تحولات اخیر ایران،شکاف جدی درون حاکمیت رژیم وظایف کمونیست ها

در شرایطی که دو ماه از انتخابات(انتصابات)فرمایشی رژیم اسلامی می گذرد، مبارزات مردمی همچنان در اشکال گوناگون خود و در شهرهای بزرگ ایران به خصوص در تهران به چشم میخورد. بخش وسیعی  از مبارزات مردم که ناشی از تنفر شدید مردم از حاکمیت ارتجاعی و کثیف رژیم سرمایه داری ایران است،در ابتدا توسط اصلاح طلبان!!!و جناح موسوی ،کروبی و سایر اصلاح طلبان نمایندگی میشد،اما در واقع در همان روزهای اول اعتراضات از کنترل جناح اصلاح طلب خارج شد و شکل خود جوش به خود گرفت.لازم به ذکر است در ابتدای شروع این اعتراضات بخش وسیعی از مردم معترض خود را جدا از جناح بندی های درون حاکمیت می دانستند،اما به دلیل عدم وجود یک آلترناتیو رادیکال و مترقی وجود نداشت یا بسیار ضعیف عمل می کرد اعتراضات به صورت خودجوش در آمده و شعارها و مطالبات مردم شعارهایی  بودند که مردم خود انتخاب نموده  و مطالبات نیز در همان قالب خودجوش باقی ماند و تاکنون نیز هیچ جریانی نتوانسته در سازمان دهی این اعتراضات نقش موثری ایفا کند یا شعار خود را به شعار مردم تبدیل نماید.

در جریان این مبارزات که تقلب در انتخابات از سوی جناح اصولگرا بهانه ایی در دست مردم شد تا اعتراض خود را به کل ماهیت رژیم نشان دهندو مطالبات خود را مطرح نمایند.جناح به قدرت رسیده با اقتدار گری کامل به تصرف قدرت سیاسی پرداخت و سعی نمود جناح موسوم به اصلاح طلب و در واقع اصولگراتر از جناح احمدی نژاد و سپاه پاسدارن را به طور کل از حاکمیت سیاسی دور نگه دارد و خود یکه تاز میدان باشد.در مورد جناح بندی های حاکمیت سیاسی ایران همان طور که نگارنده بارها وبارها در مقالات مختلف اشاره نموده و تر اینجا نیز تکرار می کنم باید بگویم که جناح بندی های حاکمیت ایران نه به خاطر تفاوت های ایدئولوژیکی و فکری و مترقی بودن این یا آن جناح،بلکه بر سر قدرت و تفاوت آنان در شیوه ی سرکوب جنبش های اجتماعی و تلاش متفاوتشان برای وارد کردن ایران به سرمایه داری جهانی وادغام در اقتصاد بازار آزاد(در حال بحران)است.از نظر نگارنده هر گونه تحلیل روبنایی از سرمایه داری ایران و جناح بندی های رژیم یا انتضار تغییر از بالا (یعنی از جناح های رژیم )ما را به دامان جمهوری اسلامی میبرد.در این راستا احزاب، جریانات و افرادی که با تبلیغات برای جناح موسوم به اصلاح طلب به دنبال رسیدن به نان و نوایی بعد از ابطال انتخابات و غیره بودند باید بگویم که این جریانات با این عمل ارتجاعیشان بیش از هر زمانی رسواتر شده و در تحولات جدی ای که در آینده ی نه چندان دور در ایران پیش می اید،توهماتشان به جمهوری اسلامی از بین می رود.در جواب جریانات متوهم و چکمه لیس رژیم باید بگویم که تغییر و تحول در حاکمیت تنها زمانی پیش خواهد آمد که کل حاکمیت رژیم زیر سوال رفته و رژیم سرنگون شود.
در مورد شکاف جدی ایی که درون حاکمیت به وجود آمده است باید اشاره کنم و همان طور که بارها اشاره شده است،اختلاف بر سر قدرت است،رسوایی کروبی در جریانات انتخابات اخیر به دلیل پایین بودن شمار کسانی که به او رای داده بودند،موجب عصبانیت شدیدش از تقلب آشکار در انتخابات!!! (اگر چه  خود من چیزی به اسم انتخابات را به رسمیت نمی شناسم)،شده و اعتراض شدید او را به بالاترین مقام حاکمیت (رهبر )موجب می گردد.کروبی با افشاگری در مورد تجاوز به دختران و پسران جوان در زندان های رژیم در روزهای اخیر اعتراض خود را به شدید ترین شیوه به حاکمیت نشان می دهد و در پا فشاری بر موضع خود تا حدی پیش می رود که از جانب امام جمعه ی موقت تهران(احمد خاتمی )به هتاکی به نظام و غیره محکوم می شود،کروبی هم اکنون شکل شبه اپوزیسیونی مرتجع درون یک نظام ارتجاعی به خود گرفته است.در شرایطی که اپوزیسون لیبرال و راست ایران با سرمایه گذاری بر روی جناح اصلاح طلب!!! به خصوص شخص کروبی سعی دارد تا از طریق این مرتجعان آدمکش و ضد آزادی و برابری،از کشمکش ها و انشقاق درون حاکمیت بهره برداری کند و از این طریق به نان و نوایی دست پیدا کند،نیروهای کمونیست وانقلابی باید در کمال درایت و رعایت نکات امنیتی سعی در یک سازمان دهی وسیع کمونیستی علیه کل حاکمیت جمهوری اسلامی و سرمایه داری ایران داشته باشند و با افشاگری در مورد جناح موسوم به اصلاح طلب و تبلیغ ایده های کمونیستی ورادیکال در میان توده های کارگر و زحمتکش به ایجاد یک جبهه ی سوم که قطعا باید از جناح های، جنبش سبز و اصلاح طلبی به دور باشد و سوسیالیسم را به عنوان تنها آلترناتیو پیش روی مردم قرار دهد.
 اما سوال اینجاست که چرا تاکنون جبهه ی مستقل و رادیکال کمونیستی در ایران شکل نگرفته است؟
در جواب به این سوال و سوالاتی از این قبیل باید گفت که در حاکمیت سیاسی و ایدولوژی کثیف اسلام سیاسی دگر اندیشان و کمونیست ها حق فعالیت نداشته و تحت عناوین مختلف (مرتد و غیره)با قوانین ارتجاعی و کثیف اسلامی با آنان برخورد می شود.رژیم جمهوری اسلامی در همان ابتدای سر کار آمدن خود با حمله به کردستان به عنوان منطقه ایی که در ان کمونیست ها نسبت به سایر نیروها دست بال را داشته، ماهیت ضد کمونیستی و ضد آزادی خواهی خود را از همان اوان سرکار آمدنش نشان داد.حتی در آن دوره خمینی در روزنامه ی کیهان دوردوم شماره ۱۰۷۹۷ می گوید که در کردستان فقط مسئله ی کمونیسم مطرح است.بدین گونه می خواهم نشان دهم که در آن مقطع چگونه کمونیزم برای رژیم مطرح بود وبیشترین تلاش های رژیم هم در کردستان و بعدها در ایران جهت سرکوب کمونیست ها بود و در تاریخ جمهوری اسلامی کمونیست ها به دلیل سرکوب های گسترده ،از پایین ترین امکانات برای بی بهره بودند.بعد از انقلاب ۵۷ و به قدرت رسیدن ضد انقلاب اسلامی در نتیجه ی عف نیروهای چپ و کمونیست در سازمان دهی انقلاب و تثبیت رژیم تازه سر کار آمده تصفیه ی مخالفین سیاسی به خصوص کمونیست ها نمود.در اوایل انقلاب بود که رژیم تازه به قدرت رسیده با حمله به کردستان در روز ۲۸مرداد۱۳۵۸ و ترکمن صحرا،ماهییت کثیف و ضد انسانی خود را به همگان نشان داد و ضدیت خود را با فعالیت آزادانه ی احزاب ، جنبش های اجتماعی ، تشکل و مطبوعات که تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی ادعای آن می نمود،را عملی نمود.در دهی ۶۰ با سرکوب زندانیان سیاسی و کشتار کمونیستها به صورت دسته جمعی در سال ۶۷ بیش از هر زمانی به پرچم دار دیکتاتوری اسلامی سرمایه داری ایران تبدیل میشد.رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با اعمال سرکوبگرانه،کثیف و ضد انسانیش یک گسست عمیقی بین دو نسل(نسل قبل از انقلاب و نسل بعد از آن )ایجاد نمود و با رانده شدن احزاب به خارج کشور و تبدیل  شدن این احزاب به  اپوزیسیون خا