مارکسیسم واَزادی بیان (جوابی به نوشتۀ اَقای نادراحمدی)

اَقای نادراحمدی نوشته ای بنام:”نگاهی به نظرات منصورحکمت درباره آزادی بیان“علیه کمونیسم وکمونیست هاچاپ کردوبه نظرات منصورحکمت دراین موردپرداخته ونتیجه گیری هایی بدست داده است.
قبل ازهرچیزبایدبگویم که روی سخن این مطلب ومخاطب اَن الزاما”نادراحمدی نیست،بلکه کسانی هستندکه نوشتۀ اوراخوانده اند.

نادراحمدی میخواهدبگویدکه کمونیسم وکمونیست هاضداَزادی بیان ومجذوب اَزادی بیان موجوددراروپای غربی هستند.

ابتداطرح دوسئوال اورامیاورم:

“بدینسان آقای حکمت اعلام میکندکه دراروپا آزادی بیان تضمین شده است!؟”

“سئوال این است که این آزادی بیان دراروپای کاپیتالیست توسط کی تضمین شده است؟”

 

اولا”منصورحکمت چه دراَن نقل قول هاکه احمدی ازاواَورده ونه درهیچ جای دیگربحث تضمین اَزادی بیان دراروپارانکرده است.

دربارۀ سئوال دوم بایدگفت:اَزادی بیان موجوددراروپارابه پای حکومت های موجوداَن گذاشتن، ساده نگری وامتیازدادن به دولت های حاکم دراروپاست.دستاوردهای بشری ازجمله همین اَزادی بیان ربطی به سرمایه داری وتسلط اَن ندارد.این هامسائلی هستندکه رونداَن جوامع وسطح فرهنگ مردم این دیاربه حکومت هاتحمیل کرده است وچنین اَزادی بیانی راهم هیچ کس تضمین نکرده است.

 

مینویسد:”براین اساس آقای حکمت آزادی بیان رامشروط وشامل همه نمیداند!اودراینجاماهیت واقعی خودرانشان میدهدوبجای وفاداری به آزادی بیان بی قیدوشرط برای همه ورسیدگی عادلانه به جرایم ارتکابی ازطرف کسانی مانندخامنه ای ولاجوردی آنهاراازآزادی بیان محروم میکند.تمام مارکسیستهااگرحکومت رابدست بیاورندبامخالفان خودهمانطوری رفتارخواهندکردکه اکنون جمهوری اسلامی بامخالفان خودرفتار میکند.”

 

ببینیدنادراحمدی اینجاچگونه ازعدم اَزادی بیان برای جانورانی مانندخامنه ای ولاجوردی دلش به درداَمده وخواهان اَزادی بی قیدوشرط برای جنایتکاران میشود.غافل ازاینکه دیرجنبیده است واینهاقبل ازپیداشدن عدالتخواهی چون احمدی ازاَزادی بدست اَوردۀ خوداستفاده هاکردندوبه مدافعی هم چون اواحتیاج نداشتند.

 

مینویسد:”خیلی خوب است اگریک حزب ومرجع تقلیدآن دراساسنامه خودازآزادی بیان دفاع کندامابین مطرح کردن شعارگونه آزادی بیان وسرمشق قراردادن وتحقق آن یک دنیافاصله وجود دارد!!آیابراستی منصورحکمت درعمل مدافع آزادی بیان بودودرتشکیلات خودش به دیگراندیشان امکان طرح بدون انگ خوردن نظراتشان رامیداد؟واقعیت این است که اولین گروه بزرگی که درزمان صدارت منصورحکمت ازتشکیلات اوانشعاب کردندازفقدان آزادی بیان نالیدند!”

 

منصورحکمت بدلیل اَزادمنشی شخصیتی ودیدگاه مدرنی که به مقولۀ اَزادی بیان داشت،دردوران فعالیتش اصل رابرابرازنظرطرف مقابل واختلاف نظرات درحزب ودربین افرادگذاشته بودوبرعکس ادعای نادراحمدی ازجداشدگان درسال۹۲ازحزب کمونیسم کارگری ایران کسی به مسئلۀ عدم وجوداَزادی بیان درحزب اَن موقع نپرداخت وبه شخص منصورحکمت ایرادی نداشتند.اَنهااختلافات سیاسی خودرامبناوعلت جدایی دانستند.

اَقای احمدی درنقل حوادث بایدمواظب باشدوبرای رسیدن به هدفش دربحث به روش های بورژوازیی شناخته شده متوسل نشود.

 

مینویسد:”براستی این چه نوع آزادی است که بادیکته کردن اعمال میشود؟!وچرا مارکسیستهادربرابر بورژوازی اینقدرناتوان وزبون هستندوآنقدرازاومیترسندکه حاصرندتاحکومت دیکتاتوری خودرابه کل جامعه تحمیل کنند؟چرااین به اصطلاح پرلتاریاحتی باکمک مارکسیستهاکه دراکثریت است درمقابل اقلیت مطلق یعنی بورژوازی آنقدرعلیل وذلیل است که حتی باوجودبرقراری حکومت وحشت بازهم ناتوان است ومیترسدوهمیشه ازبورژوازی زبونانه شکست میخورد؟براستی چرا مارکسیستهابرای حفظ حکومت خودوممانعت ازاستیلای طرفداران بازارآزادهیچ راه دیگری جزاعمال دیکتاتوری رانمیپسندند؟”

 

و”حزبی که دراساسنامه اش خواهان ایجاددیکتاتوری به اصطلاح پرلتاریا است نمیتواندمدافع آزادی بیان باشد.”

وبالاخره مینوسد:”تردیدی نیست که مقوله«آزادی بیان»ومارکسیسم ماهیتأمانندموش وگربه درستیزهستندوتضادبین آنان آنقدرعمیق است که هیچ پلی قادربه پیونددادن ایندو تضادنیست!”

 

ایشان بارهادراشاره به حزب کمونیسم کارگری ایران اَن موقع به اساسنامه اَنهااستنادمیکند.

اولا”اساسنامه ای درکارنبوده،شایدمنظورش برناۀ حزب باشد.اَخراساسنامه که جای پرداختن به مسائلی چون بحث دیکتاتوری پرولتاریاواین جوربحث هانیست.

اَقای احمدی درنوشته هایش گاهی مطالبی بدست داده که نشان میدهدچقدرباسیاست وحزبیت اَشناست.ایشان بهتراست قبل ازواردشدن درمسائل کمی بیشتردقت وتحقیق کند.تنهاضدیت داشتن باکمونیسم برای مصالح کارش کافی نیست.

 

میدانیم درتفکرمارکسیستی جامعه،مراحل وروندپیشروی های اَن درنظرگرفته شده است.

پیش بینی تحقق اَزادی بیان درجامعۀ کمونیستی وعدم وجوداین اَزادی برای قشروطبقه ای ازجامعه(طبقۀ بورژواویاهرجریان واحتمالا”حزب ضدانقلابی ای)درمرحلۀ دیکتاتوری پرولتاریادومسئلۀ متفاوت است .

 

اگرازرمانتیسم بودن های اَنچنانی دست برداریم،اگرباخودروراست باشیم وریاکاری راکنارگذاریم،وقتی تفکروایده ای(مارکسیسم)به اتکای حزب وطبقۀ کارگردرجامعه طرح وقصد ِ انهدام ماشین سرمایه داری وزیروروکردن نظام کاپیتالیستی(همان نظامی که وبال گردن شماهم اَقای احمدی شده است)راگرفته ومیخواهدبرای به سرا
نجام رساندن اَرمانش این طبقۀ فاسدرابه زیرکشدوازراه دیکتاتوری طبقۀ کارگربه خواست های بشری ازجمله اَزادی بیان برای کارگران وزحمتکشان درمرحلۀ اول(ودرمرحلۀ بعدبرای همه انسانها)برسد،راهی به جزاعمال قهروسرکوب نسبت به دشمنان اَزادی یعنی سرمایه داران واَراوافکارشان نداردوهرموضع گیری غیرازاین راه بازگشت نظام گذشته راهموارمیکند.

 

مبارزه برای رسیدن به قدرت وبرقراری دیکتاتوری پرولتاریاوسرکوب دشمنان اَزادی واَزادیخواهی معنایش این نیست که تربیون رابازدراختیارسرمایه داری گذاشت وریاکارانه خودراطرفداراَزادی بیان نشان داد.بلکه منظورعدم اَزادی فعالیت سیاسی ونظری برای اَنها(سرمایه داران ووابستگان اَنها)وازبین بردن موانع برای برپایی جامعۀ دیگرست.

 

مارکسیسم ازسیاست های دیپلماتیک دوربوده وصریح وروشن موضعش رادرقبال طبقات واَزادی وعدم اَزادی اَنهادراین دوران بیان کرده است.

فقط افرادبریده ازمارکسیسم ومبارزۀ طبقاتی ومجذوبان دموکراسی غرب واَزادی هایش میتوانندازنبودن اَزادی برای سرمایه داران دراَن دوره بنالندوماسک اَزادی خواهی دروغین برچهره بزنند.

 

ضمنا”بایدازاَقای احمدی پرسیددرکجای مباحث مارکسیسم اَمده که بحث اَزادی بیان وطرفداری ازاَن برای همۀ طبقات ودرتمام مراحل تارخی به شکل “کلمات قصار”جزو برنامۀکمونیست هابوده است؟که بعدهامواضع ونظرات کمونیست هامغایربااَن سیاست هابوده باشد.

اَقای نادراحمدی لازم است کمی بیشتردقت ومطالعه کندوهرچه دم دستش رسیدازفرط علاقۀ ضدکمونیستی اش به پای مارکسیسم ننویسد.

 

لنین درکتاب دولت وانقلاب دربحث مربوط به اَزادی درجامعه سوسیالیستی توضیح میدهدکه درسوسیالیسم چون جامعه هنوزطبقاتی است وبخشی ازاین جامعه(طبقۀ بورژوا)تحت حاکمیت دولت ودیکتاتوری مسلط براَن،اَزادی های سیاسی واقتصادی ازش سلب شده،لذادراین مرحله اَزادی به معنای وسیع وهمگانی وجودندارد.چون بخشی ازجامعه هنوزاَزادنیست.عدم اَزادی برای هربخشی ازجامعه به معنای نبودن اَن درجامعه است.درنتیجه نمیشودگفت درسوسیالیسم اَزادی کامل برای همه وجودداردوجامعه جامعه ای اَزاداست.

 

نادراحمدی که این هارانخوانده ونشنیده وباگفتن:

“تردیدی نیست که مقوله«آزادی بیان»ومارکسیسم ماهیتأمانندموش وگربه درستیزهستندوتضادبین آنان آنقدرعمیق است که هیچ پلی قادربه پیونددادن ایندوتضادنیست!”

انگارکشف عظیم وبزرگی کرده که دست روی اعتقادبه عدم اَزادی بیان ازطرف مارکسیسم نهاده است.

اَیانادراحمدی بهترنیست بجای نقاشی وکاریکاتورازچهرۀ رهبران مارکسیسم کشیدن، برودکمی درباب مسئله ای که تصمیم گرفته مخالفش باشدبیشترتحقیق کند.

 

درضمن شماحتما”این نظرراداریدکه بایدبه طبقه(بورژوا)بعدازبدست گرفتن قدرت ازطرف طبقۀ کارگر،اَزادی بیان داده شود.

طبقه ای که درجامعه واندام وجوارح اَن نفوذداردوهراَن امکان سربلندکردن وخطرش هست وکوتاه نخواهداَمدوتوطئه وصف اَرایی ِضدانقلابی برای کسب مجددقدرتش خواهدنمودوبایدسرکوب شودتادراَینده بشریت بتوانداَزادی واَزادبودن همه راداشته باشد.

این دیگرسخاوت واَزاداندیشی بی حدومرزشمارانشان میدهدکه میگویی به اَنهابرای بیان نظراتشان بایداَزادی دادوحتما”برایشان اََزادی فعالیت قائل شد.

اماروشن است که این نظرشماربطی به مبارزۀ طبقاتی وسیاست مارکسیستی وجامعه نداردوفقط حرف است وخودشماهم خوب میدانیدکه حرف زدن خرجی برنمیدارد.

 

بااین حال تاریخا”کمونیست هاپیگیرترین وسرسخت ترین مدافعین اَزادی بیان بوده وهستند.نمونۀ اَن خودمنصورحکمت است.

نادراحمدی بایدبداندکه اَزادی بیانی که امروزاوسنگش رابه سینه میزند،اولین جریان سیاسی وحزبی که بحثش راکردواَزادی بی قیدوشرط سیاسی رادرایران مطرح نمود،منصورحکمت واتحادمبارزان کمونیست بودند.

 

وامااَزادیخواهی وبرخوداَقای نادراحمدی که زمانی مطلبش رادرفلان نشریه چاپ نکرده اندواینجاواَنجاتکرارمیکندواَنرابه حساب ضدیت کمونیسم بااَزادی بیان جارمیزندبه مقولۀ اَزادی بیان ازاَنجاپیداست که نادراحمدی بدون هیچ استدلال ونشان دادن شباهتی غیرازاثباتی بودن نظرات مارکس ِ(نقادوافشاگردین ومذهب دردنیا)درموردمذهب واثبات تئوری او”دین تریاک توده هاست”به سبکی کودکانه وژورنالیستی،کاریکاتوری ازاوساخته ولابدخیال میکندوازخودراضی شده که خوب کمونیسم راافشأکرده وبی پرنسیپی رابه جایی رسانده که هرچه به ذهن خلاقش!میرسدمثل هم پالکی های مذهبیش،روی تصاویرمارکس ومنصورحکمت پیاده کرده ودروبلاگش میاَورد.

 

احمدی بااینکارسطح فرهنگ خودوظرفیتش رادرحوضۀ استفاده ازمیدان ِاَزادی افکارواندیشه به نمایش میگذارد.اوکه این همه دم ازاَزادی بیان وفوایدومزایای اَن میزند،بایدفکری بحال سطح فرهنگ واعمال خوددروبلاگش دررابطه بابحث اَزادی بیان وحدودوثغورش باشد.

 

نادراحمدی که زبان انتقادیش راازکمونیسم به عاریه گرفته وخیال میکندکه افشاگرنظام کاپیتالیسم وسرمایه داریست،متوجه نیست که هرزبانی بکاربرد وهرموضعی که اتخاذک