شکنجه در رژیم اسلامی و لزوم رسیدگی تخصصی به قربانیان شکنجه

Salehinia@aol.com

مقدمه:
مسئله شکنجه ، مسئله ای فقط  مربوط به امروز و دیروز و این کشور و آن کشور، این دین و آن ایدئولوژی نیست.
از زمانی که جامعه انسانی طبقاتی شد، عده ای در راس قدرت سیاسی قرار گرفتند و طبعا خواستند منابع جامعه را در دستهای خود نگه دارند، کشتن سیاسی،زندان سیاسی و  شکنجه بخاطر تبیه کردن مخالف و "شورشی" شروع شد.

قدیم تر ها آدمها را داغ و درفش می کردند، می زدند، امروزها البته به انواع شکنجه های فیزیکی که برخی از آنها کشتن و باز گرداندن قربانی هم در دستور است، شکنجه های روانی بسیار وسیع اضافه شده.
همزمان با گسترش علم پزشکی و روانشناسی، خود شکنجه هم تبدیل به علمی وسیع و عموما دولتی شده که در مراکز پلیسی همه حکومتها در دنیا درس داده می شود.
علم شکنجه بخصوص در طی چند دهه اخیر بطور وسیعی رشد کرده و هم در "بلوک شرق" و هم در "تمدن غرب" مدارس پلیسی علنی و مخفی برای تدریس آن وجود دارد.
هر رو درروئی حکومتها با مخالفینشان، می شود آزمایشگاهی برای "متخصصین شکنجه" همانطور که جنگها بهترین آزمایشگاه گسترش علم کشتن و ساختن ابزار کشتن انسانها بوده اند.
هدف شکنجه هم دیگر تنبیه انسانها نیست. شکنجه امروزه برای تغییر رفتار انسانها و تغییر باور انسانها بکار می رود.
مخاطب شکنجه هم دیگر فرد قربانی نیست. کلیت جامعه است. روانشناسی اجتماعی بعنوان علم ، به خدمت گرفته می شود.ابزارهای جنگ روانی را بکار می گیرند تا از شکنجه ابزاری اجتماعی بسازند تا جامعه دست از پا خطا نکند، نظام را حتی اگر نمی پذیرد، حد اقل تحمل کند.
شکنجه از این دیدگاه بعنوان ابزار جنگ روانی برای پائین کشیدن اعتماد به نفس جامعه و ایجاد محیط رعب و ترس بکار می رود.
انسانها بطور عموم تحت تاثیر ترس عقب می نشینند. این خودش در ژنهای رفتاری انسانهاست که برای حفظ خود در نقطه معینی ، عقب بنشینند. حاکمان هم روی همین نقطه کارشان را متمرکز می کنند. نقطه ای که در روانشناسی فردی و اجتماعی اسمش نقطه شکست است.
فرد یا جامعه را وقتی به این نقطه بکشانی، دیگر خودش بر می گردد به خانه اش و بسیاری مواقع هم ممکنست مدتها طول بکشد تا دوباره سر بلند کند.
رژیم اسلامی یکبار در اوایل انقلاب ۵۷ این تجربه را داشت که با ایجاد خونین ترین سرکوب، فضای مرگ را در جامعه حاکم کند و نزدیک به دو دهه تقریبا با آرامش ، جامعه را در چنگال خود نگه دارد.
در واقع اینها نسل اول انقلاب ۵۷ را با همین ایزار ترس و زندان و شکنجه و اعدام گسترده به عقب راندند و حتی امروز هم این نسل نتوانسته روی پای خود بلند شود و آنچه در ایران می گذرد عمدتا روی شانه های نسلی است که آن تجربه مشخص روانی را ندیده است.

رژیم اسلامی و شکنجه:
نزدیک به دو دهه است که ادبیات زندان  که عمدتا در خارج کشور منتشر می شود، گوشه هائی از تکنیکهای شکنجه رژیم را افشا کرده است. مطالعات وسیعی بعد از سرنگونی رژیم لازمست که از دیدگاه کارشناسی بتوان عملکرد رژیم را در این زمینه فرمول بندی نهائی کرد. بی شک این حیوانات آدم نما ، در گسترش این دانش ضد انسانی، سهم مهمی ایفا نموده اند.
هر حکومتی برای مشروع کردن شکنجه از ایدئولوژی معینی استفاده می کند. اگر عوامل سازمان سیا و اف یس آی روی "آزادی" و مبارزه با کمونیزم و اغتشاش پایه کارشان را می گذارند، حکومت استالین ، روی "مبارزه با دشمن خلق و عامل امپریالیزم" پایه شکنجه را می گذارد.
رژیم اسلامی هم به طبع روی ایدئولوژی خودش، شکنجه و سرکوب را توجیه می کند و "توجیه شرعی" می سازد.توجیه شرعی شکنجه و سرکوب هم بر اساس تاریخ اسلام و منابع اسلامی پیدا کردنش کار سختی نیست!
اما باید تاکیید کرد که اگر این حکومت، اسلامی هم نبود و "غربی" هم بود ، همانقدر که می خواست ابزار سرکوب اکثریت به نفع افلیت سرمایه دار بماند، طبعا توجیه ایدئولوژیک خودش را می ساخت، همانطور که در زمان پهلوی، ناخن کشیدن، شوک الکتریکی دادن و تجاوز کردن و اعدام دقیقا با ابزارهای ایدئولوژیک ناسیونالیستی و "تمدن بزرگی" اعمال می شد و حضرات چیزی کم نمی آوردند!
شکنجه و تکنولوژی شکنجه در ایران بعد از به حاکمیت رسیدن رژیم اسلامی ، خودش مراحلی را طی کرده.
در ابتدای کار عوامل رژیم از ابزارهای بدوی شکنجه مثل کتک زدن یا تکنیکهای فیزیکی شناخته شده در زمان پهلوی استفاده می کردند. دو منبع آنها یکی خود شکنجه گران و ساواکیهای رژیم پهلوی بودند که بسرعت بعد از انقلاب به استخدام رژیم اسلامی در آمدند و دیگری تعدادی از زندانیان و قربانیان شکنجه که طبعا تجارب خودشان را روی دیگران می توانستند اعمال کنند.
آدمی که شکنجه می شود می تواند بهترین شکنجه گر شود. آدم شکنجه شده دچار عوارضی بلند مدت می شود که از جمله آنها توان جداسازی بین خود و عاطفه خود می باشد که عنصر کلیدی در اعمال شکنجه است.
این دو منبع رژیم اسلامی در طی چند سال کافی به نظر نمی رسید و بعد از سازماندهی وزارت اطلاعات، خصوصا اینها دست به واردات تکنولوژی شکنجه زدند. کارشناسان اروپای شرقی و روسیه تنها برای راه اندازی تاسیسات صنعتی به ایران نیامدند. همینطور کارشناسان و صاحبان کمپانیهای ساخت ابزار شکنجه یخصوص از کشور آلمان که در زمینه همکاری با رژیم اسلامی موقعیت ویژه داشته است.
اینطور شد که از اواسط دهه ۶۰ ، اخبار مربوط به شکنجه، بعنوان ابزار جنگ روانی بر علیه جنبش انقلابی، با سازماندهی به جامعه درز می کرد. این اخبار حاکی از این بود که اینها در حال دسترسی به پیشرفته ترین ابزارهای فیزیکی و روانی شکنجه هستند. دیگر می شود از صنعتی عظیم بعنوان صنعت شکنجه نام برد و نه فقط "ادب" کردن آدمها!
پروژه های تواب سازی، مصاحبه های تلویزیونی، تداوم ارتباط با زندانی حتی وفتی از زندان آزاد می شود، همه نمونه هائی از آنچه بود که می شد دی
د و حدس زد که زیر این پروژه ها چه سازماندهی وسیعی نهفته است.
دور جدید انقلابی ، با تکیه به فن آوری ارتباطات، امکان انتشار اخبار مربوط به سرکوب و شکنجه را در حد بی سابقه ای بالا برده که هم می تواند در جهت افشا و مبارزه با رژیم بکار برده شود و هم امکان این هست که خودش یشود ایزاری ساده برای پراکندن تخم رعب و وحشت در جامعه، همان که رژیم می خواهد.
مرحله کنونی برای رژیم، اینست که جامعه را پس بزند و خانه نشین کند. برای اینکار اینها نمی توانند دست به اعدام وسیع بزنند. زمانش گذشته. حالا برای پس راندن مردم تصمیم گرفته اند شکنجه کنند و اخبارش را بفرستند بیرون. دستگیری وسیع، شکنجه وسیع و پشت سرش جنگ روانی. از سوئی انکار شکنجه و از سوئی انتشار غیر رسمی آن! این خودش فضای تردید و دوگانگی را رشد می دهد که شگرد اول هر جنگ روانی است.
در جنگهای روانی، اصل اول ایجاد تردید و ابهام است. آدمی که تردید دارد و سردرگم است، تصمیم گیریش مختل می شود و بقول معروف تجزیه می شود به گرایشهای متناقض که این بهترین وضعیت است برای رژیم.
شگرد "شکنجه هست و شکنجه نیست" بسیار موثر تر است از شگرد "شکنجه نیست" در جنگ تبلیغاتی.زیرا اولی آدمها را معلق نگه می دارد بین دو باور.همان گونه که بازجوی خوب و بد در شکنجه بهترین عملکرد را دارد.
راهکار اجتماعی و فردی در مقابل شکنجه
هر دوی اثرات فردی و اجتماعی شکنجه باید توسط جنیش انقلابی سرنگونی طلب بر علیه رژیم اسلامی مورد بررسی قرار گیرد و راهکارهای عمومی را به مردم آموزش داد.

الف- بعد اجتماعی مبارزه با شکنجه
در بعد اجتماعی بهترین ایزار اینست که همه مردم چه در ایران و چه مردم دنیا و مراجع بین المللی را در گیر این لکه ننگ بکنیم. بقوق فروغ فرخزاد دنیا تیرتر می شود اگر نابسامانیها پوشیده بماند.
رژیم اسلامی را باید از همین نقطه ای که قکر می کند نقطه قدرتش هست یعنی تسلط فیزیکی و روانی به مردم مورد ضربه قرار داد. افشای مشخص موارد شکنجه و مسدولین فرمان آن و اعمال آن. انتشار عکسهای عوامل شکنجه و……کمپینهای ضد شکنجه در ایران و خارج از ایران نباید یک روز خاموش شود.

ب- بعد فردی مبارزه با عوارض شکنجه
طبعا مبارزه واقعی با شکنجه از پیشگیریش شروع می شود. نباید گذاشت این لکه ننگ در جامعه بماند و مخفی ادامه یابد.
اما با توجه به گسترش سرکوب و شکنجه باید به آموزش تخصصی و گسترده برای یافتن و درمان قربانیان شکنجه دست زد.
فردی که شکنجه می شود ، فقط قربانی شکنجه نیست. عامل شکنجه هم قربانی شگنجه است. خانواده اینها و همه مردمی که بنوعی آشنائی با شکنجه و فرد شکنجه شده هم دارند می توانند قربانی شکنجه شوند.
در بررسی طولانی از حادثه سپتامبر در نیویورک که اسلامیها با همکاری اطلاعات بوش به ساختمانهای دو قلو حمله کردند، دهها هزار مردم که شاهد این کشتار بودند هم سالها قربانی روانی این فاجعه شده اند که هنوز هم در حال درمان هستند.
رساندن مداوم این پیام که عوارض ناشی از شکنجه باید مورد رسیدگی و درمان بلند مدت باشند خودش اساس کار است.

الف- بیماری روانی ناشی از شکنجه
 عارضه ای است که همه بیماران مبتلا به شکنجهPTSD(post traumatic stress disorder)بیماری 
را مبتلا می کند.
این بیماری با اظطراب و ترس مداوم، کابوسهای شبانه، حملات عصبانیت، ترس و نگرانی مداوم از تکرار صحنه های شکنجه، تکرار مداوم خاطرات مربوط به شکنجه، دورانهای طولانی افسردگی، اختلالات خواب، بروز بیشتر سکته های قلبی و مرگ
این بیماری باید با مجموعه ای از داروها و رواندرمانی معالجه شود که ریز آن از عهده این بحث خارج است و خواننده می تواند شخصا به من مراجعه کند.
 هم مثل سایر بیماریها قابل درمان و بهبود هستند.PTSD نکته مهم اینست که بیماران مبتلا به بیماری

ب- عوارش ناشی از ضربه مغزی در شکنجه
همانطور که در گزارشات منعکس است ، قربانیان شکنجه بطور مداوم دچار ضربه مغزی می شوند. شکنجه گران بطور مداوم سر را مورد هدف قرار می دهند.
عوارش وسیعی این ضربه ها چه از جهت ادراکی و عاطفی و شخصیتی در کوتاه مدت و چه در بلند مدت روی انسان می گذارد که مسئله زندگی بلند مدت را برای قربانی شکنجه بسیار مشکل می کند
انسان شکنجه دیده معمولا هر دو نوع عوارض شکنجه یعنی عوارض مغزی و عوارض روانی شکنجه را تا مدتها تا حتی همه عمر با خود خواهد داشت که این خودش یکی از اهداف شکنجه گرانست.
اینها دارند کارخانه ای می سازند که کالایش انسانی خرد شده و مهر خورده و علیل باشد تا ابد برای دیگران"درس عبرت بسازد".

بحث بالا البته مقدمه ای بیش نبود و امیدوارم خواننده گرامی را فعال کند تا این لکه ننگ هر چه زودتر از انسانیت برداشته شود و همه ما در شناسائی و کمک به قربانیان شکنجه فعال شویم.

سرنگون باد رژیم اسلامی به دست پر توان انقلاب سرخ مردم ایران!
سعید صالحی نیا
================

منابع:
برنامه های بهداشت برای همه ، پخش شده در کانال جدید در موضوع روانشناسی شکنجه:
 
برنامه شماره ۲۰: شکنجه و روانشناسی شکنجه
http://www.liveleak.com/item?a=view&token=043_1250335745

برنامه شماره ۲۱:روانشناسی  شکنجه (بخش دوم)
http://www.liveleak.com/item?a=view&token=01e_1250336109

برنامه شماره ۲۲: روانشناسی شکنجه (بخش سوم)
http://www.liveleak.com/item?a=view&token=cba_1250336602

برنامه شماره ۲۳: روانشناسی شکنجه (بخش چهارم)
http://www.liveleak.com/item?a=view&token=d71_1250336885

برنامه شماره ۲۴: درمان عوارض روانی ناشی از شکنجه
http://www.liveleak.com/item?a=view&token=986_1250337146