چپ سنتی و معضل تمایز از راست

این مطلب به نوعی ادامه ی مطلبی است که در روزهای اخیر به قلم نگارنده تحت عنوان "پوپولیسم،درک غیر طبقاتی،غیر کارگری و وارونه از مارکسیسم" در راستای نقد دیدگاه های رویزیونیستی در جنبش چپ ایران و جهان در دوره های مختلف،زیر عناوین گوناگون تبلیغ و ترویج می شده است می باشد،این افکار و نگرشات در مقاطع زمانی مختلف نه تنها پیشرو و انقلابی نبوده،بلکه جنبه ی ارتجاعی و آنتی کمونیستی به خود گرفته اند.

 همانطور که در مطلب گذشته هم اشاره شد، چپ سنتی هم همچون پوپولیسم یا به تعبیر بهتر پو پولیسم به عنوان یکی از زیر مجموعه های این دیدگاه یا معادل آن، به عنوان یک گرایش آشفته ی فکری که به شدت التقاطی و از لحاظ تئوریک در بر گیرنده ی مجموعه ی وسیعی از گرایشات راست و چپ، سنتی و مدرن و انقلابی و ارتجاعی دوره ی طولانی از تاریخ چپ ایران و حتی جهان را به خود اختصاص داده است. نگارنده در این مطلب سعی دارد تا به بررسی ویژگی هایی که نماد چپ سنتی و همچنین به بررسی این جریانات فکری و نظری در جنبش چپ ایران به طور اخص بپردازد.در مطلب گذشته هر چند  به صورت  گذار، به بررسی دیدگاه های غیر علمی و غیر کمونیستی در تاریخ جهان از دوره ی قبل از مارکس( سوسیالیست های تخیلی )، دوره ی مارکس،دوره ی انقلاب اکتبر و دوره ی انقلابات توده ای و دهقانی در چین و کوبا پرداختیم. این مطلب هر چند به صورت خلاصه،اما به متدی رادیکال و انقلابی به بررسی نظری چپ سنتی ایران که شامل دیدگاه های التقاطی و غیر علمی (خلقی،خرده بورژوایی،دهقانی و…) از منظر مارکسیسم انقلابی و کمونیسم دخالتگر می پردازد.
تاریخ چپ ایران شامل دوره های مختلفی از حیات و مبارزه ی جریانات مختلف چپ که گاها خود را با کمونیسم ، چپ و یا خلقی معرفی نموده اند، می باشد.دربین این جریانات از رادیکال ترین جریانات مارکسیست –لنینیست (به تعبیر ارتدکسی و کمونیستی آن نه تعبیر استالینی)تا گرایشات و جریاناتی که مارکسیسم را تا حد یک تئوری مذهبی، خشک اندیشانه ی منحط  و مطلق نزول داده اند ،می توان دید .
جنبش چپ ایران با تشکیل اولین حزب کمونیست ایران در سال ۱۲۹۹ شمسی برابر با ۱۹۲۰ میلادی  درمنطه ی شمال ایران(انزلی) توسط فعالین چپ و کمونیست ایرانی که دورهایی از تحصیل یا زندگی خود را در خارج از ایران سپری کرده، در خارج کشوربا آشنایی با چپ و کمونیسم به خصوص با تجربه ی انقلاب اکتبر در شوروی جذب مارکسیسم (کمونیسم ) شده، با بازگشت به ایران تفکرات مارکسیستی وپیشرو را که در ایران تا ان مقطع وجود نداشت،با خود آورده،این تفکرات را در محل فعالیت وزندگی خود تبلیغ  نموده و تصمیم به تشکیل یک جریان کمونیست و انقلابی ( اولین حزب کمونیست ایران) در بندر انزلی می زنند .این جریان به عنوان جریانی که هر چند نتوانست نفوذ چندانی در بین طبقه ی کارگر و زحمتکشان ایران پیدا کند، اما در حوزه ی فعالیت خود یعنی در شمال ایران به سازمان دهی کارگران و زحمتکشان در اتحادیه شمسکا(شورای مرکزی سندیکا های کارگری ایران)  دست میزند. این جریان از لحاظ فکری جریانی رادیکال و انقلابی و خود را با کمونیسم مارکس ،انگلس ،ولنین تداعی می نمود واز شیوه ی فعالیت کمونیستی(لنینیستی ) که منجر به انقلاب کبیر اکتبر شد بهره می گرفت.به دنبال آن و بعد از نابودی حزب کمونیست در نتیجه ی سرکوب های گسترده ی پلیس، دستگیری و کشته شدن رهبر این جریان" حیدر عمو اغلی"،تمام جریاناتی که بعدها تحت عنوان مارکسیسم و چپ سر بر  می آورند به گونه های مختلف تحت تاثیر گرایشات غیر مارکسی قرار گرفته و با نگرش مارکسی به کمونیسم علمی  بیگانه می شوند.به عنوان مثال با بررسی گذار جریان ۵۳ نفر که بعدها به عنوان هسته ی اصلی ایی که حزب توده را تاسیس میکنند، می بینیم که بسیاری از کسانی که پیشتر از زمره اولین مبلغان مارکسیست در چپ ایران بودند،یا افرادی که که تحت هر عنوانی(مارکسیستی) فعالیت می کردند،چگونه بانی حزبی شدند،که بعدها با خیانت به سوسیالیسم،دفاع از تزهای نظریه پردازان شوروی سابق (که آن دوره از لحاظ عملی تفاوت چندانی با بورژوازی نداشت و از لحاظ نظری نیز نظریات رویزیونیستی بازماندگان این انقلاب بعد از مرگ لنین زیر نام مارکسیسم  توسط بروکراسی حاکم و حزب کمونیست!!! شوروی وبورژوازی جهانی تحت عنوان کمونیسم و سوسیالیسم به خورد همگان داده می شد). حزب توده که از لحاظ نظری زیر نظر کامل نظریه پردازان شوروی بود و به دلیل آنکه شوروی موضعی ارتجاعی نسبت به انقلاب ۵۷ داشت و با دیدی مثبت به آن نگاه می کرد،با قرار گرفتن این حزب پشت خمینی و جنبش اسلام سیاسی، باعث شد که ضربه بزرگی به جنبش چپ !!وارد آید.همه ی مواردی که بالاتر ذکر آن رفت،باعث شده بود که اگر دربین جریان ۵۳نفر و بعدها حزب توده اگر کسانی هم وجود داشت که برای رسیدن به سوسیالیسم با یک نگرش انقلابی وجود مبارزه می کردند، به دلیل ماهیت ارتجاعی و رویزیونیستی دیدگاهی که اکثریت آنان نمایندگی میکرندو غالبتر بود تحت پوشش این نوع نگرش از چپ بوده و زیر تبلیغات گسترده ی جنبش بین المللی چپ که در آن دوره که شوروی در راس آن بود،قرار می گیرد.
مورد مهمی که اینجا باید اشاره کنم این است که تاکنون چپ سنتی ایران به دلیل ماهیت خود و تحلیل های سطحی و غیر مارکسیستی اش مشکلات و معضلات بنیادی این نگرشات و احزاب را به خیانت این رهبر یا آن جریان خلاصه نموده ودر تحلیل هایشان ازجامعه  تمام هم و غم خود را به تحرک و تحول از بالا و کشمکش های درون ساختار های قدرت سیاسی وتغیر از بالا، خلاصه کرده است. این دیدگاه (چپ سنتی) که اثرات بسیار مخربی بر طیف گسترده ایی از چپ ایران گذاشته و تبعات نامناسب آن هم اکنون نیز در بحشی از چپ ایران مشهود است، دفاع این احزاب و جریانات از نگرش های ضد کمونیستی آنان و دفاع هایشان از بورژوازی، نه به دلیل ضعف تئوریک این یا آن رهبر یا عدم فهم سوسیالیسم و مارکسیسم بلکه،به دلیل دیدگاهی است که این جریانات نمایندگی مکنند و تمام تلاش