رفقا و دوستان گرامی
تصمیم شما بهاعتصاب غذا برای «آزادی بیقید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و ممنوعیت هرنوع شکنجه در زندانها» و همچنین مطالبهی «لغو بدون قید و شرط مجازات اعدام در ایران» که بهسرعت فراگیر گردید و در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا مورد استقبال جریانهای مختلف قرار گرفت و حتی سالوسهای دموکراتنمایی همانند گنجی و شرکا را بهواکنش فرصتطلبانه مجبور ساخت؛ نشان از هوشیاری، وقتشناسی و تجارب گرانبهای شما دارد. من بهاین دقت، هوشیاری و وقتشناسی احترام میگذارم و خودم را همبستهی شما میدانم.
بهباور من کُنه و جوهرهی مطالبهی شما که خواهان «آزادی بیقید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و ممنوعیت هرنوع شکنجه در زندانها» هستید، نشان از این دارد که برعلیه هرشکلی از کنترل وجدان فردی و در راستای آزادسازی وجدان همهی افراد جامعه بهمبارزه برخاستهاید. این مطالبه بهواسطهی مضمون ارزشمند، انسانی و سوسیالیستیاش چنان احترام و همبستگی من را برمیانگیزاند که علیرغم مخالفت با دریافت شما که «خیزش سبزها» را «تظاهرات میلیونی… مردمی» میدانید که «بیدادگری، عوامفریبی و سرکوب مداوم این رژیم را بهچالش» طلبیدهاند، بازهم خودم بهشما نزدیک میدانم.
رفقا و دوستان گرامی
«خیزش سبزها» جنبش طبقات کارگر و زحمتکش نیست. اگر این خیزش برعلیه ««بیدادگری، عوامفریبی و سرکوب مداوم این رژیم» بپاخاسته بود، میبایست کلیت نظام جمهوری اسلامی را بهچالش میطلبید؛ بهجای شعار «الله اکبر» ـحداقلـ زندهباد آزادی را فریاد میزد؛ هژمونی ایدئولوژیک دارودستهی رفسنحانیـخاتمیـموسوی را نمیپذیرفت؛ و میعاد خودرا بهنماز جمعهی تهران نمیبرد که فرمان حمله بهکردستان و قتلعام زندانیان از آنجا بهاطلاع جامعه رسید.
گرچه بسیاری از انسانهای شریف بهدرون این خیزش پرتاب شدهاند و حتی میتوان از شرافت تک تک بدنهی این خیزش واپسگرا حمایت کرد و برای آزادی همهی دستگیرشدگان اعتصاب غذا نمود؛ اما مجموعهی این خیزش که ترکیبی متفاوت و بسیار فروتر از آحاد تشکیلدهندهی آن است ـبدون تردیدـ زیر سلطهی هژمونیک یکی دیگر از جناحهای جنایتکار نظام جمهوری اسلامی قرار دارد و بهطور سیستماتیک توسط دستگاههای خبری و غیرخبری تحت کنترل دولتهای امپریالیستی و صاحبان سرمایههای حمایت میشود. دریک کلام این یک خیزش ارتجاعی است. این خیزش دنبالهی جنگ بلوکبندیهای قدرت در جمهوری اسلامی استکه عمدتاً پای بخشهای متوسط شهری (خصوصاً در تهران) را بهقربانگاه خود نیز کشیده است.
رفقا و دوستان گرامی
فاجعه در دوردستها نیست. اگر بهاطراف خود با دقت بیشتری نگاه کنیم، بهطور ملموسی آن را میبینیم.
هژمونی اسلام نولیبرالیِ رفسنجانیـخاتمیـموسوی و همچنین نفوذ آموزههای ظاهراً دموکراتیک و در واقع ضدکمونیستی تا آنجا در این خیزش گسترش یافته استکه در جلسهی اعتصاب غذای (۳ روزهی) شهر لاهه (هلند) بهبهانهی «تمرین دموکراسی» و ممانعت از «جنگ پرچمها»، پلاکادر و پرچم بزرگتر از قطع A4 ممنوع اعلام میشود. درهنگامهایکه رنگ «سبز» نماد یک خیزش ارتجاعی در ایران است و از طرف مدیای بورژوازی کشورهای امپریالیستی بهطور گستردهای تبلیغ و حمایت میشود، این ممنوعیت ـعملاًـ بهزیر سلطه کشیدن اندیشهها و نگاههای گوناگون بهزیر هژمونی سبزهاست. اوج این فاجعه آنجا نمایان شد که وقتی بعضی از افراد حاضر در جلسه اصرار داشتند که با پلاکادری بهطول ۵/۲ متر و عرض نیم متر و با شعار «نابودباد کلیت نظام جمهوری اسلامی ـ گستردهتر باد جنبش کمونیستی کارگران» بهآکسیون بیایند، در کمال خونسردی از طرف رئیس جلسه با چماق پلیس هلند تهدید شدند!
زندانی سیاسی (بدون قید و شرط) آزاد باید گردد
اعترافهای دیکته شده (برای همیشه) متوقف باید گردد
نابودباد کلیت نظام جمهوری اسلامی ـ گستردهتر باد جنبش کمونیستی کارگران
عباس فرد ـ ۲۳ جولای ۲۰۰۹ ـ لاهه