ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد ٬ تحلیلی بر خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد ٬ تحلیلی بر خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی  ( ۲۶ تیر ماه ۱۳۸۸ )

gilani@f-gilani.com

http://www.f-gilani.com/

 

هاشمی رفسنجانی روز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ ، به نقش میانجی میان حکومت اسلامی و مردمی که از بیست و دوم خردادماه ۱۳۸۸ با شدت و همبستگی بسیار گسترده تر از گذشته در میدان عمل نشان داده اند که تضاد اصلی این حکومتند ، در دانشگاه تهران به منبر رفت تا چاره ای را که به زعم خود برای رفع بحران و حفظ نظام اندیشیده بود ، مطرح کند . هیچ انتظاری هم برای شنیدن سخنانی جز این ، از او نمی رفت .

چاره ثروتمند ترین رند معمم اسلامی که از بابت ثروتش می تواند مثلا با سیلویو برلسکونی در ایتالیا قابل مقایسه باشد ، این بود که گذشته را فراموش کنیم ، کسانی را که در وقایع خونین پس از بیست و دوم خرداد دستگیر شده اند به خانواده هاشان برگردانیم ، از خانواده آن هائی که در این وقایع به قتل رسیده اند دلجوئی کنیم ، به آینده بیندیشیم و نگذاریم « یک عده دشمنان ما ، ما را سرزنش و شماتت کنند . برای ما [  به ریش ما ] بخندند و برای ما نقشه بکشند . ما باید این قدر رشادت (!) ، حلم و صبر داشته باشیم که همدیگر را تحمل کنیم . » بعد می زند به صحرای کربلا و فارغ از موج بی شمار جمعیتی که از چهار سمت و سمت های دورتر از آن ، دانشگاه را به محاصره خود در آورده اند و ملایم ترین شان شعار می دهند « هاشمی ، هاشمی ، سکوت کنی خائنی » ، و منطقی ترین شان تهاجم وحشیانه ی نیروهای سرکوبگر رژیم او را با مقاومت و در نقاطی برخورد متقابل پس رانده اند، به پیامبر اسلام می آویزد و با عمده کردن لحظات مرگ او که از مردم عذر تقصیر خواسته است ، هشدار می دهد که « بحران جدی است . همه ما ضررکرده ایم » و بیائید با احترام گذاشتن به قانون ، خطری را که نظام را تهدید می کند ، مثل دوره های مختلف حاکمیت اسلامی ، از سر بگذارنیم ، و از این یاوه های صاحب منبری که آشکارا منبرش را در معرض حریق و حکومتش را در معرض سقوط می بیند .

به « نوشیدن جام زهر » از جانب آخوند چاق و چله ای که اصرار می کند شصت سال ؛ یعنی دست کم از سه دهه پیش از به سرقت رفتن انقلاب مردم ، با « امام راحل » بوده و چاره ی کار که به زعم او بازگشت به آن « امام » است ، نگاهی دقیق تر بیندازیم تا به موقعیت حکومت اسلامی در مقابل مردم معترض به ادامه ی این حکومت پی ببریم .

 

دست و پا زدن های غریق

مناظره های تلویزیونی میان چهار کاندیدائی که از صافی شورای نگهبان گذشته بودند ، لاجرم مورد تائید « خلیفه امر » نیز قرار گرفته بودند و اصل پنجم قانون اساسی را که وفاداری به « ولایت فقیه» است پذیرفته بودند ، تمهیدی بود که حکومت اسلامی به مثابه نوعی عقب نشینی تاکتیکی در مقابل فشار فزاینده توده ها اندیشیده بود و اطمینان  داشت که به قول سیدعلی خامنه ای در نقش «خلیفه امر » ، می تواند با چنان نیروی سهم آسای تا دندان مسلح و آموزش دیده ای ، « تبعات ناشی از آن را » مهار کند . در این مورد ، توده ها ، چه آن هائی که انتصابات را تحریم کرده بودند ، یا آن هائی که از سید حسین موسوی پلی برای عبور ساخته بودند ، به خوبی آگاه بودند که با « تبعات » نظامی و امنیتی مورد نظر « رهبر ! » رو به رو خواهند شد ، اما با تکیه به توان خود ، رفتند تا شبکه های تور اختناق را پاره کنند و نوعی پیوند مردمی را که در این ابعاد مورد انتظار حاکمیت نبود ، در مقابل حاکمیت قرار دهند . به خلاف تصور حکومت اسلامی ، توده ها موفق شدند و در نظام مورد نظر سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی و محسن رضائی و سایر معماران سناریو جنائی اسلامیسم حاکم ، چنان شکاف و ولوله ای افتاد که نا گزیر توسل به اهرم سرنیزه از سقف های پیش بینی شده نیز گذشت . فشار توده ها که در ابعاد میلیونی به مصاف دشمن رفته بودند ، به حدی رسید که در نخستین نماز جمعه ی پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ، سید علی خامنه ای چاره ای نیافت جز آن خود به منبر برود و در تناقض میان تهدید و تحمیق ، اشک تمساح بریزد . پس از آن بود که نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی ، از هر مرز ممکن و ناممکن نیز عبور کردند. بجز لشکر کشی بسیجی ها و لباس شخصی ها و نیروهای ویژه « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » و وزارت اطلاعات ، استفاده از باتون های برقی صادر شده از آلمان ( که سال هاست استفاده از آن در اروپا ممنوع شده ، ) تیراندازی تک تیرانداران به سمت مردم ، در بردن کشته شدگان از میدان و راندن موتور سیکلت های دوترکه ی نیروی ویژه به صفوف فشرده توده ها ، عبور نظام سرکوبگر اسلامی از مرزهای جدید سرکوبی بوده است که حتی در وقایع ۱۳۵۹ و ۱۳۷۸ نیز جرئت نکرده بوده این گونه وحشی و متوحش از آن بگذرد .

 

در مورد اتهاماتی که از این مناظره ها در آمد ، مردم ایران به این نتیجه رسیدند که « دزدند وزیران و خرابند وکیلان – بردند همه سیم و زر ملت  ایران . »

در حالی که هر چهار مرد خبیث از خمینی و نظام او دم می زدند ، این نتیجه از کار در آمد که در بیست و چهار سال پیش از دولت محمود احمدی نژاد ، همه دزد بوده اند و شـتر را با بارش بالا کشیده اند. در چهار سال دولت احمدی نژاد هم که یک قلم صحبت از گم شدن چند بیلیارد دلار در آمد نفت و بی معنی بودن دیوان عالی محاسبات کشور است . نهضت زندان سازی و امواج دستگیری های عنان گسیخته و تیرباران ها و حلق آویز کردن های سرسام آور ، در این مناظره ها از قلم افتاد ! اما دست کم معلوم مردم شد که از بالاتا پائین حکومت اسلامی را ، در سی سال گذشته مشتی دزد تشکیل داده اند .

هاشمی رفسنجانی ، در خطبه های نماز جمعه ۲۶تیر ماه ۱۳۸۸ خود ، حتی اشاره ای هم نکرد که متهم شماره یک چپاول دارائی های مردم ایران ، خود اوست . با تاکید براین نکته که او خود را از یاران قدیمی « امام راحل » معرفی کرده ؛ پس با