداند و زندگی خلق کرد را به‏مانند دیگر خلق‏ها و محرومان در مضیقه‏ی هر چه بیش‏تری قرار دهد؛ توانست در تعرضی بی ‏امان و در مقابل، با دفاعی غیر فعال از جانب هزاران نیروی مسلح‏ی موجود در کردستان، تاریخ پیش‏رونده‏ی مبارزات توده‏ای را سد نماید و زمینه‏های تعرض هر چه بیش‏تر سرمایه‏داران را بر حیات و هستی خلق کرد فراهم آورد. رژیمی که از همان آغاز با شمشیرهای از رو بسته به‏میدان آمد و در عمل به اثبات رسانده است‏که حفظ نظام‏اش، با زور سازمانیافته گره خورده است و بدون آن کار بست روزانه و آن‏هم در مقابل پائین‏ترین اعتراضات کارگری – توده‏ای قادر به حکومت‏داری نیست. تاریخ سی ساله‏ی سران حکومت، حکایت از چنین حقایقی دارد و فرمان حمله به کردستان هم، در ۲۸ مرداد ۵۸، در چنین راستایی قابل توضیح‏ست.

در حقیقت سران رژیم جمهوری اسلامی را انتخاب نموده‏اند تا بر بنیان‏های سرمایه‏های امپریالیستی خدشه‏ای وارد نه‏گردد؛ آنانرا انتخاب نموده‏اند تا جنبش‏های اعتراضی را از مسیر اصلی‏اش به انحراف به کشانده‏اند. این از خواص و ماهیت جوامع‏ی طبقاتی و تحت سلطه‏ای هم‏چون جامعه‏ی ایران است و رژیم‏هایی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی در عمل نشان داده‏اند که بدون گستردگی اختناق و بدون فرمان کُشت و کُشتار توده‏ها، ضربان قلب و چرخش منفعت‏شان از حرکت باز خواهد ایستاد. مضافاً این‏که توده‏های محروم ایران در پرونده‏ی خود و در طول حاکمیت سی ساله‏ی رژیم جمهوری اسلامی، با هزاران فرمانِ حمله‏ی از نوع, ۲۸ مرداد مواجه بوده‏اند که هر یک به سهم خود نماد وحشی‏گری، قساوت و درنده‏خوئی سران حکومت است.
تاریخ و داستان رژیم جمهوری اسلامی را این‏گونه نوشته‏اند و تا زمانی‏که این جانیان بر سر کاراند، سیاستِ بگیرید و نابودشان کنید همواره از زمره وظایف همه‏ی سرکردگان نظام را تشکیل خواهد داد. همه‏ی مدافعین نظام دارند در مقابل مطالبات پایه‏ای کارگران، زحمت‏کشان، دانشجویان، زنان و همه‏ی ستم‏دیدگان از سیاست و روش واحدی پیروی می‏نمایند و هیچ‏گونه تفاوت ماهوی‏ای با هم نه‏دارند. چرا که خشت‏های این نظام به ناحق بر روی هم چیده شده است و فاقد کمترین