کدام مردم ، مردم توست؟

درگیری ها و تحولات اخیر ایران وهمزمان با آن کشتار در پایگاه اشرف بحث های متفاوتی را دامن زده است. تا آنجا که بحث ها و واکنش ها  مربوط به ایران میشود، صرفنظر از اعتقادات اید یولوژیک ، همه از مردم ایران حمایت میکنند. بنظر میرسد اما این مردم برای بسیاری  یک جمع ناهمگون و گوناگون نیست، بلکه مردمی هستند که از نظرات  حامیانشان دفاع میکنند. 

 دفاع از این مردم (البته اگر حرکتی ضد رژیم انجام دهند) محدود میشود به پشتیبانی های تبلیغی  از نویسندگان وخبرنگاران،  زندانیان  سیاسی ، جنبش زنان،  دانشجویان ،  کارگران، اعتصابات معلمان، اتوبوس رانان  وامروز هم سبز،  با ارزش  کمیتی  آن. همیشه این مردم ایرانند که با مبارزاتشان  خارج کشور را هدایت میکنند ویا رژیم ایران است که با سرکوب خود ،ما را به یاد مردم می اندازد. بخشی از جریانات سیاسی با علنی کردن عناصر مبارز در تبلیغات خود، باعث پایان دادن به فعالیت های متداوم این عناصر می شوند. پس تنها رژیم ایران نیست که مبارزین را به انفعال می کشانند، بلکه  تاکتیک های  غیر مسئولانه بعضی از تشکیلات ها ویا عناصر انقلابی نیز به این انفعال دامن می زد. سبزها اما در داخل و هم درخارج از ایران با استفاده از تضاد درونی رژیم واپوزسیون خارج از کشور، مردم را ولو موقتی به سوی یک اتحاد سراسری به خیابان های شهرهای جهان کشانیدند. ما مردم خارج از کشور از مردم داخل  همیشه عقبیم و با این همه دم ازهدایت  مردم میزنیم. آنقدر این کلمه مردم در سالیان اخیر  بدون مفهوم عمومی آن، طرح شده است که امروز جنبش سبز و حامیانش نیز از این سنت عمومی استفاده کرده و جنبش متشکل شده از همه رنگها را از آن خود تلقی میکند! این طبیعی است که مردمی که سالیان دراز از اپوزیسیون به خارج از کشور منتقل شده دست شسته بودند، در شرایط  مذهبی خفقان عمومی ، از این شکاف جناح های رژیم استفاده کنند ورنگ واقعی خودرا موقتا پنهان کنند. همان مردمی که سالها یاد گرفته اند با دو یا چند  چهره متفاوت بیرونی و درونی به حیات خود ادامه دهند.  ما درخارج از کشور هم ،از همان مردمی هستیم که برای بقای خود  مجبور به زندگی چند چهره ای   بودیم وبعضا هستیم. در خارچ از کشور هم این چند چهره گی به جای خود باقی ماند،  در مقابل بومی ها یک چهره و در میان  ایرانی ها با چهره ای دیگر. حتی  با  دوستان  یا دشمنان چه واقعی و چه ساختگی  نیز چند چهره . این چند چهره گی ، بخوان از خود بیگانگی،  یا در زبان عامه شیادی  است  که سعی در سرکوب رنگ های تفکری دارد. این عدم ثبات در  یکدستی  نظرات یک جریان و  یا فرد خاص است  که موجب توهم عمومی ماست. زیگزاگ های نظری وتفکری جریان ها و افراد، نشان دهنده سرگردانی آن ها و  عدم اعتماد به نظرات به اصطلاح دموکراتیک ومدنی خودشان است. اگر یک چهره ی اومی پذیرد، چهره ی دیگرش نفی میکند.  بنظر میرسد که دریافت های ما که طوطی وارابراز می کنیم ، نهادینه نشده اند وبا یک چرخش کوچک در داخل ایران، به دیکتاتورهای کوچکی تبدیل می شویم که هیتلر نیز در قبراز ما شرم زده می شود. زیرا که ابراز عقاید انسانی مولد یک سرمایه فرهنگی  است که با برده گیری فکری  و فرهنگی دیگران همراه است. کیش شخصیت است و توخالی!  مثال اینجا لازم نیست، به خود و دوروبر خود خوب نگاه کنیم.                       

 سئوال امروز برای من این است که درک ما از آزادی و احترام به عقاید دیگران ودفاع از حقوق انسانی، آیا تنها یک بازی لفظی است؟ عکس العمل اخیر برخی در رابطه با حمایت ساکنین اشرف، نشان دهنده  عدم نهادینه شدن مفهوم  دفاع از آزادی انسان هاست. دوستان فراموش کرده اند که ساکنین اشرف هم مثل خودشان حق دارند  از حقوق پناهندگی استفاده کنند ودر کشورهای دیگر مستقر شوند. در تاریخ حمایت از پناهند گان، این دفاع عمومی همیشه رایج بوده وبرخورد ما امروز به ساکنین اشرف حداقل از این  نقطه نظر هم که شده  ، ضروریست.  اگر صادقانه با خودمان خلوت کنیم، بیشتر ما، با ورود و اقامت بسیاری از پناهندگان بطور شخصی مخالف بودیم وهستیم، اما از حقوق عمومی آنها دفاع میکنیم. جالب است که ما خود برای بدست آوردن این حقوق پناهندگی تلاشی  هم نکرده ایم، بلکه فقط از آن استفاده کرده ایم. یادمان نرود که ما تنها برای بهتر شدن قوانین پناهندگی مبارزه کرده ایم و امروزبخودمان اجازه می دهیم که برای دیگران تعیین تکلیف کنیم. این نگاه فرصت طلبانه ما از کجا ناشی میشود؟ چرا دوستان مخالف حمایت از ساکنین اشرف مشخص صحبت نمی کنند و تنها از گذشته مجاهدین داد سخن می گویند؟  یادمان باشد که  کمتر سازمانی است که اشتباه نکرده ویا دست به خیانت، حذف ودفع افراد وابسته وغیر وابسته به خودنزده است. افراد مستقل امروز هم، اگر به گذشته خود رجوع کنند ،در این انحرافات تفکری چه فعال و چه غیرفعال  نقش خود را به وضوح در می یابند. مبالغات بی حد وحصر در رابطه با فعالیت ها، فرمانبر داری بی رویه، سرکوب فکری و روحی  جریانات به اصطلاح مخالف  خود وفرصت طلبی های تاکتیکی بی مرز! بهتر است که این جنبه عمومی اپوزیسیون را در نظر بگیریم وخودرا محدود به یک جریان نکنیم، چرا که این  نقدها تنها  در جزییات، جریانات را از هم تفکیک میکند و نه در کلیت خود!                                                                                                                                                        

اما  بحث من تنها دفاع از ساکنین اشرف نیست، بلکه دفاع از همان اعتقاداتی که بر زبانمان  جاری میشود ودر ذهن مان سرکوب! دفاع از حقوق انسانها مانند نخود ولوبیا نیست که از هم جدا کنیم، یا با یک تعریف عمومی مواضع خود را کم رنگ کنیم. شرایط امروز ایران اجازه این شلختگی تفکری را به ما نمیدهد. دفاع از مردمی که از ظرفیت