چرا کردستان ساکت است؟

ata.kholghi@gmail.com
چرا مردم کردستان ساکت اند؟ این سوألی است که این روزها و همزمان با اعتراضات توده ای وسیع مردم، خیلی ها در ذهن دارند؟ در این میان افرادی و برخی از سازمانهای سیاسی همین سوأل را با برشماری و یادآوری پیشینه سیاسی و مبارزاتی مردم کردستان، به گونه ای دیگر مطرح می کنند و غیر مسئولانه می کوشند تا این مردم را ” شیر ” کنند که هرچه زودتر به خیابان ها بریزند تا مبادا از قافله عقب بمانند!

برخی از جریانات سیاسی ناسیونالیست کرد و اصلاح طلبان بومی نیز برای خوش خدمتی و البته در راستای منافع بورژوایی شان، تا کنون ضمن تشویق مردم کردستان به بخیابان ریختن، یکی دو بار هم شانس خود را آزموده اند و با فراخوان هایی آنها را به ” حمایت و پشتیبانی از مردم ” و در واقع به پشتیبانی از اصلاح طلبان، دعوت کرده اند که با استقبال چندانی از سوی مردم مواجه نشده اند و عملاً میزان نفوذ و اتوریته سیاسی شان محک خورده است.اینهایی که اینگونه مردم کردستان را هول می دهند تا همین امروز با به خیابان آمدن هایشان همراه و همگام مردم سایر نقاط ایران شوند و جبهه مخالفین رژیم را تقویت کنند، یا ته مانده های ناسیونالیست های بی افقی هستند که هنوز گوشه چشمی به آینده اصلاح طلبان دارند و نمی خواهند دکه سیاسی شان از محفل ”‌ نخبگان و فرهیختگان کرد ” پادو کروبی و موسوی بی رونق تر باشد، یا افراد و جریاناتی هستند که ویژگی های کردستان را نمی شناسند، و جایگاه تاکتیک های مبارزاتی و زمان مناسب برای بکارگیری آنها را درک نمی کنند و یا افراد و جریاناتی هستند که از سر فرصت طلبی می خواهند پیشدستی کرده باشند و امتیاز ابتکار عملی را به نام خود ثبت کنند.اینها از هر طیفی که باشند، با بیشترین اغماض می توان آنها را در ردیف افراد و جریان های غیر مسئولی جای داد که برای مطرح شدن شان بی توجه به آمادگی های لازم، از جان مردم مایه می گذارند و در شیپور جنگی زود رس می دمند!اما واقعاً چرا این روزها مردم کردستان ساکت اند و به ظاهر نشانی از همنوایی آنها با خیزش توده ای و سراسری مردم در دیگر نقاط ایران به چشم نمی خورد؟!آیا کردستانی که صاحب جنبشی زنده و انقلابی است و یک تجربه سی ساله در مبارزه علیه این رژیم پشت سر دارد و برای اولین بار سنت های جاافتاده امروز اول ماه مه در آنجا به گل نشست و مراسم های ۸ مارس ها و فستیوال های سالانه کودکانش بی نظیر و تحسین برانگیزند و اعتصاب عمومی و سراسری ۱۶ مرداد سال ۱۳۸۴ را در لیست فرازهای مبارزاتی خود دارد و در طول سی سال اخیر همواره سنگر مقاومت و مبارزه علیه ستم جنسی و خرافه دین و شریعت بوده است، به خیزش توده ای مردم ایران بی اعتناست؟! آیا این مردم درد آشنا که هر خانوارش حداقل غم عزیز جان باخته ای را در دل دارد و هنوز هم عزیزان بسیاری را در زندان های این رژیم زیر دست شکنجه گران دارد، غم و اندوه بستگان و دوستان در خون غلطیده ها و بازداشت شدگان رویداد های اخیر را، درک نمی کنند؟! آیا مگر مردم کردستان اعم از کارگر و زحمتکش و زن و معلم و دانشجویش با هر حق خواهی و هر اعتراضش به بی حقوقی هایش زیر ضرب تازیانه و باتوم و چماق پاسدار و بسیجی و لباس شخصی این رژیم نرفته است و این دردها و این تحقیرها را تجربه نکرده است؟ پس چرا ساکت اند و به خیل مردم خروشانی که این روزها باتوم می خورند، گاز خردل تنفس می کنند، به گلوله بسته می شوند و روانه زندانها می شوند، نمی پیوندند؟!واقعیت این است که سکوت این روزهای مردم کردستان نه از سر بی خبری از آنچه که می گذرد است و نه از سر بی اعتنایی به خیزش ها و رویدادهای اخیر مردم و نه از سر بی اعتقادی آنها به بهره جستن از فرصت ها و بهره گیری از شکاف ها و نه از سر عافیت جویی می باشد. سکوتی است تحمیلی و معنادار که نشان از یک درایت سیاسی دارد! سکوت امروز مردم کردستان درایت سیاسی آنها و تشخیص درست آنها از توازن قوا را نشان میدهد. مردم کردستان از سی سال مبارزه خود در عرصه های گوناگون و در جریان یک جنبش زنده و انقلابی آموخته اند که کی و کجا و با چه تاکتیکی گامی در جهت تقویت جبهه انقلاب به پیش بگذارند و چند گام جبهه ضد انقلاب را عقب برانند.مطمئناً بسیاری از مردم ایران بویژه کارگران و زحمتکشان و اقشار فرو دست جامعه علت و معنای این سکوت و این درایت سیاسی مردم کردستان را در می یابند و میدانند که این آتش زیر خاکستر چگونه بموقع زبانه خواهد کشید.مردمی که همین چند هفته پیش در یک اقدام با شکوه یکبار دیگر به کلیت این نظام نه گفتند و نمایش انتخاباتی را تحریم کردند و بر پیکر رژیم زخم عمیقی وارد کردند و اکنون بیش از هر زمانی راه رفتن عادی شان هم در خیابان ها در مظان اتهام پلیس سیاسی است، خوب می دانند که در این مقطع زمانی، با به خیابان آمدن های اعترضی شان آنهم در اعتراض به تقلب انتخاباتی، انتخاباتی که نه تنها در آن شرکت نداشته اند که به سخره اش هم گرفته اند، چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه سلاخی می شوند!مردمی که انتخابات را تحریم کرده اند، چگونه خواهند توانست امروز با همان پوششی که مردم سایر نقاط را به خیابان ها آورده است به میدان آیند؟! مردم کردستان ممکن است برای هر خواست صنفی و سیاسی کوچک و بزرگ خود و در پشتیبانی از مبارزات سراسری توده های مردم محروم در هرجایی، به خیابان ها بریزند. اما در این مقطع ابراز همبستگی مردم کردستان با مردمی که با پوشش مبارزه برای ابطال انتخابات به خیابانها ریخته اند، شکل دیگری از اشکال مبارزاتی را می طلبد. مردم کردستان بسیار هوشیار تر و سیاسی تر از آنند که با تحریکات و تشویقات افراد و سازمان های بی ربط و غیر مسئول، نسنجیده و در یک نا آمادگی کامل وسوسه شوند و پا در کارزاری بگذارند که ملزوماتش را فراهم ندیده اند. به مردمی که با نه گفتن شان به جمهوری اسلامی، عملاً هر دو جناح این رژیم و کلیه ارکان حکومتی آن را زیر سوأل برده اند، نمی توان نهیب زد که کجایید و چرا به خیزش توده ای مردم بی اعتنا هستید! این مردم با
تحریم انتخابات ریاست جمهوری این دوره و یک سابقه ضدیت سی ساله با این رژیم، عملاً ثابت کرده اند که نه تنها با هر خیز و فراز مبارزاتی توده های مردم محروم همنوا و همراه اند، که خود از پیشگامان این خیزها و این فرازها بوده اند و از این پس نیز از پیشگامان مبارزات جاری خواهند بود.گو اینکه کردستان هم مثل هرجایی دیگر ترکیبی از طبقات است و منافع هرکسی به موقعیت طبقاتی اش بستگی دارد، اما تأثیرات یک جنبش زنده و انقلابی، تأثیر کمونیست ها بر فضای سیاسی این منطقه و نقش فعالان سوسیالیست در رأس جنبش های اجتماعی رادیکال، واکنش های سیاسی مردم کردستان را به هر رویدادی در موقعیت متفاوت تری با مردمی که با هر انگیزه ای پای صندوق های رأی رفته و رأی داده اند، نشان می دهد.یکی از این تفاوت ها اینست که مردم کردستان به آسانی فریب هیچ وعده و وعیدی از جانب کاندیدا ها نخوردند و دام و تله های سیاسی شان هم کارگر نشد و رأی ندادند تا امروز بابت به حساب نیامدن آراء شان احساس سرخوردگی، حقارت، و پشیمانی کنند و به این بهانه بعد از واقعه، اعتراض کنند.مردم کردستان اعتراض شان را به این رژیم از قبل کرده بودند و امروز نیز از اینکه می بینند مردم بپاخاسته، معترض به این رژیم و معترض به تقلب انتخاباتی به خیابان ها ریخته اند؛ عمیقاً بوجد آمده اند و قلباً همراه آنها و عملاً هم در فکر آنند که چگونه خواهند توانست همبستگی عمیق خود را با این خیزش توده ای نشان دهند!مردم کردستان تاکتیک های مبارزاتی را خوب می شناسند و زمان بکار گیری بموقع هر کدام شان را هم می دانند. این مردم علیرغم همه جسارت و ازخود گذشتگی هایی که دارند بی گدار به آب نمی زنند و از سر نا آمادگی به مسلخ نمی روند.مردم کردستان می دانند که اگر چه همه مزدوران و نیروهای سرکوبگر این رژیم سر و ته یک کرباسند و همه جنایتکار و قاتل اند؛ اما در عین حال این واقعیت را در زندگی و مبارزه روزانه خود تجربه کرده اند که آن دسته از این جنایتکارانی که محل مأموریت جنایتکارانه شان کردستان است، چه آموزش ها و توجیهات ویژه ای برای آدمکشی دیده اند و چگونه در مغزشان فرو برده اند که با چه قساوتی با مردم کردستان رو برو شوند!اگر در شهرهای دیگر این جنایتکاران با دیدن دوستان قدیم شان، با دیدن بستگان شان، با دیدن همشهری ها و هم محله ای هایشان در صف معترضان، ممکن است دچار تردید شوند و ابعاد جنایت شان حدی و مرزی داشته باشد؛ در کردستان بی هیچ حد و مرزی و در نهایت بی رحمی و توحش مردم را به خون می کشند. مردم کردستان این به خون کشیدن ها را بارها و بارها و به درازای سی سال از جنایتکاران این رژیم دیده اند.رژیم جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم کردستان لمپن ترین، بی رحم ترین و هارترین جنایتکارهای دستگاه سرکوبش را به کردستان اعزام کرده و میکند و مرتب در دل شان نفرت می کارد تا در برخورد با مردم این دیار اوج توحش خود را به نمایش بگذارند.مردم کردستان از سویی ظرفیت های بسیار بالای جنایتکاری نیروهای سرکوبگر مستقر در کردستان را بخوبی می شناسند و از سویی دیگر می دانند که آن محملی که مردم دیگر نقاط از آن به عنوان پوششی برای پیشبرد مبارزاتشان استفاده می کنند، یعنی «اعتراض به تقلب انتخاباتی»، برای آنها که اساساً رأی نداده اند و کلیت رژیم را با همه ارکان حکومتی و جناحهای موجودش به زیر سوأل برده اند و در تدارک به گور سپاری این رژیم اند، نمی تواند پوشش و محمل مناسبی برای مبارزات این مقطع آنها باشد. آنها باید به اشکال دیگری همبستگی خود را نشان دهند.به خیابان آمدن مردم کردستان از نظر رژیمی که میداند که این مردم چگونه نمایش انتخاباتی اش را به سخره گرفتند و تحریم کردند، چگونه از احمدی نژاد و خامنه ای ” استقبال ” کردند، پیامی جز به مصاف طلبیدن رژیم برای جنگ آخر در بر ندارد!رژیم این را خوب میداند که مردمی که رأی نداده اند چه اعتراضی می توانند به نتایج انتخابات داشته باشند جز اینکه خواهان سرنگونی آن باشند.با علم به این که رژیم این ها را می داند که به خیابان آمدن های این مردم معنایی دیگر دارد، آیا واقعاً مردم این آمادگی را دارند که بی حفاظ وارد کارزار جنگ و گریز های خیابانی، بشوند و جنگ آخرشان را بکنند؟ آیا رژیم هزار بار خشن تر از جاهای دیگر به جنگ این مردم نخواهد آمد؟ آیا رژیم به بهانه ضد انقلاب و حتی بی هیچ بهانه ای این مرم را قتل عام نخواهد کرد؟ آیا شرایط آنقدر اعتلایی و انقلابی است که باید پای این جنگ رفت؟ آیا تنها راه نشان دادن همبستگی با خیزش توده ای مردم برای مردم کردستان در این مقطع جنگ و گریزهای خیابانی است؟ آیا اشکال دیگری از مبارزه وجود ندارند که با بکار بردن شان هم بتوان ابراز همبستگی کرد و هم جنبش انقلابی کردستان را تقویت کرد و هم گامی خود را به روز مرگ کلیت این رژیم با همه ارکان و جناح هایش نزدیک کرد؟ چرا این اشکال تجربه نشوند؟ چرا ملزومات این اشکال از مبارزه فراهم نشوند؟ چرا انرژی ها در بکار گیری این اشکال از مبارزه بکار نیافتند؟ چرا همکاری ها و هماهنگی ها و اتحاد عمل ها در جهت پیشبرد این اشکال از مبارزه صورت نگیرند؟ چرا دست بکار نشویم؟بنظر من اگر همه این چراها جواب درخور خودشان را نگیرند و اصرار بر این باشد که مردم کردستان نیز باید همین امروز و با همین تاکتیکی که در جاهای دیگر به کار گرفته می شوند به خیابانها بیایند و به خیزش های مردم جاهای دیگر وصل شوند، چنین اصراری نشان از بی مسئولیتی، تاکتیک نشناسی، و برخوردی اراده گرایانه و خطرنا
کی است که خسارات بسیار سنگین و جبران نشدنی را بدنبال خواهد داشت.مردمی که با رأی ندادن شان کلیت این رژیم را به زیر سوأل برده اند این روزها به هر نامی و با هر توجیهی به خیابانها بیایند توسط آن نیروهای جنایتکاری که در عادی ترین حالت هم علیه مردم کردستان دست شان روی ماشه است، به خاک و خون کشیده می شوند.سکوت این روزهای مردم کردستان از پی آمد چنین قتل عامی نشأت می گیرد و این نشانه درایت سیاسی و تشخیص بجای آنها در سبک سنگین کردن توازن قوای بین خود و دشمن و بکار گیری تاکتیک درست و مناسب است.اگر امروز مردم کردستان ساکت به نظر می رسند، سکوتشان نه از سر بی اعتنایی، که اتفاقاً از سر پختگی سیاسی و فرهیختگی است. آنها فکر می کنند که از چه راهی می توان به میدان آمد که هم اصلاح طلبان بومی و غیر بومی نتوانند حاصل مبارزا تشان را در کیسه کنند و هم نسنجیده به سیبل تفنگداران اسلامی تبدیل شوند و جویبار خون جاری شود. مردم کردستان این روزها روی این فکر می کنند که با چه تاکتیکی و با دست بردن به کدام ابزار مبارزاتی خواهند توانست با یک خیز، خیزش مردم را تقویت کنند و کل حنبش سرنگونی را گام ها به پیش ببرند.  آنها به این فکر می کنند که کی و چگونه باید ظاهر شوند تا ضمن اعلام همبستگی خود با خیزش های توده ای اخیر، به آنها قوت قلب بیشتری برای پیشروی بدهند.این یک واقعیت انکار ناپذیر است که مردم تحزب یافته کردستان تا زمانی که ملزومات آمادگی لازم برای این خیز را تدارک ندیده باشند و تازمانی که مطمئن نشوند که اقدام آنها جنبش انقلابی زنده و حی و حاضرشان را تقویت می کند و کل جنبش و خیزش توده های مردم ایران را تقویت می کند، به تشویق و تحریک هیچ کس و هیچ جریان سیاسی بی ربط و غیر مسئولی که بخواهند از جان مردم مایه بگذارند، ریسک نمی کنند.مردم کردستان تجربه بکار گیری بموقع تاکتیک های مناسب را دارند. آخرین نمونه بسیار موفق و تاریخی آن، پاسخ مثبت دادن آنها به فراخوان اعتصاب عمومی کومه له در سال۱۳۸۴ بود.  پاسخ  مردم کردستان به فراخوان کومه له در شکل یک اعتصاب عمومی، وسیع و یکپارچه، اراده محکم و انقلابی این مردم و نفوذ توده ای کومه له به عنوان رهبری جنبش انقلابی کردستان را به نمایش گذاشت. آیا تاکتیک این بار هم از همین نوع خواهد بود و مردم کردستان یک بار دیگر اتحاد و همبستگی مبارزاتی خود را در یک زنجیره اعتصاب عمومی و سراسری در کردستان به نمایش خواهند گذاشت؟ باید دید که فعالان محلی جنبش های اجتماعی آمادگی برای چه کارهایی دارند و کومه له به عنوان رهبری جنبش انقلابی کردستان چه فراخوانی خواهد داد!