ندای انقلاب

ندا آقا سلطان را دیگر این روزها همه می شناسند، همه دنیا! نه فقط مایی که همیشه اخبار ایران را دنبال می کنیم . امروز دیگر فقط ما نگران اوضاع ایران و مردم ایران نیستیم، هر انسانی نگران است. هر کس که ذره ای شرافت و انسانیت در خود حس می کند و در جریان سیل اخبار جهانی قرار دارد نگران وضعیت مردم و به خصوص جوانان در ایران است، و این یعنی صفی چند صد میلیونی و بلکه میلیاردی از مردم شریف و انسان دوست دنیا.

از همین ابتدا بگویم وقتی می گویم ندا منظور ندا و سهراب و اشکان و همه کسان دیگریست که همین روزها و طی سی سال جنایت جمهوری اسلامی به دست قاتلین اسلامی کشته شدند.از خرداد سال ۶۰ تا خرداد و تیر و مرداد سال ۸۸. امروز یاد همه شان را گرامی می داریم و امروز ندا سمبل همه این جانباختگان است.
برای ندا و همینطور برای خیلی از کشته شدگان روزهای اخیر تلاش کردند داستان بسازند و آنان را به جریاناتی منتسب کنند و یا کلا بی طرف نشانشان بدهند، بی طرف به عنوان کسانی که هیچ اعتراض و نقدی به اوضاع نداشته اند و اتفاقی کشته شده اند، آن یکی به کمک فتوشاپ دست بند و پیشانی بند سبز به یکی از این جوانان می آراست و دیگری می گفت بیگانگان آن جوان دیگر را کشته اند تا بحران آفرینی کنند ولی هیچ کدام از این حرف ها در اصل ماجرا اثری نداشت چرا که اساس قضیه جای دیگری است.
سوال اینجاست که چرا ندا و سهراب و اشکان این روزها مثل پتک بر سر جمهوری اسلامی و تمام سیاست های مماشات جویانه با آن فرود می آیند؟ چرا دارند حکومت اسلامی و نوکران خاموش و یا چماق به دستش را زیر فشار عظیم خود له می کنند؟
به نظر من اینکه هر کدام از این جوانان به خاک افتاده در جریان اعتراضات بوده اند و برای پایان دادن به این اوضاع نکبت بار اسلامی تلاشی کرده اند یا نه تفاوت اساسی ای در قضیه ایجاد نمی کند. همین جا بگویم که به نظر من هیچ جوان سالمی نمی تواند علیه حکومت اسلامی نباشد و حداقل آرزوی سرنگونیش را در سر نداشته باشد و خود را همدل و هم صدا با میلیون ها نفری که برای سرنگونی آن به خیابان ها آمده اند نداند، ولی ماجرای ندا و سهیل و اشکان سایر جوانان جانباخته چیز دیگریست.
اصل ماجرا اینجاست که مردم و جوانان در ایران با حکومتی در حال مبارزه هستند که نیروی دولتی خود را برای قتل و کشتار مردم در خیابان ها سازمان می دهد. اینکه جوانی که جان خود را از دست داده برای هوا خوری یا دیدن دوستش به خیابان رفته نه تنها قضیه را به نفع جمهوری اسلامی نمی چرخاند که صد درجه او را منفورتر می کند. حکومتی که میلیاردها خرج می کند، سازمان می دهد، هزار و یک کثافت کاری می کند که مردم را در خیابان به قتل برساند دیگر به هیچ وجه قابل دفاع نیست و نمی شود پذیرفتش و به رسمیتش شناخت. طرفداران خاموش و یا چماق به دست جمهوری اسلامی باید شرم کنند، نمی شود از هیچ جناح چنین حکومتی طرفداری کرد و خود را انسان با شرافتی جا زد.
اما آن صف میلیاردی امروز با شنیدن این اخبار فشاری خرد کننده بر روی جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش هستند. این صف چند صد میلیونی را باید علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی باید بسیج کرد و مانند پتکی سنگین بر سر جمهوری اسلامی و هوادارانش فرود آورد. روز ۸ مرداد ۳۰ جولای به خیابان ها بیائیم و جنایات جمهوری اسلامی را در مقابل این صف چند صد میلیونی قرار دهیم، روز ۸ مرداد در هر جای دنیا هستیم به خیابان بیائیم و یک دل و یک صدا خواهان محاکمه علنی آمرین و عاملین کشتارهای جمهوری اسلامی شویم، همه می شناسیمشان باید هر چه زود تر به دادگاه های عادلانه بسپاریمشان و این فقط از عهده انقلابی عظیم و انسانی بر می آید که این روزها در ایران جاریست، ۸ مرداد به سیل عظیم انقلاب بپیوندیم.