من به این “جدل آنلاین” اعتراض دارم!

بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ و اعتراضات گسترده مردم در خیابانهای تهران و دیگر شهرها چه به تقلب انجام گرفته در جریان شمارش آرا و چه اعتراض به کلییت نظام جمهوری اسلامی انجام گرفت. واقعیت این است که این اتفاقات شکاف عمیقی در کلییت ساختار جمهوری اسلامی را نشان میدهد و بحران کنونی نشان میدهد که دوران زندگی مسالمت آمیز میان جناحهای درون جمهوری اسلامی دیگر بسر رسیده است و مردم متنفر از جمهوری اسلامی هم بدون آلترتاتیو مستقل و آزادیخواهانه به میدان آمده اند که این شکافها را برگشت ناپذیر کنند.

در شرایط اتفاق افتاده، احزاب و جریانات مختلف از راست گرفته تا چپ برای ادامه بقاء ناچار به موضع گیری شدند. در این شرایط، گرایشات نزدیک بهم با توجه به نزدیکی فکری و سابقه فعالیت مشترک با هم که هنوز در فضای دلخوری ها و کدورتهای مناسباتی بسرمیبرند دوباره دوچار مشکل و اختلاف خانوادگی شدند. در میان این اختلافها، جنگ تبلیغاتی میان کادر های حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست و با دخالت حزب "اتحاد" و تعدادی از جدا شده ها از حزب حکمتیست روبرو هستیم که اساسا اعتراض من به برخورد هائی است که در قالب مباحث سیاسی اما کاملا غیر سیاسی و با متدی نازل و شخصی طرح شده اند. من این مباحث را "جدل آنلاین" نام گزاری میکنم. "جدل آنلاین" اخیر مخاتبانش مردم معترض در خیابان های تهران و دیگر شهر ها نیستند، چرا که از پیش برای تمام نویسندگان این "جدل آنلاین" روشن است که کسی خارج از چهارچوب و دایره اختلاف خانوادگی این طیف نه فرصت میکند که این اختلافات را دنبال کند و نه اساسا سودی هم از این "جدل آنلاین" میبرد. خطاب اصلی این "جدل آنلاین" فقط بخش خارج نشین اعضای این احزاب است و می خواهند اعصاب این بخش را از هر طرف خورد کنند.
اجازه بدهید قبل از وارد شدن به اصل موضع از نظر خودم تصویری کلی از اوضاع سیاسی کنونی جامعه ایران را  بیان کنم، اما قبل از آن بی فایده نیست این را بدانیم و قبول کنیم که ممکن است هر جریانی در تحلیل سیاسی از وقوع اتفاقات دچار تحلیل نادقیق از شرایط مشخص اتفاق افتاده بشود و هیچ جریانی واکسنه عدم اشتباه نشده است و هیچ جریانی از قبل محکوم به بی اعتباری ناشی از تحلیل نادقیق نیست.
 در آخرهم نشان بدهم که چرا مباحث کنونی و یا به بیان دیگر " جدال آنلاین" کنونی غیر سیاسی و در فضایی کدورتهای مناسباتی گذشته بسر میبرند و کاملا شخصی و غیره سیاسی هستند و توصیه کنم، رفقا! با احترام، بحث سیاسی را طرح کنیم باور کنید بیشتر بنفع خودتان است.
بنظر من جمهوری اسلامی طی ۳۰ سال حاکمیت ننگینش همواره با بحران مشروعیت و ثبات سیاسی اجتماعی و اقتصادی فرهنگی روبرو بوده و با زور و سرکوب و اعدام و ارعاب توده های مردم خود را به جامعه ایران تحمیل کرده است. بقول منصور حکمت رژیم اسلامی وصله ای ناجور بر پیکر جامعه ایران است.
طی ۳۰ سال گذشته رژیم اسلامی همواره در جنگ با جنبشهای اجتماعی مانند جنبش کارگری، جنبش برابری طلبانه زنان، جنبش دانشجوی و جوانان و جنبش سرنگونی طلبانه مردم بوده است. علیرغم سرکوبهای خونین سه دهه ای اخیر، رژیم اسلامی هنوز در کابوس و وحشت از جنبش سرنگونی طلبی بسر میبرد.
از این رو هر تجمع و مبارزه مردم، سیاسی تلقی شده و علیه کلییت رژیم اسلامی تعبیر میشود. برای همین است که کوچکترین تجمع تا بزرگترین تجمع، برخورد رژیم جدا از خشونت بشدت وضعیت را امنیتی میکند و خودی های درون حکومتی هم سریع به غیره خودی تلقی شده و پرونده سازی و پاپوش دوزی و اعتراف گیری و غیره حربه  اصلی رژیم برای سرکوب و ارعاب مردم است. مردم هم این را فهمیده اند که هر حرکت تجمعی آنها سیاسی تلقی شده و در مقابل کلییت قوانین و حاکمیت جمهوری اسلامی قرار میگیرد و میدانند در مقابل گله های پاسدار، بسیج و لباس شخصی ها قرار میگیرند.
اعتراضات میلیونی بعد از ۲۲ خرداد در تهران و دیگر شهرها را باید در راستائی این وضعیت ارزیابی کرد. اینکه رنگ سبز و شعارهای ارتجاعی مانند الله اکبر، ابطال انتخابات و میر حسین یا حسین دست بالا پیدا کرده است، یک ضعف اساسی این اعتراضات در کنار عدم حضور رادیکالیزم چپ با مهندسی تبلیغاتی بی بی سی و سی ان ان که همواره تلاش میکنند از رادیکال و آزادیخواه شدن این اعتراضات جلوگیری کنند. اما شعار های ارتجاعی یاد شده تنها تصویر اعتراضات نیستند، شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر بسیجی و پاسدار و تانک توپ بسیجی دیگر اثر ندارد بخش رادیکال خواست اصلی مردم شرکت کننده است و باید برجسته و قابل توجه باشد. همین شعار های سازش ناپزیر تفاوت این اعتراضات را با حرکت های ارتجاعی هخاه، الحواز، حرکتهای قومی آذربایجان و کردستان را نشان میدهد و قابل مقایسه نیست و اگر قرار باشد مقایسه ای انجام شود باید با ۱۸ تیر ۷۸ مقایسه شود که یک حرکت سرنگون طلبانه بود علیرغم اینکه شروع آن هم بخاطر بستن روزنامه یکی از جناحهای حکومتی بود.
در کنار همه این واقعیاتها، باید این مسئله مهم را درک کنیم که کارگری که حقوقش پایمال شده و با فقر و گرسنگی زندگی میکند، زنی که از حجاب اسلامی و پوشش اجباری جانش به لب رسیده است، دانشجویی که کتک خورد و تحقیر شده است، جوانانی که توقع هر روزه شان تاکنون سرکوب میشود و در یک کلام مردم عاصی و متنفر از هر چه قوانین جمهوری اسلامی است، امروز فرصت یافته اند تا علیه سران جنایتکار اسلامی اعتراض کنند و به خیابان بیایند و یک روز را با قدرت و غرور زندگی کنند. اینکه نتیجه این اعترضات چیست و سودش به جیب موسوی و کروبی میرود تا بتوانند یک روز بیشتر عمر رژیم اسلامی را طولانیتر کنند جای بحث و تعمق است، باید هشدار داد، باید دخالت کرد، باید حضور داشت، باید ماهیت پرچم سبز و سیاه و شعارهای ارتجاعی را افشاء کرد. باید دخالت کرد تا مردم یک بار دیگر فریب نخورند. باید مردم را به این واقعیت آگاه کرد که فرق و تفاوتی میان جناحهای رژیم وجود ندارد، سران هردو جناح  به یک اندازه دستشان به خون و جنایت علیه مردم آلوده است و منافع زمینی
هر دو جناح حفظ جمهوری اسلامی است. باید برای مردم روشن کرد که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست، مردم نباید در این راه هزینه بپردازند. باید جنبش سرنگونی را به باور عمومی تبدیل کرد، باید طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی دیگر را با پلاتفرم و آلترناتیو خود به میدان آورد.
 بنظر من این تفکر که فکر میکنند اعتراضات مردم فقط بخاطر تقلب در انتخابات بوده و مردم آمده اند تا از یک جناح حکومتی حمایت کنند به همان اندازه غلت است که این اعتراضات را انقلاب سوسیالیستی تلقی کنیم.
جناحهای درون رژیم در جریان انتخابات و بعد از آن اختلافاتشان عمیقتر شده و این اختلافات بروز علنی پیداکرد است، مردم هم به میدان آمده اند که این شکاف جناحهای درون حکومتی را برگشت ناپذیر کنند. برای مردم معترض پرچم و شعار مسئله اصلی تجمعات نبوده بلکه هدف اصلی مردم تضعیف رژیم از یک طرف و نشان دادن قدرت خود آن حلقه اصلی انگیزه مردم در جریان اعتراضات است.
اینکه رهبران طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی دیگر آلترناتیو سوسیالیستی را به صف میلیونی اعتراضات اخیر نبرده اند، ناشی از عدم حضور کمونیسم دخالتگر با انگیزه کسب قدرت سیاسی است. در طول تاریخ آنجا که مردم در صف مبارزه حضور داشته اند و تنها اعتراض کرده اند، طرح خواستها و شعارهای که مورد حمایت مردم قرار گرفته است، از سوی رهبران جنبشهای اجتماعی طرح شده بودند و مردم فقط حمایت میکنند. مردم در انقلاب ۵۷ با شعار مرگ بر شاه به میدان آمدند، رهبران جنبشهای اجتماعی بدلیل بی افقی دنباله رو طرح جریان اسلامی شدند که میگفت بحث را بگزارید برای بعد از رفتن شاه، معلوم بود بعد از رفتن شاه آنها مردم را هم به خانه هایشان فرستاده اند. امروز اگر چپ و کمونیسم دخالتگر فعالانه حضور نداشته باشد، تاریخ یک بار دیگر تکرار میشود. امروز مردمی را که با شعار الله اکبر، یا حسین، میرحسین و ابطال انتخابات به میدان آورده اند که اکثریت عظیم همن مردم از کلیه قوانین اسلامی و ارتجاعی جانشان به لب رسیده است. تکرار این شعارها ناشی از عدم حضور رهبران کمونیسم اجتماعی با آلتراتیو و افق روشن است.
بنظر من ضعف اصلی اعتراضات اخیر عدم حضور یک حزب کمونیست کارگری که اعتماد مردم را  جلب کند و پیشاپیش اعتراضات مردم ظاهر شود و نقشه پیروزی را جلو مردم قرار بدهد است.
رفقا و دوستان زیادی طی چند هفته اخیر قلم فرسایی کردند، انگ سیاسی زدن، این و آن را به ضد انقلاب و پپولیست و لیبرالیست و ناسیولیست و راست و خیلی چیزهای دیگر تشبیه کرده اند. متاسفانه بجز معدودی ازمطالبات، اکثریت در نهایت فرصت طلبی با متدی غیره سیاسی پر از هتک حرمت و اتهام زنی به یک دیگر تهیه شده اند. از میان نویسندگان "جدل آنلاین" باید از " شاه کار ادبیات غنی" در اتهام زدن از کاظم نیکخواه، مهرنوش موسوی و ایرج فرزاد نام برد. اعتراض من به بحث و نقد سیاسی نیست، این رفقا اساسا متد بحثشان بر یک بخورد شخصی استوار است و اساسا فرصت طلبانه است و مباحثشان فاقد اعتبارسیاسی هستند. من به هر آدم سیاسیه بی طرفی که توانسته باشد مطالب این رفقا را از اول تا آخر مطالعه کرده باشد و مغرضانه رزیابی نکند جایزه میدهم، در ضمن جوابهای که به این رفقا در طیف مقابل هم داده شد است اکثرا درست عکس برگردان همان متد و برخورد است.
من به متد بحث رفیق محمود قزوینی اعتراض ندارم، چراکه متد بحث قزوینی با عقده شخصی شروع نمیکند، بحث را سیاسی طرح میکند اینکه به نتیجه گیری غلتی میرسد مسئله دیگر است و یک زره از این واقعیت نمی کاهد که به همه رفقا از هر طیفی توصیه کرد بحث را سیاسی و مسئولانه طرح کنید، چرا که قبل هر چیز بنفع موقعیت سیاسی، اجتماعی خودتان است!
www.r-kamangar.com
16 ژوئیه ۲۰۰۹ – ۲۵ تیر ۱۳۸۸