جنبش اعتراضی و فراگیری که بعد از انتخابات در ایران آغاز شده است، در جوهر خود، جنبشی است برای تغییر و دگرگونی. این جنبش با توجه به پیش زمینه ای که بر آن روییده است، یعنی وجود جنبش های کارگری، زنان و دانشجوی، امکان و پتانسیل این را دارد که در تداوم و گسترش خود به جنبشی آزادیخواه، سرنگونیطلب (ساختارشکن) و مدافع دموکراسی واقعی تحول یابد. اگر چه در حال حاضر، رژیم با توسل به سرکوب گسترده و برقراری حکومت نظامیِ اعلام نشده، به ویژه در تهران، توانسته است این جنبش را تا حدودی مهار کند و مانعِ پیشروی آن گردد. اما این وضیعت، بسیار ناپایدار، شکننده و گذرا خواهد بود .
این جنبش اساسا ریشه در نارضایتی عمومی ِ مردم از وضعیتِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسیای دارد که رژیم اسلامی در طول سی سال گذشته بر مردم تحمیل کرده است. تقلب آشکار و گسترده در انتخابات، جرقهای بود بر انبار باروت نارضایتی ، و یا به بیان دیگر، آخرین پرِ کاهی بود که کمر شتر را شکست.
جدال بین دوجناح رژیم و و آشکار شدن تَرَکهای عمیق در دستگاه روحانیت و اختلافات و دستهبندیها در جناح خامنهای -نظامیها که خود، ناشی از فشار از پایین جنبش مردم بوده، جنبش کنونی را در موقعیت بسیار مساعدی قرار داده است. بعلاوه، تظاهرات و اعتراضات میلیونی مردم، تااکنون، یعنی در همین برآمد آغازین جنبش، باعث همبستگی در میان مردم شده و در دلها یشان شور و امید آفریده است. هر روز که میگذرد مردم بیش از پیش به توان و قدرت خود برای مبارزه با منشاء درد مشترک پی میبرند. همهی اینها، رژیم را بر لبه پرتگاه قرار داده است. تنها راهی که نظام حاکم در برابر خود میبیند، توسل به زورِ عریان، کشتار و سرکوب وحشیانهی مردم است. اما، همهی شواهد نشان میدهند که این جنبش سر ِ ایستادن ندارد. رژیم هراندازه هم که به میزان سرکوب بیافزاید دیگر نمیتواند اوضاع را به سابق برگرداند. این جنبش ، با پیدایش اولین فرصت و نخستین روزنه، دوباره و اینبار با انرژی و دامنه بیشتر ، سر برخواهد آورد.
جنبشهای اجتماعی در آغاز، اساساً خصلت اعتراضی دارند و جنبهی نفی (سلبی) در آنها پررنگ تر است. این جنبشها در تداوم و گسترش خود اما، هر چه بیشتر جنبهی «اثباتی» مییابند و خواستههای خود را طرح و بیان میکنند. جنبش اخیر مردم ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. این جنبش، در آغاز، با اعتراض به تقلب در انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری آغاز شد. و از همان ابتدا از سوی دو کاندید اصلاح طلب و کل اپوزیسیون طرف دار رژیم تلاش شد که این جنبش فقط در محدوده خواست ابطال انتخابات و تجدید آن باقی بماند. اینان تلاش کردند و هنوز هم کنند که «وهم سبز» امکان تغییر و بهبود وضیعت مردم در چارچوب " نظام مقدس جمهوری اسلامی " تنها مطالبه و خواست جنبش موجود باشد. اصلاحطلبان و «اپوزسیون» طرفدار رژیم بر آن اند که با کنترل این جنبش خودجوش مردمی، و محدود نگاه داشتن آن در چارچوب حفظ نظام اسلامی، از آن همچون ابزاری برای عقبراندن جناج رقیب استفاده کنند تا سهم بیشتری را در ساختار سیاسی به دست آورند.
اما، جنبش اعتراضی مردم از همان آغاز پیدایش خود نشان داد که حتی جنبهی سلبی آن، یعنی آنچه را که نمیخواهد، از سقف خواستههای اصلاح طلبانِ درون و بیرون رژیم، بسیار فراتر است؛ تنها به فاصلهی چند روز از شروع این جنبش، تودهی مردمی که در خیابانهای تهران توسط آدمکشان "نظام مقدس" کشته و زخمی میشدند، شعارشان از "موسوی رای ما را پس بگیر"، به شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای و مرگ بر جمهوری اسلامی تغییر کرد.
رادیکال شدن شعارهای مردم در همان گامهای اولیه جنبش ، نشان میدهد که این جنبش تا چه حد از ظرفیت بالایی بر خوردار است تا از محدوده مورد نظر اصلاحطلبان فراتر رفته و به طور کامل به یک جنبشِ فراگیر سرنگونیطلب ارتقاء یابد. هشدار میر حسین موسوی در مورد شعارهای "ساختارشکنانه" و درخواست از هواداران خود که صف خویش را از کسانی که به "نظام مقدس جمهوری اسلامی" اعتقاد ندارند، جدا کنند، حاکی از آن است که اصلاحطلبان بخوبی از ظرفیت این جنبش آگاهند و بشدت از آن هراس دارند.
جنبش کنونی مردم ایران، همانند همه جنبشهای اجتماعی، جنبشی یکپارچه و یکدست نیست. گرایشها ونیروهای مختلف، با اهداف و افقهای متفاوت سیاسی و اجتماعی در این جنبش حضوردارند و هر کدام سعی میکنند که آن را درجهت اهداف خود به پیش- و یا به پس – ببرند. البته در حال حاضر، و دراین جنبش، اصلاحطلبان حکومتی و اپوزیسیون طرفدار رژیم «دست بالا» را دارند و بدین جهت سخت تلاش می ورزند تا که خواستهای این جنبش تودهای از محدودهی تغییرات جزیی و اصلاحات درون ساختاری نظام فراتر نرود. اما، سیر تا کنونی این جنبش نشان می دهد که این جنبش، دارد به سرعت ، خصلت ساختار شکنانه به خود می گیرد، و «وهم سبز» اصلاحات، را به حاشیه می راند.
اما، باید توجه داشت خصلت ساختار شکنانه یافتن این جنبش لزوما به این معنی نیست این جنبش، به جنبشی آزاد خواه، برابری طلب و طرفدار دمکراسی و با جهت گیری معین به نفع اکثریت مردم فرا خواهد رویید. این جنبش برای انکه چنین ویژگی هایی بیابد، باید در وجه اثباتی خود، خواستههای آزادیخواهانه و دموکراتیک را بطور شفاف طرح و بیان کند. تجربهی انقلاب بهمن ۵۷ نشان داد که یک جنبش مردمی، فراگیر و سرنگونی طلب در صورتی که گزینه آزادیخواهی و خواستههای دموکراتیک را بطور روشن در سرلوحهی خود قرار ندهد، به سرانجامی نخواهد رسید و طعمه ارتجاع خواهد شد.
اگر بپذیریم که جنش کنونی در جوهر خود، آزادی خواهانه است، آنگاه این پرسش مطرح می شود که کدام خواست های مشخص در این مرحله از رشد جنبش، می تواند جوهر آن را با