تاریخ کمون پاریس

تاریخ کمون پاریس، نوشته لیساگاره«١٩٠١ـ ١٨٣٨) را اولین بار چند ماه قبل در “فیس” بوک صفحه سیاوش مدرسی دیدم. این کتاب یکی از با ارزشترین های ادبیات کمون پاریس است. این کتاب به توصیه مارکس توسط النور مارکس(دختر کارل مارکس) از متن فرانسه به انگلیسی ترجمه شده است. «نقش خود لیساگاره در کمون متواضعانه بود. او جریان کمون را در مقام روزنامه نگار و رزمنده ی سنگرهای خیابانی، دنبال کرده است و همانطور که خودش برای مان نقل میکند عضو، افسر یا کارمند آن نبوده است». (یادداشت ناشر ترجمه انگلیس ـ انتشارات نیوپارک). «تاریخ کمون لیساگاره تنها تاریخ اصیل و قابل اعتمادی است که تاکنون در باره ی این به یاد ماندنی ترین جنبش عصر جدید نوشته شده است. درست است که لیساگاره سرباز کمون بوده، ولی این شجاعت و صداقت را داشته است که حقیقت را به زبان بیاورد. او سعی نکرده اشتباهات حزب خود را پنهان کند یا ضعف های مهلک انقلاب را زیر لعابی براق بپوشاند. و اگر اشتباهی کرده باشد از لحاظ احتیاط کاری و این نگرانی اوست که مبادا مطلبی را عنوان کند که با دلائل قاطع قابل اثبات نباشد. اظهارات و رسائی ها در تحقیقات پارلمانیط مطبوعات و کتاب های آن ـ حتی الامکان ـ بر اظهارات دوستان و هواداران ترجیح داده شده است. هر جا شواهد کموناردها مطرح شده، همواره با دقتی وسواس آمیز مورد موشکافی قرار گرفته است. به خاطر همین بی طرفی و احتراز از طرح نکات تردید آمیز است که باید مطالعه ی این کتاب را به خوانندگان انگلیسی توصیه کرد». «… اکنون هنگام آن است که آن ها معنای واقعی این انقلاب را دریابند؛ انقلابی که می توان در چند کلام خلاصه اش کرد: کمون به معنای حکومت مردم توسط مردم و اولین تلاش پرولتاریا برای حکومت بر خودش بود. کارگران پاریس وقتی در اولین بیانیه خود اعلام کردند که «می دانند وظیفه ی مبرم و حق مسلم آن هاست که از طریق تسخیر قدرت حکومتی زمام سرنوشت خود را در دست بگیرند» این معنی را بیان می کردند. (مقدمه النور مارکس).
بیژن هیرمن پور کتاب کمون پاریس لیساگاره را ترجمه کرده. و ویرایش توسط عباس فرد انجام شده است. «با ترجمه این کتاب، بیژن هیرمن پور خلائی نه چندان کوچک در ادبیات کارگری ایران را پر کرده است. هر آنچه تا به امروز در جنبش کارگری ایران درباره کمون پاریس گفته شده است، به نقل از آن رهبران جنبش کمونیستی بوده است که علیرغم بینش و درایتشان، هیچکدام خود از نزدیک شاهد کمون نبوده اند و همه آنها روایت خو را بر روایتهائی از قبیل روایت لیساگاره متکی کرده اند. این را تروتسکی در مقدمه کتاب خود نیز تاکید کرده است. اما جنبش کمونیستی ایران که با عینک سوسیالیسم پروروسی به جنش کارگری جهانی نگاه می کرد، کمون پاریس “رایا دونایفسکایا” را می شناخت، بدون آنکه کمون پاریس لیساگاره را بشناسد. اکنون و با کار سنگین و ارزشمند مترجم، این خلا برطرف میشود». (توضیحات ویراستار فارسی عباس فرد)
ما خواندن این کتاب را به همه علاقمندان به ادبیات کارگری و کمون پاریس توصیه میکنیم. در حالیکه سیر رویدادهای داخلی ایران، صف آرایی نیروهای طبقاتی و سیاسی هر روز به نحو برجسته ای شفاف میشود. خواندن این کتاب برای ما و کسانی  که در گودی استخر این اتفاقات قرار گرفته و میخواهند بطور موثری کاری انجام دهند، نیز لازم و ضروری است. به همین دلیل متن اصلی و اوژیینال “پ.د.اف” شده را در سایت میگذاریم. و در نشریه “مبارزان کمونیست” و “سایت مبارزان کمونیست” بخشهایی از روزشمار را منتشر میکنیم.
روز شمار مختصر تحولات سیاسی فرانسه، از فتح باستیل در ١۴ ژوئیه ١٨٧٩ تا شکست کمون در ١٨٧١.
ـ «جمهوری اول: ١٨٠۴ـ ١٧٩٢» ـ «کنوانسیون: ١٧٩۵ـ١٧٩٢» ـ« دیرکتوار: ١٧٩٩ـ ١٧٩۵» ـ «حکومت کنوسول ها: ١٨٠۴ـ ١٧٩٩» ـ «امپراتوری: ١٨١۵ـ ١٨٠۴» ـ «ناپلئون اول: ١٨١۴ـ ١٨٠۴» ـ «لوئی هیجدهم(اعاده سلطنت، بار اول)١٨١۵ـ ١٨١۴» ـ «ناپلئون اول، (حکومت صد روزه): ١٨١۵» ـ «اعاده ی سلطنت: ١٨٣٠ـ ١٨١۵» ـ «لوئی هیجدهم: ١٨٢۴ـ ١٨١۵» ـ «شارل دهم: ١٨٣٠ـ ١٨١۴» ـ «سلطنت ژوئیه: ١٨۴٨ـ ١٨٣٠» ـ «لوئی فیلیپ اول: ١٨۴٨ـ ١٨٣٠» ـ «جمهوری دوم: ١٨۵٢ـ ١٨۴٨» ـ «لوئی ناپلئون بناپارت: ١٨۵٢ـ ١٨۴٨» ـ «امپراتوری دوم: ١٨٧٠ـ ١٨۵٢» ـ« ناپلئون سوم: ١٨٧٠ـ ١٨۵٢» ـ «جمهوری سوم: ١٨٧١ـ ١٨۴٨» ـ «آدلف تی یر: ١٨٧٣ـ ١٨٧١»
روزشمار کمون: «سال ١٨٧٠» ١٠ژانویه: تظاهرات صد هزار نفری علیه ناپلئون سوم به مناسبت قتل ویکتور نوار(روزنامه نگار) به دست پی یر بناپارت(پسر عموی امپراتور). ٨مه: در یک رفراندوم ملی، امپراتوری با ٨۴درصد آرا مثبت، رای اعتماد کسب میکند. در آستانه ی رفراندوم، اعضای فدراسیون پاریس به اتهام توطئه علیه ناپلئون سوم دستگیر می شوند. این بهانه بعدا برای دستگیری کلیه ی اعضای انترناسیونال در سراسر فراسنه مورد استفاده قرار گرفت. ١٩ژوئیه: درگیری دیپلماتیک بخاطر نیات پروس در مورد تاج و تخت اسپانیا. لوئی بناپارت به پروس اعلان جنگ میکند. ٢٣ژوئیه: مارکس آن چه تا که بعدا «اولین پیام انترناسیونال» نامیده شد، تمام می کند. ٢۶ژوئیه: «اولین پیام» به تصویب میرسد و توسط شورای  عمومی «انجمن کارگران» در سطح بین المللی منتشر میشود. ۴تا۶ اوت: شاهزاده فردریک، فرمانده یکی از سه ارتش پروس که به فرانسه حمله کرده اند، مارشال فرانسه(ماکماهون) را در ورت و وایسنبرگ شکست می دهد؛ او را از آلزاس(شمال شرقی فرانسه) بیرون می کند؛ استراسبورگ را به محاصره در می آورد؛ و به طرف نانسی حرکت می کند. دو ارتش دیگر نیز نیروهای مارشال بازن را در مدس منزوی می کنند. ١۶تا ١٨ اوت: تلاش بازن برای بیرون بردن سربازان خود از میان خطوط پروس که با کشته های بسیار در مارلاتور و لراولوتت خنثی میشود. پروسی ها تا شالون پیش میروند. ١سپتامبر: نبرد سدان. ناپلئون که همراه ماکماهون در مدس به نجات بازن شتافته بود با راه بندان پروسی ها روبرو میشود، وارد نبرد میگردد، و در سدان شکست میخورد. ٢سپتامبر: ناپلئون و ماکماهون با بیش از ٨٣٠٠٠سرباز در مدس تسلیم میشوند. ۴سپتامبر: با رسیدن خبر تسلیم در سدان، کارگران پاریس به پاله بوبورن حمله میکنند و مجلس قانونگزاری را وادار به اعلام سقوط امپراتوری می کنند. عصر همان روز در تالار شهرداری مرکزی پاریس جمهوری اعلام میشود. «حکومت موقت دفاع ملی» برای ادامه و اخراج پروسی ها از فرانسه، مستقر می شود. ۵سپتامبر: در لندن و پاره ای شهرهای بزرگ تظاهراتی بر پا گردید که تظاهر کنندگان خواستار شناسائی جمهوری فرانسه از طرف انگلستان بودند. شورای عمومی انترناسیونال اول در سازماندهی این تظاهرات فعالانه شرکت داشت. ۶سپتامبر: «حکومت دفاع ملی» طی بیانیه ای تقصیر جنگ را به گردن رژیم امپراتوری می اندازد و اعلام می کند که خواهان صلح است؛ اما «مادام که پروس آلزاس ـ لورن را در اشغال دارد، یک وجب از خاک و یک سنگ از استحکامات نظامی خود را واگذار نمی کند و جنگ متوقف نخواهد شد». ١٩سپتامبر: دو ارتش پروس محاصره طولانی پاریس را آغاز میکنند. بیسمارک تصور می کند که کارگران «ملایم و منحط» پاریس فورا تسلیم خواهند شد. حکومت موقت هیئت نمایندگی ای به تور می فرستد که گامبتا با فرار از پاریس با بالون خیلی زود به آن می پیوندد تا مقاومت را در شهرستانها سازماندهی کند. ٢٧ اکتبر: ارتش فرانسه به سرکردگی بازن(با ارتشی بین ١۴٠٠٠تا ١٨٠٠٠٠سرباز)در مدس تسلیم می شود. ٣٠ اکتبر: گارد ملی فرانسه در ل بورژه شکست میخورد. ٣١ اکتبر: با دریافت این خبر که «حکومتدفاع ملی» تصمیم به آغاز مذاکره با پروس گرفته است، کارگران پاریس و بخش های انقلابی گارد ملی تحت رهبری بلانکی شورش می کنند، تالار شهرداری مرکزی را اشغال کرده و در آنجا حکومت انقلابی «کمیته امنیت عمومی» را برپا میدارند. این کمیته در ٣١ اکتبر مانع از اعدام اعضای حکومت موقت می شود که پاره از شورشیان خواهان آن بودند. ١نوامبر: تحت فشار کارگران حکومت ملی قول استعفا و برنامه ریزی انتخابات کمون را می دهد ـ قول هائی که تصمیم به عملی کردن آن ها را نداشت. پس از آن که کارگران با این کلک «قانونی» آرام میشوند، حکومت با خشونت شهرداری مرکزی را می گیرد و دوباره سلطه اش را بر شهر تحت محاصره برقرار می کند. بلانکی به اتهام خیانت بازداشت می شود.
سال ١٨٧١
ادامه دارد.