گرامی باد خاطره انقلاب بهمن ۱۳۵۷ (گاهشمار تحولات سریع روزهای پرتلاطم انقلاب ۵۷)

انقلاب، نتیجه سال­ها تلاش و مبارزه است و با فراخوان و حکم و بیانیه هیچ جریانی راه نمی­افتد و یا از فعالیت باز نمی­ایستد. انقلات، قبل از هر مساله­ای انقلاب محصول سانسور و اختناق و به طور کلی سرکوب­های سیاسی حکومت و فشارهای اقتصادی فزاینده­ای است که عموما به صورت خودجوش آغاز می­شود و در پروسه تکامل همه گرایشات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سعی می­کنند تا با حضور در آن، این حرکت را به دنبال شعارها و اهداف و استراتژی سیاسی خود بکشانند. در این میان، هر جریانی که نسبت به حرکت­های خودجوش مردمی بی­تفاوت باشد در واقع عقب ماندگی و ناتوانی سیاسی و اجتماعی خود را به نمایش می­گذارد. بنابراین، نه سرکوب­های وحشیانه حکومت و نه توجیه و تئوری­های اپوزیسیون، در جلوگیری از حضور گسترده مردم در حرکت­های خودجوش، کارساز نمی­باشند. حرکت عظیم مردمی که از هشت ماه پیش در جامعه مان آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد ریشه در سی و یک سال مبارزه بر علیه سانسور و اختناق و وحشی­گری­های حکومت اسلامی دارد. اگر گرایشات راست و لیبرال فقط در مقاطعی که مردم به خیابان­ها می­ریزند فعال­تر می­شوند تا سهمی از حاکمیت موجود بگیرند و بر این اساس، مستقیم و غیرمستقیم به یک جناح حکومتی می­پیوندند، در حالی که مبارزه طبقاتی برای کارگران و مردم محروم و آزادی­خواه و کمونیست­ها، امری دایمی و پیگیر است. اثبات این مساله نیاز به تلاش زیادی ندارد. زیرا اگر نیم نگاهی هم به تجربه سی و یک سال مبارزه طبقاتی علیه حکومت اسلامی بیاندازیم به سادگی به این نتیجه می­رسیم که گرایشات راست و لیبرال فقط زمانی وارد صحنه سیاسی می­شوند که بوی کباب به مشام­شان رسیده است.

بنابراین، کسانی که امروز این سئوال را پیش می­کشند پس کارگران و مردم آزاده و نیروهای چپ در کجای تحولات جاری قرار می­گیرند؟ سئوال وارونه­ای را پیش می­­کشند. سئوال واقعی این است که مگر تا دیروز همین رهبران به اصطلاح سبز اسلامی چون موسوی، خاتمی، کروبی و حامیان خارج کشور آن­ها چون گنجی، حقیقت­جو، مهاجرانی، سروش و غیره در حاکمیت نبودند؟ و دست در دست جناح حاکم به سرکوب کارگران و مردم معترض دست نمی­زدند؟ یا طیف توده­-اکثریتی، جمهوری خواهان رنگارنگ، لیبرال­ها و غیره در این سی و یک سال کجا بودند که اکنون چنین سئوالات انحرافی را پیش می­کشند. این همه اعتصاب و اعتراض کارگری که با تجمع در مقابل ارگان­های دولتی، بستن جاده­ها و تظاهرات در محوطه کارخانه و خیابان­ها، جدا زا مبارزه­ای است که امروز در خیابان­ها در جریان است. هر قدمی و قلمی در هر جایی بر علیه حکومت اسلامی و در تقویت جنبش اعتراضی و انقلابی مردم برداشته می­شود موازی با هم حرگت می­کنند و هیچ دیوار چینین نمی­تواند آن­ها را از هم جدا کند.

یک مساله مهم دیگر در پروسه تکامل انقلابات، این است که هر چه دوران انقلابی رادیکال­تر و طولاین­تر می­شود نیروهای رفرمیست و لیبرال و سازش­کار، از صفوف اعتراضی مردم جدا می­شوند و عملا نیرو خود را برای بقای نظم موجود اختصاص می­دهند. این اتفاق خودش را در جنبش جامعه ما نشان می­دهد. چون که انقلاب منافع طبقاتی و نهایی آن­ها را به خطر می­اندازد. این نیروهای راست از درون حاکمیت تا اپوزیسیون راست و لیبرال، همواره به توجهیات و تئوری­ها چون «خشونت مردمی» و غیره متوسل می­شوند تا بر سیاست­های سازش­کارانه خود سرپوش بگذارند. مردم به هیچ وجه طرفدار خشونت نیستند. اما این حاکمیت جانی و تروریست نه در این هشت ماه اخیر، بلکه سی و یک سال است که با اتگا به نیروهای سرکوبگر هرگونه خواست و مطالبات بر حق مردم را به وحشیانه­ترین شکلی سرکوب کرده است و دشمن درجه یک آزادی­های فردی و اجتماعی و رفاه مردم و عدالت اجتماعی است. بنابراین، حکومتی که تروریسم و جنایت، جهل و خرافات مذهبی، قوانین وحشیانه قصاص، شکنجه، اعدام و سنگسار و هم­چنین مافیای اقتصادی و غیره تمام سران و ارگان­های اجرایی، آموزشی، قضایی، قانون­گذاری و نظامی آن را فراگرفته است اصلاح شدنی نیست و سی و یک سال حاکمیت، زمان کمی برای برداشت گامی هر چند کوچک به نفع مردم، زمان کمی نبود. بنابراین، باید کلیه بساط چنین حکومتی از بیخ و بن آن برچیده شود تا مردم در فضایی آزاد و برابر بتوانند سرنوشت خویش را مستقیما به دست خودشان رقم بزند.

در هر صورت اکنون در برگزاری گرامی­داشت انقلاب ۵۷، همه جناح­های حکومتی دست به دست هم داده­اند و با تاکید به قانون اساسی و اهداف بنیان­گذار آن، یعنی خمینی، شدیدا نگرانند که کنترل از دست­شان خارج شود و با تغییر توازن قوا به نفع مردم، ابتکار عمل سیاسی و اجتماعی به دست کسانی بیافتد که خواهان تغییر وضع موجود در همه عرصه­های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند. حکومت اسلامی حکومت جهل و جنایت و قانون اساسی آن نیز رسمیت دادن به این جنایات و خرافات است. و خمینی بنیان­گذار آن نیز پرچمدار تروریسم و دیکتاتوری دولتی چون هیتلر و موسولینی است. بر این اساس، هر جریان و کسی که از حکومت اسلامی، قانون اساسی آن و خمینی دفاع می­کند در واقع حامی جهل و جنایت و خرافات و رعب  و وحشت و ترور دولتی است.

اکنون جناح حاکم بیش از هر زمان دیگری همه نیروهای سرکوبگر خود را به حال آماده باش درآورده­ است تا جلو اعتراضات رادیکال مردمی را بگیرد. جوخه­های مرگ خود را با اعدام جوانان معترض فعال کرده­ و هم­چنین دستور داده­اند که آن بخش از فیلم­ها و تصاویر دوران انقلاب که یورش مردم به نیروهای سرکوبگر حکومت شاه و پادگان­ها و پاسگاه­ها و مراکز امنیتی را نشان می­دهند و یا در خیابان­ها سنگربندی کرده­اند، نشان ندهند. مقامات مسئول حکومت اسلامی، طی رهنمودی به شبکه­های داخلی، بین­المللی و استانی رادیو- تلویزیون، از آن­ها خواسته­اند که از نشان دادن تصاویر حمله، تخریب، آتش­سوزی، مبارزات خیابانی و برخورد مردم با نیروهای گارد شاهنشاهی خودداری کنند. برخی دیگر از ممنوعیت­ها، در برگیرنده تصاویر مربوط به شعارنویسی، پاره کردن و یا برعکس گرفتن تصاویر مقامات، تظاهرات مشترک زنان و مردان و غیره علیه حکومت وقت است. بنابراین، سران و مقامات حکومت اسلامی، پس از سی و یک سال حاکمیت، برای اولین بار پخش و انتشار تصاویر انقلاب ۵۷ را ممنوع کرده­اند. در حالی که در هشت ماه اخیر، صحنه­هایی از مقاومت شجاعانه جوانان دختر و پسر در مقابل یورش نیروهای تا دندان مسلح سرکوبگر حکومتی و حتا تعرض به آن­ها و درگیری تن به تن مردم با نیروهای کرگوبگر، آتش زدن ماشین­ها و موتورهای پلیس و نیروهای ضدشورش، پاره کردن تصاویر خمینی، خامنه­ای و احمدی نژاد بودند و اکنون به شدت ترس دارند که پخش تصاویر دوران انقلاب ۵۷، این وضعیت را تشدید کند.

اما شکی نیست که حرکت­های اعتراضی مردم در سی و یکمین سالگرد سرکوب انقلاب ۵۷ مردم ایران توسط حکومت اسلامی، مهارشدنی نیست. چرا که اکثریت مردم ایران به این نتیجه رسیده­اند که انقلاب دیگری ضروری است. مردم انقلابی تنها با اتحاد و همبستگی و قدرت انسانی خود قادرند از شر سرکوب و ترور و خشونت این حکومت جانی و آدم­کش خلاص شوند. انقلابی که به احتمال قوی این بار اجازه نخواهد داد گرایشات سرکوبگر و عقب مانده بر جامعه و سرنوشت مردم حاکم شوند. آن بخش از جوانان دختر و پسر و همه نیروهای آزاده­ای که امروز در مقابل سرکوبگران دست به اعتراض و مقاومت می­زنند، در بطن مبارزه پیگیر خود نیز یاد می­گیرند که چطوری حرکت­های خود را سازمان­دهی و رهبری کنند. همین نیروها در فردای پیروزی انقلاب نیز خودشان مستقیما کنترل جامعه را به عهده می­گیرند و با لغو همه قوانین غیرانسانی، در ساختن جامعه­ای عاری از ستم و تبعیض و سرکوب و استثمار گام­های محکم و سریع برمی­دارند.

در این هشت ماهی که موج عظیمی از جمعیت به خیابان­ها ریخته­اند، دیگر برگرداندن آن­ها به کنج خانه­هایشان کار ساده­ای نمی­باشد. در روزها داغ انقلاب، روزبروز همبستگی انسانی و طبقاتی گسترده­تر می­گردد و وقایع آن­چنان سریع روی می­دهد که نه تنها حاکمان قداره­بند، بلکه حتا برخی احزاب و سازمان­ها و شخصیت­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به شدت دچار سرگیجه سیاسی می­شوند و به دنباله­روی از رویدادهای خود­به­خودی دچار می­شوند.

 

با این مقدمه، به چکیده­ای از مهم­ترین وقایع سرنوشت­ساز روزهای انقلاب ۱۳۵۷ اشاره می­کنیم.

پس از واقعه خونین مردم قم، مردم شهر تبریز به طور ناگهانی و غیرمنتظره ضربه­ای بر سلطنت پنجاه ساله پهلوی وارد ساخت که جرقه­ای شد برای مردم دیگر شهرهای ایران.

کنسول آمریکا در تبریز، پس از شورش مردم تبریز، نتیجه­گیری کرد که این قیام: «دروازه­ها را برای نبردهای مذهبی و اجتماعی که به سادگی آرام نخواهد شد، باز کرد.»

قیام گسترده مردم تبریز و قتل­عام آن، بازتاب وسیعی در سراسر ایران و نهادها و سازمان­های سیاسی و اجتماعی داشت. این واقعه در خارج کشور نیز توسط کنفدراسیون دانش­جویان ایرانی، به گوش افکار عمومی مردم جهان رسید.

اولین واکنش مسئولین حکومتی قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، برقراری حکومت نظامی و موج دستگیری افراد مظنون بود. پس از پایان روز ۲۹ بهمن ۵۶، ظرف ۴۸ ساعت ۶۲۱ دانشجو روانه زندان شدند. شاه دستور داد مامورانی که در پیش­بینی و جلوگیری از واقعه قصور کرده­اند تنبیه شوند.

نهم اسفند ۱۳۵۶، روزنامه رستاخیر، در مورد این واقعه چنین نوشت:

«سپهبد آزموده که در زمان وقایع بهمن ماه تبریز، استاندار آذربایجان شرقی بود به تهران احضار گردید. در پی قیام مردم تبریز، رئیس شهربانی آذربایجان ، تسلیم «کمیسیون بررسی واقعه» شد. دولت کوشید تا با کنترل مطبوعات و رادیو تلویزیون تا حد مقدور آن واقعه را یک مساله بی­اهمیت جلوه دهد. مسئولان حزب رستاخیر اولین طرفداران شاه بودند که در این خصوص موضع­گیری کردند:

هلاکو رامبد: «عوامل آشوب تبریز معلوم نیست کی و از کدام مرز وارد ایران شده­اند.» وی در روز بعد گفت: «کمونیست­های شناخته شده سبب اغتشاش تبریز بوده­اند.» محمود جعفریان در اجتماع اعضای حزب رستاخیز تبریز چند روز بعد از قیام اعلام کرد: «آشوبگران که تبریز را به آتش کشیدند تبریزی نبودند.»

کلماتی نظیر کمونیست­های شناخته شده، مزدوران خارجی، مارکسیست­ها، مارکسیست­های اسلامی به طور کسل کننده و غلوآمیزی از سوی سران رژیم در مطبوعات و رادیو تلویزیون تکرار می­شد.

مهم­ترین اقدام تبلیغاتی حکومت شاه در تبریز، به راه انداختن تظاهرات به اصطلاح «میهنی» در مقابل تظاهرات مردمی بود که حزب رستاخیز مسئول اجرای آن گشت. روز ۱۹ فروردین جمشید آموزگار به تبریز آمد. در نمایش حکومتی، در بالای صحنه هم یک آخوند درباری در کنار جمشید آموزگار و جعفریان ایستاده بود. شاه از این تظاهرات نمایشی با لحن خاصی صحبت کرد: «چند هفته نگذشته بود که نخست وزیر من آقای آموزگار برای برقراری تماس با مردم به استان­ها سفر کرد و سیصد هزار نفر در تبریز گرد او را گرفتند ، دقیقا در همین تبریز که شورش­های ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، موجب شد تا مردم درباره من و دولت من به شک بیفتند.» جمشید آموزگار پس از این تظاهرات ساختگی، در جمع خبرنگاران گفت: «علت تشکیل این میتینگ این بود که مردم آذربایجان از طریق حزب رستاخیز نشان دهند که آنان که در تظاهرات ۵۰ روز قبل شرکت کردند، آذربایجانی نبودند، ولی از آن­جا که انجام این تقاضا قبل از نوروز ممکن نبود کار به امروز موکول شد.»

مراسم چهلم جان باختگان تبریز، در شهرهای متعددی برگزار شد. در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد، به اعتراضات گسترده­ای دست زدند که به خشونت کشیده شد. بنا به گزارش پلیس از تظاهرات یزد، پس از آن که نیروهای امنیتی نتوانستند با استفاده از گاز اشک­آور تظاهرکنندگان را متفرق سازند به روی آن­ها آتش گشودند. تظاهرات شهر یزد، گسترش بیش­تری نسبت به سایر شهرهای دیگر داشته است. بدین ترتیب، مراسم چهلم جان­باختگان تبریز، یکی از مراسم­های اعتراض­آمیز گسترده­تری بود؛ اعتراضاتی که قدر قدرتی حکومت پهلوی را در هم شکست. 

بنابراین، پس از قیام مردم تبریز و سپس یزد، علاوه بر اقدامات پلیسی، کوشش­هایی از طریق حزب رستاخیز صورت گرفت، یک «کمیته راهنمایی و اطلاعات» که هدف آن تشریح توطئه­هایی بود که از خارج هدایت می شود تا مملکت را نابود سازد و هم چنین کمیته دیگری به نام «کمیته اقدام سراسری» در پایتخت و مراکز استان­ها شکل گرفت تا با اغتشاشات مبارزه نماید.

هم­زمان با گسترش اعتصابات در محیط های کارگری، تظاهرات میلیونی نیز در خیابان ها برگزار می شد. طبقه کارگر در پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، واقعا نقش تاریخی خود را ایفاء کرد. به طوری که در برخی از آمارها آمده است از تابستان سال ۱۳۵۶ تا تابستان ۱۳۵۷، یعنی از زمان شروع فضای باز سیاسی، بیش از ۱۵۰ تظاهرات و ۱۲ اعتصاب بزرگ صورت گرفته بود. در حالی که از تابستان ۵۷، رقم اعتصابات و اعتراضات چندین برابر شد به حدی که در این دوران هزار تظاهرات، یعنی ۶ برابر دوران قبل، و ۱۱۹۵ اعتصاب در ادارات و کارخانه­ها انجام شده بود. در واقع در این دوران، جو وحشت ناشی از حکومت شاه و نیروهای سرکوبگر آن از ساواک تا گارد جاویدان با ابتکارات مردمی در هم می­شکست.

هر چند که ناآرامی­های خیابانی از مهر ماه ۱۳۵۶ آغاز شد؛ اما با ورود طبقه کارگر به عرصه انقلاب در کارخانجات و سپس در راه­پیمایی­های بزرگ، شکوه و جلوه طبقاتی عمیق­تری به حرکت­های اعتراضی و اعتصابات داد. پس از خرداد ماه ۵۷، کارگران ساختمانی و کارگران برخی کارخانه­ها به صف تظاهرکنندگان پیوستند. رقم تظاهرکنندگان را در حد چشم­گیر ده­ها هزار نفری، صدها هزار نفری و حتا میلیونی افزایش دادند و ترکیب طبقاتی تظاهرکنندگان را نیز دگرگون ساختند. در پاییز ۵۷، شمار اعتصابات فزونی یافت و خصلت آن­ها نیز سیاسی­تر شد. باین ترتیب، اعتراضات روزبروز گسترش یافت و تحولات نیز با سرعت غیرقابل تصوری یکی پس از دیگری به وقوع پیوست زا جمله مه­ترین وقایع سال ۱۳۵۷ عبارتند از:

 

۱۹ فروردین: زندانیان سیاسی در زندان قزل حصار اعتصاب غذا کردند.

 

۲۱ فروردین: تظاهرات دانش­جویان در تهران به دست ماموران شاه سرکوب شد و شماری از دانش­جویان مجروح شدند.

 

۱۹ اردیبهشت: به نوشته‌ روزنامه اطلاعات گروهی از تظاهرکنندگان که حدود دویست نفر بودند، در شهر شیراز در ساعت ۸ و نیم صبح در حالی که شعار می‌دادند، به سوی سینما آریانا حمله کردند و شیشه‌های این سینما و سینما مهتاب، یک بانک و داروخانه رحمت را شکستند.

در این هنگام با سر رسیدن مامورین پلیس تعدادی از تظاهرکنندگان دستگیر و بقیه گریختند. هم­چنین از چنین روزی ماموران انتظامی برای جلوگیری از تظاهرات در دانشگاه پهلوی شیراز مستقر شدند تا مانع تظاهرات احتمالی دانش­جویان شوند.

 

۲۰ اردیبهشت: دانشجویان چندین دانشگاه علیه حکومت شاه تظاهرات کردند. دولت با انتشار بیانیه­ای تظاهرکنندگان را اخلالگر خواند و گفت مخالفان حکومت در مقابل جمعیت سی و پنج میلیون نفری وقت ایران «اقلیتی ناچیز» هستند. با این حال اعتراض دانش­جویان ادامه یافت. در مقابل عده­ای دانش­جویان طرفدار حکومت با ارسال نامه ای به جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت، اقدام معترضان را محکوم کردند.

 

– ۲۲ دانش­جو به دادگاه جنایی مازندران فرستاده شدند. به نوشته‌ روزنامه اطلاعات دو نفر از ۲۴ نفری که سه روز قبل در تظاهرات خیابانی و مجروح کردن یک پلیس در بابل دستگیر شده بودند، آزاد و ۲۲ نفر دیگر به اتهام خرابکاری عمدی و شرکت در اخلال نظم بازداشت شدند.

 

۲۰ اردیبهشت: تظاهرات دانش­جویی در بسیاری از دانشگاه‌های کشور برگزار شد. تظاهرات دانش­جویی در دانشگاه ملی با مقابله گارد دانشگاه مواجه شد. در ساعت شش صبح بیستم اردیبهشت نیز دکتر نگهبان، رییس دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مورد حمله شش نفر قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

هم­چنین تظاهرات دانش­جویی در خیابان‌های عباس‌آباد و بخارست برگزار شد و شیشه‌های سینما شهر فرنگ و بانک تهران در جریان حمله شکسته شد.

 

۲۱ اردیبهشت: داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخن­گوی دولت، شایعات مربوط به ترمیم کابینه را تکذیب کرد.

 

۲۳ اردیبهشت: دولت طی اعلامیه‌ شدیدالحنی به تظاهرکنندگان اولتیماتوم داد. در این اعلامیه آمده است: «واکنش ملایم دولت در ماه‌های گذشته ماهیت این گروه و مقاصد آن­ها را آشکار کرده است و هم­چنین به روشنی نشان داده است که در برابر ۳۵ میلیون نفر مردم ایران این چند هزار تن جز اقلیت ناچیزی نیستند.» دولت در این اعلامیه هشدار داد: «اخلال‌گران را به شدیدترین نحو تعقیب و برطبق قانون مجازات خواهیم کرد.»

 

– پزشک‌پور، نماینده‌ مجلس، در حالی که با یک پرونده‌ قطور پشت تریبون آمده بود، گفت: «این پرونده تماما مربوط است به سوء­استفاده ۳۰۰ میلیون تومانی از مهم‌ترین سازمان دولتی.» وی گفت: «خبرهای بسیاری حاکی از تشکیل کمیته‌های مبارزه با فساد در وزارتخانه‌ها و مراجع مختلف است، اما متاسفانه در این لحظه که این­جا ایستاده‌ایم نتیجه همه‌ این سخنان و اقدامات مقامات مسئول در برابر شاهنشاه، مجلس و ملت ایران صفر بوده و صفر.»

 

– به نوشته‌ روزنامه اطلاعات اغتشاشات و تظاهرات خونین و دامنه‌دار قم که دیروز و دیشب به مدت ۱۰ ساعت جریان داشت، از ساعت ۹ بامداد امروز مجددا از سر گرفته شد. به نوشته‌ روزنامه اطلاعات ویژه‌ ایرانیان خارج از کشور، در این تظاهرات نه نفر کشته و ۱۳ نفر از مامورین مجروح شدند. به نوشته‌ این روزنامه به ۳۰۰ اتومبیل شخصی نیز آسیب رسید. در جریان این تظاهرات، ساختمان پپسی کولا در قم آتش زده شد. هم­چنین در شهرهای تهران، بهبهان، نجف آباد، تبریز، اردبیل، زنجان، میانه، خرم آباد و کرمانشاه نیز تظاهرات برگزار شد.

بنا به گزارش کیهان هوایی، در ۲۳ شهر در هفته‌ گذشته تظاهرات رخ داد و در تظاهرات خونین قم و تبریز ۸ تن کشته شدند.

 

۲۵ اردیبهشت: محمدرضا پهلوی، پادشاه ایران در مورد وقایع چند روز قبل قم و شهرهای دیگر در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت کرد. در این مصاحبه، غلامحسین صالحیار سردبیر روزنامه اطلاعات نظر شاه را درباره حوادث چند روز اخیر پرسید. شاه گفت: «در اثر این آزادی‌هایی که ما دادیم، این­ها به راه افتادند و فکر کردند که با دوتا مقاله نوشتن در این جا و سه تا تلفن زدن به اروپا یا آمریکا امید تقسیم مجدد کشور امکان دارد.»

وی در مورد ماهیت تظاهرکنندگان افزود: «این‌ها وقتی پرچمی با علائم مخصوص به اهتزاز درآوردند، دیگر خیلی مطالب علنی شد.» وی گفت: «به نظر آنان هرچه مظاهر تمدن و پیشرفت است، نباید وجود داشته باشد. حالا می‌خواهم ببینم این مملکت را با این وضع این‌ها چگونه می‌خواهند اداره کنند؟»

 

– در پی اوج‌گیری تظاهرات و درگیری های مردم با عوامل حکومت پهلوی‎‎، دولت جمشید آموزگار به مامورین نظامی و انتظامی در برابر آشوب ها دستور شدت عمل داد.

 

۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۷: به دنبال برگزاری تظاهرات پنج­شنبه ۲۷ خرداد در تهران، ۲۱۴ نفر از تظاهرکنندگان بوسیله ماموران انتظامی و گارد شهربانی دستگیر شدند. تظاهرات روز پنج شنبه از ساعت ۱۲ ظهر تا ساعت ۴ بعد از ظهر در محدوده خیابان‌های ناصرخسرو، سیروس، چهارراه سرچشمه، کوچه دردار، خیابان امیرکبیر و ری اتفاق افتاد. در این تظاهرات تعدادی از مردم و گروهی از نیروهای پلیس مجروح شدند و چندین شعبه بانک و اتومبیل تخریب شد.

 

۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۷: کلاس‌های درس اکثر دانشگاه‌های کشور به دنبال حوادث هفته‌ گذشته به حال تعطیل درآمد. دانشگاه پلی‌تکنیک به حال نیمه تعطیل درآمد و دانش­جویان این دانشگاه در تظاهراتی که در خیابان‌های اطراف انجام دادند، شیشه چند بانک را شکستند.

دانش­جویان علم و صنعت نیز به عنوان اعتراض به حضور گارد در دانشگاه، به مدت دو هفته این دانشگاه را تعطیل کردند. شورای آموزشی علم و صنعت اعلام کرد که نیم ‌سال دوم تحصیلی منحل می‌شود.

در دانشگاه آذرآبادگان نیز استادان در یک گردهمایی اعلام کردند که اگر ترم منحل شود و به دانش­جویان نمره صفر داده شود، استادان از رفتن به کلاس‌های درس خودداری خواهند کرد.

هم چنین دانشگاه‌های ملی، رازی کرمانشاه، اصفهان، صنعتی آریامهر و صنعت نفت آبادان نیز در حال تعطیل و اعتراض بسر می‌برد.

 

۲ خرداد ۱۳۵۷: داریوش همایون، سخن­گوی دولت در یک مصاحبه به شایعات نگران‌کننده‌ای که میان مردم پایتخت پراکنده شده است، پاسخ داد و تاکید کرد که مخالفان برای آشفتن مردم جنگ روانی راه انداخته‌اند، ولی دولت منابع آشوبگران را شناخته است و در مجازات این افراد شدت عمل نشان خواهد داد. وی گفت: «دولت به مسئولان دستور اکید داده است که در برابر هرگونه آشوب با نهایت شدت عمل برخورد کنند… سیاست دولت در دو سه ماه اخیر این بود که ضمن انجام وظایف خود با ملایمت برخورد کند و همین ملایمت باعث سوء‌تعبیر شد و خیال کردند دولت دچار ضعف یا غفلت شده است.» وی گفت: «ماهیت واقعی این عناصر و بی‌اهمیت بودن‌شان در مقابل ۳۵ میلیون نفر جمعیت ایران که به شاه و مملکت علاقه دارند، در این وقایع اخیر آشکار شد.»

 

۳ خرداد: نخستین شورای حزب رستاخیز با پیام محمدرضا پهلوی آغاز به کار کرد. شاه در پیامش گفت که دنیا از بحران ایدئولوژی رنج می­برد ولی راه رستاخیز که وی بر اساس فلسفه انقلاب شاه و ملت ترسیم کرده، می­تواند نجات بخش دنیا باشد.

 

۹ خرداد: دانش­جویان دانشگاه تهران با سر دادن شعارهایی علیه حکومت شاه، در کوی امیرآباد شمالی تظاهرات کردند و با نیروهای گارد درگیر شدند. روز بعد این اعتراض به خیابان­های شهر تهران کشیده شد.

 

۱۵ خرداد: به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در تهران و شهرستان­ها تعطیل و اعتصاب سراسری اعلام گردید.

 

۱۶ خرداد: با شدت گرفتن اعتراض­ها، ارتشبد نعمت­الله نصیری به فرمان شاه از ریاست سازمان امنیت و اطلاعات کشور، ساواک، کنار گذاشته و سفیر ایران در پاکستان شد. سپهبد ناصر مقدم ریاست ساواک را بر عهده گرفت. نصیری در مهرماه به ایران بازگشت و به خاطر اتهام فساد مالی از سوی حکومت شاه دستگیر شد.

 

۸ تیر: بیش از بیست دانش­جو به اتهام شرکت در تظاهرات و اخلال در امنیت کشور در ساری محاکمه شدند.

 

۱۴ تیر: محمدرضا پهلوی، در پیامی به مناسبت هفتاد و دومین سالگرد انقلاب مشروطه وعده داد انتخابات را صد در صد آزاد برگزار کند. او گفت که مملکت در حال توسعه سیاسی و گسترش آزادی های مدنی است.

 

۱۹ تیر: در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره جشن هنر شیراز، مردم این شهر دست به اعتراض زدند و ماموران برای متفرق کردن آن­ها از گاز اشک آور استفاده کردند. هم­چنین سالن کنفرانس دانشگاه پهلوی شیراز به آتش کشیده شد. زد و خورد شیراز چندین روز ادامه داشت و به مرگ چند نفر انجامید.

در اصفهان نیز هتل شاه عباس آتش زده شد و به علت شدت درگیری، حکومت نظامی اعلام شد. در تهران نیز مخالفان شیشه چند بانک و سینما را شکستند.

 

۲۳ تیر: داریوش همایون، سخن­گوی دولت، بروز ناآرامی در شهرهای مختلف را نتیجه گسترش آزادی دانست، ولی اطمینان داد اوضاع تحت کنترل است و جای هیچ نگرانی نیست.

 

۲۵ تیر: در پی اعتراضات در شیراز، جشن هنر لغو شد. در عقب­نشینی دیگر حکومت، شماری از بازداشت شدگان درگیری های شیراز و اصفهان آزاد شدند.

 

۲۸ مرداد: در حالی که اعتصاب کارگران شرکت نفت به طور پراکنده در جریان بود؛ یک گروه اسلامی، در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ سینما رکس آبادان را شبانه به آتش کشیده شدند و ۴۰۰ زن، مرد و کودک بی­گناه را در هنگام تماشای فیلم «گوزن­ها» در عرض چند ساعت زنده زنده در آتش سوختند. تحقیقات بعد از سقوط حکومت سلطنتی، نشان داد که گروه مذهبی و برخی سران حکومت اسلامی، عامل و مسبب اصلی آتش سوزی سینما رکس آبادان بودند. فاجعه آدم­سوزی سینما رکس آبادان، فضای سیاسی و اجتماعی شهر آبادان را به شدت ملتهب کرد و تظاهرات ضد شاه به اوج خود رسید.

 

۲۱ مرداد: درگیری خونین در اصفهان و اعلام حکومت نظامی در این شهر که توسط فرماندار نظامی شهر به اجرا درآمد.

 

۲۵ مرداد: اعلام حکومت نظامی توسط دولت آموزگار. دولت برای کنترل اوضاع در چند شهر اعلام حکومت نظامی نمود.

 

۱ شهریور: مردم در تهران دست به تظاهراتی گسترده زدند و به برخی بانک­ها، سینماها و کاباره­ها حمله کردند.

 

۴ شهریور: با شدید شدن اعتراضات مردم، دولت جمشید آموزگار ناگزیر به استعفاء شد. جعفر شریف امامی، رییس مجلس سنا، مامور تشکیل دولت «آشتی ملی» شد. شریف امامی، در اولین اقداماتش برای جلب نظر مراجع دینی و مخالفان مذهبی شاه، تاریخ ایران را از شاهنشاهی به هجری شمسی بازگرداند و دستور تعطیلی تمام کازینوها و قمارخانه­ها را داد. هم­چنین برخی از روحانیون از زندان آزاد شدند. با این حال اعتراضات مردم در بسیاری از شهرهای دیگر ادامه یافت.

 

۱۳ شهریور: صدها هزار نفر از مردم تهران بعد از شرکت در نماز روز عید فطر در تپه­های قیطریه علیه حکومت پهلوی راه­پیمایی کردند.

 

۱۷ شهریور: در اولین ساعات روز جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، ارتشبد غلامعلی اویسی از رادیو اعلام حکومت نظامی کرد و اطلاعیه فرمانداری نظامی را به شرح زیر قرائت کرد:

۱- دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، مقررات حکومت نظامی را به مدت ۶ ماه در شهرهای کشور اعلام می­نماید؛

۲- این جانب­(ارتشبد اویسی) به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه منصوب  گردیده­ام؛

۳- ساعات منع عبور و مرور از ساعت ۲۱ تا ۵ صبح روز بعد تعیین می گردد… براساس اطلاعیه شماره سه فرمانداری نظامی اجتماع بیش از دو نفر در تهران ممنوع اعلام گردید.

 

اما مردم انقلابی تهران، بدون توجه به این اخطار حکومت نظامی برای چهارمین روز متوالی، به خیابان­ها ریختند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله­(میدان شهدای کنونی) بود، همین که مردم به خیابان­ها رسیدند، ناگهان با تانک­ها و زره­پوش­های نظامی و ماموران مسلسل به دست حکومت نظامی روبرو شدند. ماموران مسلح، از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. حکومت آدم­کش پهلوی، تعداد کل کشته­های ۱۷ شهریور را ۵۸ نفر و مجروحان این جنایت تاریخی شان را ۲۰۵ نفر اعلام داشت. اما شمار دقیق کشته­های فاجعه ۱۷ شهریور در میدان ژاله و خیابان­های اطراف، هیچ­گاه مشخص نگردید. این روز به «جمعه سیاه» معروف شد.

 

۱۸ شهریور: حدود ۷۰۰ کارگر در پالایشگاه تهران، به منظور افزایش دست­مزد و برچیدن حکومت نظامی دست به اعتصاب زدند. در سایر شهرها نیز کارگران پالایشگاه­های اصفهان، شیراز، تبریز، آبادان، کارخانه سیمان تهران اعتصاب کردند و خواستار اضافه حقوق و لغو حکومت نظامی و آزادی زندانیان سیاسی شدند.

 

– امیرعباس هویدا که از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶ نخست وزیر بود، از سمت وزارت دربار کنار گذاشته و علیقلی اردلان، ۸۰ ساله، جانشین وی شد.

 

۲۵ شهریور: زلزله در استان خراسان باعث ویرانی کامل شهر طبس و صدها روستای این استان گردید. در این فاجعه هزاران نفر در زیر آوار کشته شدند.

 

۱ مهر: تا مهر ماه ۱۳۵۷، مبارزه کارگران صنایع نفت به صورت پراکنده برگزار می­شد. اما اعتصاب پیگیرتر آن­ها، از اواخر ماه شهریور آغاز شد. روز اول مهر ماه ۵۷، مهم­ترین و سرنوشت­سازترین اعتصاب کارگران این بخش از جنبش کارگری ایران با طرح خواست­هایی برگزار شد. خواست­های کارگران اعتصابی عبارت بودند از: ۲۵ درصد افزایش دست­مزدها، افزایش کمک هزینه فرزندان کارگران نفت، افزایش کمک هزینه مسکن و… خواست­ها به سرعت پذیرفته شد و اعتصاب پایان یافت.

 

۳ مهر: حزب رستاخیز که توسط حکومت پهلوی تاسیس شده بود، منحل گردید.

 

۷ مهر: این روز، کارگران صنعت نفت اعتصاب دیگری را آغاز کردند که خواست­هایشان عمدتا سیاسی بودند: آزادی زندانیان ساسی؛ لغو حکومت نظامی؛ انحلال سازمان امنیت؛ اخراج مستشاران آمریکایی؛ مبارزه علیه فساد مقامات حکومتی، تعقیب کسانی که علیه مردم جنایت کرده­اند و… این اعتصاب و خواست­هایش خون تازه­ای در رگ­های خیزش انقلاب جاری کرد.

 

۱۰ مهر: با افزایش فشارها و جلوگیری دولت عراق از فعالیت­های سیاسی خمینی، او از این کشور خارج و به کویت حرکت رفت. دولت کویت به ایشان مجوز ورود به این کشور را نداد.

 

۱۳ مهر: یکی از وقایع مهم در انقلاب پرشکوه مردم ایران، اعتصاب دو مرحله­ای روزنامه­نگاران بود. مرحله نخست این اعتصاب سیزده مهر در اعتراض به حضور تعدادی نظامی به دستور مستقیم شاه و به منظور سانسور اخبار در تحریریه دو روزنامه بزرگ آن زمان یعنی اطلاعات و کیهان آغاز و پس از چهار روز با انتشار اطلاعیه­ای مشترک از سوی رهبران سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات از یک­سو و شریف امامی به عنوان نخست وزیر از سوی دیگر، به پایان رسید. نخست وزیر وقت، در این اطلاعیه مشترک تعهد داد که از هرگونه اعمال نظر حکومت در نوع و نحوه چاپ اخبار جلوگیری کرده و مانع هرگونه تعرضی به اهالی رسانه­ها شود.

 

– در پی عدم ورود خمینی به کویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت ایشان به نجف، خمینی به فرانسه رفت.

 

۱۵ مهر ماه: کارگران و کارمندان پالایشگاه نفت آبادان در تدارک یک اعتصاب بزرگ دیگر بودند که اولین جرقه اعتصاب در درون ساختمان «اداره کالا»، به مدت ۲ ساعت اعتراض نشسته در ۱۵ مهر ۱۳۵۷ زده شد. کارگران در این اعتصاب خواست­هایی از جمله افزایش دست­مزدها، حق استفاده از مسکن سازمانی، طرح طبقه­بندی مشاغل و سایر خواست­ها را کتبا به مدیر اداره کالا، محمد تقی ریخته­گر، تحویل دادند.

مقامات صنعت نفت که وضعیت را وخیم تشخیص داده بودند به کارگران تا ٢٢ مهرماه فرصت دادند که به خواست­هایشان رسیدگى شود. در این روز کارگران در بیرون اداره کالاها تجمع کرده و اعتصاب آغاز شد و با وجود این که به مدت دو روز مذاکره مسئولان امر با کارگران در جریان بود اما اعتصاب ادامه یافت.

 

۱۷ مهر: تغییر مکان خمینی از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو.

 

۲۲ مهر: مطبوعات بعد از دریافت تضمین­هایی از دولت برای توقف سانسور، به اعتصاب خود پایان دادند. در جریان این اعتصاب چند روزه، روزنامه­های صبح سه شماره و روزنامه­های عصر دو شماره منتشر نکردند.

 

۲۲ مهر: کم کاری و اعتصاب کارگران نفت از روز شنبه ۲۲ مهر ۵۷، در پالایشگاه آبادان آغاز شد، دو روز بعد کارکنان اداره کالا و آزمایشگاه دست به اعتصاب زدند.

روز ۲۲ مهر۱۳۵۷، تعداد ۸۰ نفراز کارمندان اداره کالا، پس از این که جواب خواست­های صنفی خود را از مقامات نفت دریافت نکردند در بیرون اداره کالا در محل پارکینگ دست به یک تجمع علنی زدند. این کارکنان با تجمع در این قسمت، تلاش کردند توجه همه کارگران را به حرکت خود جلب کنند. با اطلاع گارد حفاظت پالایشگاه نفت از این حرکت، به ناگهان نیروی حکومت نظامی به فرماندهی تیمسار اسفندیاری، برای درهم شکستن اعتصاب وارد پالایشگاه شدند و تعداد ۸ نفر از رهبران اعتصاب دستگیر کرده و به زندان فرمانداری حکومت نظامی انتقال دادند. ۷۲ نفر از بقیه اعتصابیون را هم با اتوبوس­های شرکت نفت و با اسکورت نظامیان در حومه شهر آبادان پراکنده کردند. کارگران در مقابل این تعرض نیروهای حکومت نظامی خشمگین شدند. اعتصاب سراسر مناطق نفت خیز جنوب خوزستان را در بر گرفت. در مقابل این حرکت، فرماندار نظامی وقت تیمسار سرتیپ اسفندیاری برای جلوگیری از گسترش اعتصابات و فرونشاندن خشم کارگران، ناچار شد نیمه شب تمامی رهبران اعتصاب را آزاد کند. اما کارگران اعتصابی، اعلام کردند که به چه حقی فرمانده گارد پالایشگاه نفت آبادان اجازه داده است که قوای نظامی وارد پالایشگاه شوند؟ «معذرت خواهی کتبی فرمانده گارد پالایشگاه و خروج قوای نظامی از مراکز صنعت نفت» به دیگر مطالبات خود اقزودند.

 

۲۵ مهر: در ٢۵ مهرماه کارگران جدا از خواست­هاى صنفى خواست عدم دخالت نیروى نظامى در امور پالایشگاه­ها و عذرخواهى کتبى رییس گارد پالایشگاه عامل ورود قواى نظامى به پالایشگاه، شدند.

 

۲۶ مهر: روز چهارشنبه ۲۶ مهر، کارگران با صدور قطعنامه ای خواستار برکناری تیمسار کلیایی، رییس گارد صنعت نفت و تعقیب مسببین حادثه ورود ماموران انتظامی و امنیتی به پالایشگاه و اهانت به کارگران شدند.

در این میان کارگران صنعت نفت در جزیره خارک، لاوان و منطقه بهرگان، اهواز، گچساران، آغاجاری، مسجد سلیمان، مارون و بی­بی حکیمه نیز دست به اعتصاب زدند. کارگران شرکت سهامی خدمات نفت ایران در اهواز و آبادان و سایر مناطق نیز به اعتصاب پیوستند.

 

۲۷ مهر: کارگران تمامى میادین نفتى اهواز دست به اعتصاب زدند و در پى آن، تولید نفت کاهش یافته و در ادامه، این وضعیت به قطع کامل تولید نفت منجر شد. سرانجام کاهش تولید و در نتیجه صدور نفت خام به قطع کامل صدور آن در نیمه دى ماه انجامید و به این ترتیب، دومین صادرکننده عمده نفت از بازار نفت جهان خارج شد که این کاهش در تولید نفت جهانى، باعث افزایش سریع قیمت نفت خام شد.

هم­زمان با این اعتصاب، ماموران فرمانداری نظامی وارد پالایشگاه شده و بیش از ۷۰ نفر از کارگران اداره کالا را با خود به خارج از پالایشگاه برده و آن­ها را در شهر پیاده کردند. فردای آن روز کارگران پالایشگاه به عنوان اعتراض به این عمل فرمانداری نظامی دست به اعتصاب زدند. یک هزار نفر از کارمندان سازمان عملیات غیرصنعتی نیز به حمایت از کارکنان اعتصابی در مقابل اداره مرکزی شرکت ملی نفت، دست به تجمع اعتراضی زدند.

 

۲۹ مهر: طباطبایی دیبا، قائم مقام مدیرعامل شرکت نفت در مذاکرات خود با اعتصابیون در آبادان و خارک به نتیجه­ای نرسید . پس از آن هوشنگ انصاری، مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران روز ۲۹ مهر به پالایشگاه آبادان رفت و طی یک سخن­رانی، از کارگران خواست جهت مذاکره آماده شوند اما روز اول آبان، در گفتگو با نمایندگان کارگران آن چنان با بداخلاقی و تهدیدآمیز سخن گفت که نمایندگان کارگران با عصبانیت جلسه مذاکره را نیمه تمام ترک کردند.

با اعتصاب همگانی کارگران و کارمندان صنعت نفت پالایشگاه­های سراسر کشور در معرض تعطیل شدن قرار گرفت.

 

۹ آبان: بیش از سی هزار کارگر صنعت نفت دست به اعتصابی بزرگ زدند. آن­ها خواهان پایان حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و محاکمه ارتشبد نصیری بودند.

 

۱۰ آبان: طباطبایی دیبا، قائم مقام وقت مدیرعامل شرکت نفت، در مذاکرات خود با اعتصابیون در آبادان و خارک به نتیجه­‌ای نرسید، هوشنگ انصاری، مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران، به پالایشگاه آبادان رفت و در میان کارگران اعتصابی به ‌گونه‌­ای سخن گفت تا آن­ها را نسبت ادامه اعتصاب منصرف کند اما دیدار و مذاکره او با نمایندگان کارگران آن چنان زمخت و تهدیدآمیز بود که آن­ها با عصبانیت جلسه را ترک کردند و مذاکرات نیمه ‌تمام ماند. با ادامه اعتصاب در روز دهم آبان، خواست‌­های سیاسی روشنی به مطالبات کارگران اعتصابی اضافه شد. تجمع و اعتصاب از داخل پالایشگاه و ادارات صنعت نفت به خیابان و روبروی فرمانداری کشیده شد و هم­چنین دامنه اعتصاب را به کارکنان، کارگران و کادر پزشکی بیمارستان نفت کشاند. سرانجام پس از ماه­ها کشمکش، کارگران نفت به دولت هشدار دادند که چنان­چه ظرف یک ماه با خواست­هایشان موافقت نکند تولید نفت را متوقف خواهند کرد.

 

– روز دهم آبان ماه، ۶۰۰ نفر از کارگران نفت تبریز، با تاکید مجدد بر خواست­هایی هم­چون آزادی کلیه زندانیان سیاسی؛ انحلال ساواک؛ لغو حکومت نظامی؛ لغو قراردادهای تحمیلی نفت و اعلام همبستگی و پشتیبانی با خواست­های کارگران نفت جنوب، دست به اعتصاب زدند.

 

– در همین روز، در شیراز ۴۰۰ نفر از کارگران نفت، در حمایت از خواست­های کارگران نفت جنوب دست به اعتصاب زدند.

 

– در تهران، ۱۴۵۰ نفر از کارگران و کارکنان بخش­های پژوهش، پخش، اکتشاف، بازرگانی، خط لوله و گاز پالایشگاه نفت به حکایت از اعتصاب و خواست­های کارگران نفت جنوب اعتصاب کردند.

 

– ارتش کنترل تاسیسات نفتی کشور را در دست گرفت.

 

– کارگران اعتصابی، روز ۱۰ آبان، خواست­های خود را نیز اعلام کردند. آنان هم­چنین خواستار لغو بند ۲ مواد ۱۱ و ۱۳ قانون استخدام شرکت نفت شدند که طی آن، شرکت می­تواند بدون بیان علت کارگران خود را اخراج کند.

 

۱۱ آبان: روز چهارشنبه ۱۱ آبان، در شرایطی که اعتصابیون تصمیم گرفتند شب را در جلوی اداره مرکزی به صبح برسانند، ۲ تانک و زره­پوش و یک جیپ مسلح به مسلسل در جلوی اداره موضع گرفتند و چون اعتصابیون حاضر به ترک محل نشدند ماموران به سوی آنان هجوم برده و عده­ای را مجروح کردند.

در همبستگی با اعتصابیون شرکت نفت، کارگران اعتصابی پتروشیمی شاهپور، کارخانه گاز مایع و پتروشیمی آبادان با آن­ها همراه شدند.

 

۱۲ آبان: روز ۱۲ آبان، ماموران فرمانداری نظامی، کارگران اعتصابی را به اداره مرکزی شرکت نفت راه ندادند و این عده ناچار در بیمارستان شرکت ملی نفت اجتماع کردند، ماموران فرمانداری نظامی که قصد داشتند آن­ها را پراکنده کنند با اعتراض شدید پزشکان و پرستاران بیمارستان روبرو شدند. در این حال کارکنان نیروگاه اتمی دارخوین و نمایندگان دیگر گروه­های اعتصابی نیز به جمع اعتصابیون شرکت نفت پیوستند. در این زمان کارگران براثر شکستن پاره­ای اعتصاب­ها و تهدیداتی که نسبت به کارکنان صنعت نفت شد دست به کم کاری زدند اما اعتصاب بار دیگر در پایان نیمه اول آذرماه آغاز شد. تمام این مدت، دستگاه تصفیه نفت کار می­کرد اما مقدار تولید اصلی نفت همواره در نوسان بود.

 

۱۳ آبان: شب ۱۳ آبان ۵۷، با اعلام دولت ازهاری، قوای نظامی به تجمع اعتراضی کارگران و کارمندان پالایشگاه نفت و پتروشیمی آبادان حمله کردند و یکی از کارمندان اداره حسابداری زخمی شد. در فردای آن روز کارگران اعتصابی، اعلام کردند که حکومت نظامی در سراسر ایران باید لغو شود. بدین ترتیب، اعتصاب کارگران و کارمندان در پالایشگاه نفت آبادان، دیگر مستقیما و علنا به مبارزه­ای علیه حکومت تبدیل شد.

روز ١٣ آبان کارگران پتروشیمى آبادان، به محل اداره مرکزى در خارج پالایشگاه آمدند و خواستار همبستگى و اتحاد با کارگران اعتصابى شدند و دست به تحصن زدند. نیروى نظامى به محل آمده و در درگیرى با کارگران یکى از کارگران مجروح شد.

 

– در حمله ماموران به دانش­آموزان و دانش­جویان در دانشگاه تهران ده­ها نفر کشته شدند. این روز به «شنبه سرخ» معروف شد و بعدا روز دانش آموز نام گرفت. در همین روز اعضای سندیکای روزنامه­نگاران اعتصابی دو ماهه را آغاز کردند.

 

۱۴ آبان: روز ١۴ آبان، با روى کار آمدن دولت حکومت نظامى ازهارى، کارگران خواهان لغو حکومت نظامى شدند. ازهارى دستور دستگیرى کارگران را داد. بیش از ۶٠٠ نفر دستگیر شدند و به زندان کارون اهواز برده شدند. اما تظاهرات کارگران ادامه یافت و کار پالایشگاه­ها مختل شد. شعار «کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما» در همه جا طنین انداخت.

 

– تظاهرکنندگان با ماموران در تهران به زد و خورد پرداختند و به سفارت انگلیس حمله کردند. دولت شریف امامی دولت را به ارتشبد ازهاری، رییس ستاد مشترک ارتش، واگذار کرد. ازهاری در اولین اقدام، تمام مدارس را یک هفته بست و کلیه روزنامه را توقیف کرد و رادیو و تلویزیون را تحت کنترل خود درآورد. هم­چنین شماری از مقامات عالی­رتبه دولت­های قبلی از جمله امیرعباس هویدا، نخست وزیر پیشین و وزیر سابق دربار، بازداشت شدند.

 

– مرحله دوم این اعتصاب از ۱۴ آبان ماه سال ۱۳۵۷ برابر با پنجم دسامبر ۱۹۷۸ تا ۱۶ دی ماه این سال، در حالی آغاز شد که سردبیران روزنامه­های مهم آن زمان پس از اعلام مقررات ویژه  فرمانداری نظامی تهران برای کنترل و سانسور مطبوعات که ناشی از واکنش تند و افشاگرانه مطبوعات به وقایع ۱۳ آبان دانشگاه تهران و حمله نیروهای نظامی به دانش­جویان بود، شرایط را برای ادامه کار مطلوب ندانسته و در جلساتی با اعضای تحریریه­های خود از آنان نظر خواستند. هنوز این نظرخواهی به سرانجام نرسیده بود که خبر برکناری شریف امامی از نخست وزیری و اعلام حکومت نظامی توسط ارتشبد زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید اعلام شد. این مساله سبب شد که اعتصاب دوباره مطبوعات گسترده­تر و طولانی­تر برگزار شود. این اعتصاب ۶۲ روز طول کشید، نه تنها به عنوان طولانی­ترین اعتصاب در تاریخ مطبوعات ایران، بلکه در جهان نیز ثبت شود.

 

۱۵ آبان: استعفاء و سقوط کابینه شریف امامی در پی حوادث خونین ۱۳ آبان اعلام گردید. تشکیل دولت نظامی به نخست وزیری ژنرال ازهاری اعلام گشت.

 

– محمدرضا پهلوی، در نطقی تلویزیونی به معترضان گفت که صدای انقلاب آن­ها را شنیده است. او از پدران و مادران خواست نگذارند فرزندانشان «از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند.» این سخن­رانی شاه از موضع ضعف، انقلابیون را به ادامه راه خود و کسب پیروزی امیدوارتر کرد.

 

۲۰ آبان: کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران، که تازه از دیدار با آیت­الله خمینی در فرانسه بازگشته بود، همراه با داریوش فروهر در ابتدای یک مصاحبه مطبوعاتی بازداشت شد.

 

– مدیریت شرکت نقت اعلام کرد که با پایان اعتصاب ۱۰ درصد به حقوق­ها و ۱۰ درصد به سود ویژه کارگران افزوده خواهد شد. اما اعتصاب ادامه یافت.

 

۲۶ آبان: شورای موسس اتحادیه کارکنان رادیو و تلویزیون در آبان ماه، با حضور ۹۱ نفر از نمایندگان، اعلام اعتصاب عمومی در تمام واحدها کرد و در ۲۶ آبان دولت را تهدید کرد که اگر آن­ها را وادار به پخش اخبار خلاف واقع کند، دستگاه‌­ها را می­خوابانند.

 

۳۰ آبان: کارگران نفت اهواز، با اعلام دوباره خواست­های کارگران آبادان، اعتصاب دیگری را آغاز کردند.

 

۶ دی: در پی اعتصاب گسترده شرکت­های نفتی در ایران، سرانجام در روز ششم دی ماه ۱۳۵۷، صادرات نفت کشور به خارج به کلی متوقف شد و سوخت تنها در حد نیازهای داخلی عرضه شد. با قطع کامل صادرات نفت، حکومت محمدرضا پهلوی، از اصلی­ترین منبع درآمد خود محروم و مراحل سقوط آن نیز سرعت بیش­تری گرفت و اعتصاب آن­ها تا ۲۲ بهمن ادامه یافت.

 

۸ دی: شاه با هدف آرام کردن انقلابیون، ارتشبد ازهاری را از مقام نخست وزیری برکنار کرد و شاپور بختیار را مامور تشکیل دولت نمود.

 

۱۰ دی: شاپور بختیار به دستور شاه کابینه خود را تشکیل داد.

 

۱۱ دی: با اوج‌گیری تظاهرات مردم مشهد، سربازان و مامورین امنیتی در روزهای ۹،‌ ۱۰ و ۱۱ دی ماه با حمله به مردم در خیابان­ها و بیمارستان­ها عده زیادی را به قتل رساندند و تعداد بی­شماری را نیز زخمی کردند.

 

۱۴ دی: کنفرانس گوادلوپ، در گردهمایی سه روزه سران ۴ کشور بزرگ صنعتی جهان، از ۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷، برگزار شد رهبران این ۴ کشور سیاست خارجی خود را در زمینه چند بحران مهم جهانی از جمله انقلاب ایران با یکدیگر هماهنگ کردند.

رهبران وقت آمریکا، بریتانیا، آلمان و فرانسه در جزیره گوادلوپ در کنار سایر موضوعات درباره بی­ثباتی سیاسی ایران گفتگو کردند. بنا به روایات تاریخی، جیمی کارتر، رییس جمهوری وقت آمریکا و جیمز کالاهان، نخست وزیر بریتانیا معتقد بودند روزهای حکومت محمدرضا پهلوی به شماره افتاده و او باید برود، اما والری ژیسکار دستن، رییس جمهوری فرانسه و هلمت اشمیت، صدر اعظم آلمان بر حمایت از شاه ایران پافشردند. در این جلسه رهبران چهار کشور صنعتی بزرگ جهان تصمیم گرفتند راه به قدرت رسیدن خمینی را هموار کنند تا رهبری انقلاب به دست نیروهای چپ نیافتد.

 

۱۶ دی: دولت نظامی ازهاری سقوط کرد. شاهپور بختیار از اعضای جبهه ملی ایران مامور تشکیل کابینه از طرف محمدرضا پهلوی گردید و به سمت نخست وزیر منصوب شد.

 

– صبح روز شانزدهم دی ماه سال ۱۳۵۷ خورشیدی، با سقوط حکومت نظامی، صدها عضو­ مطبوعات ایران، پس از ۶۲ روز اعتصاب سخت و طولانی، با دست یابی به خواست­های خود، به این اعتصاب پایان دادند. این اعتصاب ۶۲ روز ادامه یافت و می­توان گفت که ایران تا ۱۶ دی ماه که دولت نظامی ازهاری کنار رفت، فاقد روزنامه بود. در تاریخ عمومی مطبوعات ایران و حتا جهان، از این اعتصاب به عنوان طولانی­ترین و موثرترین اعتصاب اهل قلم در طول تاریخ ۳۵۰ ساله روزنامه­نگاری یاد شده است.

لازم به تاکید است که کارگرانی که با مطبوعات سر و کار داشتند اگر به حمایت و پشتیبانی از آن برنخواسته بودند شاید این اعتصاب این قدر طولانی نمی شد و به خواست­هایش هم نمی­رسد.

 

۲۲ دی: در این روز اعلام شد که شاه ایران را به قصد معالجه ترک خواهد کرد. بخش عمده خانواده سلطنتی، مدت ‌هاست که ایران را ترک کرده­اند.

 

۲۳ دی: شورای سلطنت با فرمان شاه و به ریاست جلال­الدین تهرانی تشکیل شد.

 

– به دستور خمینی شورای انقلاب تشکیل گردید.

 

۲۶ دی: محمدرضا پهلوی همراه همسرش فرح دیبا و فرزندانش برای آخرین بار ایران را به مقصد مصر ترک کرد. شاه علت این خروج را استراحت عنوان کرد ولی این رویداد به معنای واقعی «فرار شاه» را نشان می­داد. مردم با شنیدن خبر فرار دیکتاتور به خیابان­ها ریختند و جشن گرفتند.

 

– امروز مردم ایران، غرق در شادی و گل و شیرینی بود. مردم فرار محمدرضا پهلوی را جشن گرفتند. محمدرضا شاه، ایران را به سوی قاهره ترک کرد. شاه پیش از خروج از کشور، شورای سلطنت را به ریاست جلال‌الدین تهرانی تشکیل داد.

 

در این زمان، در تاسیسات نفتى رى، اهواز و جنوب کشور کمیته­هاى اعتصاب در راس حرکات اعتراضى کارگران قرار گرفتند. اعتراض سراسر تاسیسات نفتى را فرا گرفت. صدور نفت قطع شد. صف­هاى طویل مردم براى خرید نفت در سرماى زمستان سال ۵٧ و شادى آن­ها از قدرت کارگران نفت در به زانو کشاندن حکومت شاه، موقعیتى تاریخی به کارگران نفت و طبقه کارگر در انقلاب ۵٧ داده بود. خطر قدرت­یابى بیش­تر کارگران گرایشات بورژوایی از جمله به اصطلاح اپوزیسیون ملی – مذهبی اسلامى را به تکاپو انداخت. با رهنمود خمینى از پاریس، بازرگان و رفسنجانى و صباغیان براى کنترل اعتصاب کارگران به جنوب راهى شدند. قدرت­گیرى کارگران، نیروى نظامى و دولت شاه را وادار نمود که ملزومات ورود این هیات به جنوب را فراهم کنند. نمایندگان خمینى، کارگران را به اعتصاب همگانى علیه شاه به رهبرى خمینى فراخواندند و از کارگران خواسته شد که دیگر مطالبات را به بعد از رفتن شاه موکول کنند. از جمله حزب توده، به همراه طیف جبهه ملى و لیبرال همگى به حمایت از خط هیات اعزامى خمینى، جبهه ائتلافى ملى – مذهبی را تشکیل دادند. هیات اعزامى خمینى با کمیته اعتصاب صنعت نفت نشست هایى داشت و سرانجام کمیته اعتصاب به طور مشروط پذیرفت که مصرف داخلى نفت را تامین کند اما از صادرات نفت، تا رسیدن اعتصابات به اهداف خود ممانعت نماید. بدنبال آن کارگران به سر کارشان باز گشتند. سازش کمیته اعتصاب با هیات بازرگان، سبب شد که گرایش ملی – مذهبی در مبارزات کارگران نفت دست بالا را بگیرد. در نتیجه اعتصاب تحت کنترل جریان اسلامى قرار گرفت. گروه­های اسلامى در صنعت نفت فعال شدند و تلاش کردند که ابتکار عمل را از دست کارگران پیشرو و کمونیست خارج کنند و به دست اپوزیسیون اسلامى بسپارند.

با فرار شاه از ایران، زندانیان سیاسی آزاد شدند. «کمیته هماهنگی اعتصاب پالایشگاه نفت آبادان»، تشکیل گردید و در جهت درهم شکستن حکومت نظامی، تصمیم گرفتند که تولید و توزیع نفت را محدود کنند. بعد از این تصمیم بر این شد که تولید و تصفیه نفت تا سطح مصرف داخلی برای مردم پایین آورده شود. بعلاوه کمیته هماهنگی در یک اقدام تاریخی از جانب کارگران اعلام کرد که صدور نفت به کشورهای اسرائیل و آفریقای جنوبی متوقف می­شود. این یک اقدام تاریخی، همبستگی جهانی کارگران را به نمایش گذاشت. بر این اساس بود که شعار «کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما» به شعار تمامی اعتصابات و تظاهرات­ها تبدیل گردید.

تصفیه نفت پالایشگاه آبادان، روزانه ۶۰۰ هزار بشکه است که در جریان اعتصاب به ۲۰۰ هزار بشکه در روز تنزل یافته بود. هم­چنین در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ در پالایشگاه نفت آبادان، ۱۴۰۰۰ کارگر رسمی و ۳۰۰۰ کارگر ڀیمانی و ۳۰۰۰ کارمند مشغول به کار بودند.

 

۲۷ تا ۲۹ دی ماه: جلال­الدین تهرانی، رییس شورای سلطنت، برای آرام کردن اوضاع دست به کار می­شود. راهکار، «به دست آوردن قلب آیات عظام» تشخیص داده می­‌شود. تهرانی شخصا عازم پاریس می‌­شود تا بی­سروصدا، با خمینی، دیدار کند. اما خمینی از این دیدار سر باز می­‌زند و آن را به وقتی موکول می­کند که شورای سلطنت ملغی می­شود.

 

۳۰ دی: طرفداران خمینی، کمیته­ای برای هماهنگی اعتصابات در سطح کشور تشکیل دادند. بازرگان، سحابی، معین فر، باهنر و رفسنجانی، عضو این کمیته بودند. بنابراین، تا آن موقع اعتصابت کارگری به طور خودجوش توسط فعالین و رهبران آن­ها سازمان­دهی می­شد. در عین حال کمیته هماهنگی اعتصابات طرفداران خمینی، هیچ­گونه نقش و دخالتی در اعتصاب کارگران نفت نداشتند.

 

۳ بهمن: شورای سلطنت که برای حفظ رژیم سلطنتی در ایران تشکیل شده بود منحل گردید.

 

۴ بهمن: پس از آن که اعلام شد خمینی قصد بازگشت به ایران را دارد، ارتش به دستور بختیار به مدت سه روز باند فرودگاه مهرآباد را با تانک و زره پوش بست.

 

۷ بهمن: راه‌پیمایی میلیونی مردم در تهران.

 

۹ بهمن: فرودگاه مهرآباد بازگشایی شد.

 

۱۱ بهمن: شورای انقلاب، ۱۲ بهمن ماه را روز بازگشت خمینی به ایران اعلام می­کند و نیز خبر می­‌دهد که کمیته­‌ای به منظور استقبال از وی شکل گرفته است. این در حالی است که همان شب، بختیار در گفتگوی تلفنی با بی‌بی‌سی، از این امر اظهار بی ‌اطلاعی می­کند. در همین گفتگوست که بختیار خطاب به خمینی می­گوید: «در یک مملکت، دو دولت حکومت نخواهد کرد.»

دولت، هم­چنین برای ترساندن مردم و ایجاد حکومت وحشت با انجام رژه نظامیان در تهران و ترویج شایعه کودتا توسط ارتش دست زد.

 

۱۲ بهمن: از نخستین ساعات بامداد، شمار گسترده­ای از مردم، با حضور در فرودگاه مهرآباد تهران، آماده ورود خمینی به ایران هستند. بر سر پوشش یا عدم پوشش به خبرهای مربوط به این بازگشت، بین کارمندان باقی مانده رادیو تلویزیون ملی ایران، اختلاف می­‌افتد. بخشی از کارمندان اعتصابی رادیو و تلویزیون سراسری ایران تصمیم می‌گیرند با پوشش به خبرهای مربوط به ورود خمینی به ایران، اعتصاب خود را بشکنند و از سوی دیگر، رادیو تهران که هم چنان در دست دولت است، از این کار سر باز می‌زند.

ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه خمینی پس از پانزده سال تبعید وارد ایران می­شود. وی به بهشت زهرا می‌رود و در سخنرانی خود، دولت بختیار را غیرقانونی اعلام می‌کند و وعده تشکیل دولت جدید را می‌دهد.

 

۱۳ بهمن ۱۳۵۷ تا ۲۱ بهمن: خمینی در مدرسه علوی در مرکز تهران مستقر می‌شود و از آن­جا با یک فرستنده کوتاه ‌برد تلویزیونی، برای مردم پیام می‌فرستد.

 

– به دستور خمینی در ایران، دولت موقت به رهبری مهندس مهدی بازرگان تشکیل می‌‌شود. با اعلام خبر تشکیل دولت موقت از جانب انقلابیون، موج فشارها برای سرنگونی دولت بختیار بالا می‌گیرد.

 

۱۵ بهمن: در حالی که دولت بختیار در قدرت بود، مهدی بازرگان طی حکمی از سوی خمینی مامور تشکیل دولت موقت شد. خمینی، منشاء مشروعیت این انتصاب را «حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که به رهبری جنبش ابراز شده» عنوان کرد.

 

۱۷ بهمن: بر اساس پیشنهاد شورای انقلاب، خمینی دولت موقت را به مردم معرفی نمودند. دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشکیل گردید.

 

۱۸ بهمن: عده‌ای تحت عنوان طرفداران قانون اساسی در سالن بدمینتون استادیوم امجدیه­(شیرودی) گرد آمده بودند. این عده که به دعوت جبهه وحدت ملی در این مراسم حاضر شده بودند، با شعارهایی چون: زنده باد ارتش، پاینده باد قانون اساسی و بختیار سنگر تو نگهدار و… این تجمع به گفته ناظران در حدود چهار، پنج هزار نفر را شامل می‌شد.

قطعنامه‌ای که در پایان این مراسم قرائت شد بر حفظ قانون اساسی، استقلال و تمامیت ارضی کشور،‌ مبارزه با استعمار سرخ و سیاه و حمایت از ارتش و دولت قانونی بختیار تأکید داشت.

 

۲۰ بهمن: اوایل شب عده‌ زیادی از همافران و درجه‌داران نیروی هوایی در سالن آسایشگاه جمع شدند تا تصاویر خمینی را از تلویزیون ببینند. هنگامی که تصویر وی بر صفحه پدیدار شد، همافران با ابراز احساسات نشان دادند. این ابراز احساسات موجب خشم افسران تیپ گارد جاویدان شده و درگیری میان طرفین شروع می‌شود. در همان شب، یگان­هایی از تیپ جاویدان از نقاط دیگر تهران برای سرکوب همافران عازم دوشان‌تپه می‌شدند. در اواخر شب نیروهای مردمی و گروه­های مسلح به یاری همافران شتافته و نبرد سختی بین دو طرف آغاز شد. سرانجام نیروهای گارد مجبور به عقب‌نشینی شدند.

 

۲۱ بهمن: اعضای شورای سلطنت از تهران گریخته بودند. شورای امنیت نظامی برای تصمیم‌گیری درباره جهت‌گیری «ارتش» تشکیل جلسه داده بود. دولت بختیار زمان حکومت نظامی را افزایش داده و حکومت نظامی را از ساعت ۴ بعد از ظهر اعلام نمود. در تهران و شهرستان­ها بین سربازان گارد و مردم مسلح درگیری­های بسیار شدید رخ داد.

صبح روز ۲۱ بهمن مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات کردند. در چند نقطه از تهران درگیری رخ داد و از میدان فوزیه تا خیابان نیروی هوایی به طور ممتد صدای تیراندازی به گوش می‌رسید. مردم به سمت دوشان‌تپه حرکت می‌کردند. گزارش روزنامه‌های تهران حکایت از کشته و زخمی شدن صدها تن درگیری های دوشان‌تپه داشت. زد و خوردها در نقاط مختلف تهران ادامه داشت؛ پادگان سلطنت‌آباد در شمال تهران به تصرف انقلابیون در آمد و تاسیاست نظامی آمریکایی‌ها تسخیر شد.

درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان حکومت شاه پس از سال­ها گشوده شد. این تحولات در حالی رخ می‌داد که بختیار خود را هنوز نخست ‌وزیر قانونی می‌دانست و در سخنرانی خود در مجلس سنا از آمادگی­اش برای مذاکره با مخالفان خبر داد. اما در ساعت ۲ بعد از ظهر ۲۱ بهمن، از رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی تهران پخش شد. فرمانداری نظامی با ریاست سپهبد رحیمی در این اعلامیه ساعات منع عبور و مرور را از ساعت ۳۰/۱۶ تا ۵ بامداد اعلام کرد و در اعلامیه بعد این زمان تا ۱۲ ظهر ۲۲ بهمن تمدید گردید.

 

اما مردم بی‌اعتنا به حکومت نظامی در خیابان­ها بودند. از آن­جا که این خبر در میان مردم شایع شده بود نیروهای ارتش از شهرهایی هم­چون قزوین به سوی تهران در حرکتند، مردم شهرهای اطراف تهران از خانه‌های خود بیرون آمده و در خیابان­ها و جاده‌ها مشغول حفر خندق و ایجاد مانع شدند تا بدین وسیله از پیشروی نیروهای نظامی به سوی تهران ممانعت کنند. در شهر تهران نیز وسایط نقلیه بزرگ و اتوبوس‌های شرکت واحد تا آن­جا که توانستند شاهراه­ها و خیابان‌های بزرگ را مسدود کردند تا از این طریق مانع رفت و آمد ماشین‌های نظامی و تانک‌ها بشوند.

 

۲۲ بهمن: صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرماندهان ارتش آماده می‌شوند تا در جلسه شورای عالی ارتش در ستاد کل بزرگ ارتشداران حاضر شوند. در ساعت ۳۰/۱ تعدادی از فرماندهان،‌ معاونین، روسا و مسئولان سازمان‌های ارتش در این جلسه حضور پیدا کردند. مهم ترین این افراد عبارت بودند از: عباس قره‌باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، احمدعلی محققی، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب‌اللهی و عبدالعلی بدره‌ای. جلسه با سخنان ارتشبد قره‌باغی آغاز شد که طی آن به تشریح وضعیت نیروهای ارتش و مشکلات آن ها پرداخت.

عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی از کمبود نیروهای تحت امرش برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین پرده برداشت. آنچه در این جلسه گفته شد، همه حکایت از ناتوانی ارتش در برابر موج خروشان انقلاب داشت. سپهبد حاتم خطاب به فرماندهان ارتش گفت: به طوری که تیمساران ملاحظه می‌کنید، با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگان­ها که فرماندهان نیرو تشریح کردند،‌به عللی که همه می‌دانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام عملی نمی‌باشند. از طرف دیگر اعلیحضرت رفته‌اند و بنا به اظهار نخست‌وزیر، مراجعه نمی‌کنند. ماه‌ها است که امور کشور تعطیل است… پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.

در ساعت یک بعد از ظهر اعلامیه ارتش مبنی بر بی‌طرفی از رادیو پخش شد. شورای عالی ارتش در این اعلامیه از سربازان خواست تا به پادگان‌ها باز گردند.

از سوی دیگر در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی به سفارش جواد سعید رییس مجلس به طور دسته‌جمعی استعفا دادند.

بعد از ظهر ۲۲ بهمن روزی دیگر بود. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و معاونش اولین افرادی بودند که توسط مردم دستگیر و به مدرسه رفاه آورده شدند. پس از سقوط پادگان جمشیدیه در ساعت ۷ بعد از ظهر، نیک‌پی، منصور روحانی و نصیری رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور­(ساواک) که در آن­جا تحت نظر قرار داشتند توسط مردم دستگیر شدند.

روزنامه‌ کیهان روز یک شنبه ۲۲ بهمن نوشت: «قسمت‌های وسیعی از تهران پس از ساعت ها جنگ و گریز، به تصرف نیروهای مسلح مردم و نیروی هوایی که به مردم پیوسته است در آمد. شدیدترین برخورد بین واحدهای مخصوص گارد شاهنشاهی شب گذشته، هنگام تصرف کلانتری‌ها و مواضع مهم شهر که تاکنون دراختیار فرمانداری نظامی و شهربانی بوده است، صورت گرفت. یکی ازاین برخوردها هنگام تصرف کلانتری ۶ واقع در میدان ثریا روی داد… در جریان برخوردهای شب گذشته و دیروز بعد از ظهر، نیروی هوایی و مردم مسلح با گارد شاهنشاهی، تعدادی تانک منهدم شده و به تصرف مردم در آمده است. یکی از این تانک‌ها زیر پل میدان فوزیه منهدم شد. در فاصله‌ میدان فوزیه تا پمب بنزین، واقع در خیابان دماوند، خبرنگاران کیهان چهار تانک منهدم شده را شمارش کرده و عکس آن­ها را گرفته‌اند. در همین فاصله، تعداد زیادی جیپ و کامیون متعلق به نیروی زمینی، منهدم شده است. تقریبا تمام کسانی که مسلسل و تفنگ به دست دارند صورت خود را برای شناخته نشدن سیاه کرده‌اند. تعدادی از افراد نیروی هوایی لباس شخصی پوشیده‌اند و برخی از این افراد هنوز لباس نیروی هوایی به تن دارند و برخی دیگر فقط کت یا شلوار شخصی به پا کرده‌اند. از جمله سلاح‌هایی که افراد مسلح نیروی هوایی و مردم عادی به دست دارند و در عملیات سرکوب نیروهای گادر شاهنشاهی و برخی واحدهای نیروی زمینی شرکت دارند، عبارتند از: مسلسل دستی، کلت، تفنگ ام یک و ژ۳، سلاح سازمانی ارتش ایران و مسلسل‌های سنگین که تعدادی از آن­ها را از روی تانک‌های منهدم شده، باز کرده و در مواضع حساس مستقر کرده‌اند. سنگرهای خیابانی هم­چنان پابرجاست و با‌ بارندگی دیشب کاملا مستحکم شده‌اند. در دهانه‌ کوچه‌های منشعب از خیابان دماوند‌،‌ نیروی هوایی و شهباز که ما از آن‌ها دیدن کردیم، سنگربندی شده در روی بام خانه‌ها نیز کیسه‌های شن و خاک دیده می‌شود که پشت آن‌ها افراد مسلح برای مقابله با حمله‌ احتمالی گارد شاهنشاهی و سایر افراد مسلح، سنگر گرفته‌اند. تعدادی تفنگ مخصوص شلیک‌ گاز اشک‌آور نیز مردم به دست آورده‌اند…»

تهران، در ۲۲ بهمن صحنه جنگ خونین مسلحانه بین مردم و سربازان طرفدار حکومت پهلوی بود. مراکز حساس دولتی یکی پس از دیگری به تصرف انقلابیون در‌ آمد. رادیو تهران که از ساعت ۱۱ ظهر ۲۲ بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار داشت، ‌در ساعت ۲ بعد از ظهر کاملا در اختیار آنان قرار گرفت. اولین کلامی که از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مرکز را می‌داد: «توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. این­جا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است.»

 

با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ماه ۵۷ و با سرنگونی حکومت پهلوی، کارگران صنایع نفت نیز کار خود را از سر گرفتند. باین ترتیب، کارگران قهرمان صنعت نفت، پیشگام جنبش کارگری ایران در جریان پیروزی انقلاب ۵۷ بودند.

یک نکته جالب در این دوره این است که مذهب تا قبل از سرنگونی حکومت پهلوی، در میان کارگران نفت مطرح نبود. در واقع تا پیش از ۲۲ بهمن، هیچ نیروی سیاسی اعم از مذهبی و غیرمذهبی در میان کارگران نفت تشکیلات نداشت. از این­رو، آن­ها در سازمان­دهی اعتراض و اعتصاب کارگران نفت نیز هیچ نقشی نداشتند. تمام اعتراضات و اعتصابات توسط رهبران خود کارگران و کمیته مخفی آن­ها سازمان­دهی می­شد. هم­چنین تنها مساله­ای که در صفوف کارگران نفت مطرح نبود جدا کردن کارگران به مذهبی و غیرمذهبی بود.

بدین ترتیب، کارگران و به طور کلی مردم آزادی­خواه جامعه ایران، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، به تاریخ ۲۵۰۰ ساله دیکتاتوری شاهنشاهی در ایران خاتمه دادند.

از دستاورد مهم و اساسی انقلاب ۱۳۵۷، اعلام موجودیت سازمان­ها و احزاب سیاسی، تشکل­های دمکراتیک زنان، دانشجویان، نویسندگان، روزنامه­نگاران، قضات، هنرمندان، کارگران و دیگر اقشار جامعه بود. حکومت اسلامی، همه این تشکل­ها را با لشکرکشی­های وحشیانه نابود کرد و فعالین آن­ها را نیز در زندان­ها زیر وحشیانه­ترین شکنجه­ها و تجاوزات به قتل رساند و یا دسته دسته به جوخه­های اعدام سپرد. دست­کم سه سال نخست انقلاب ۵۷، یعنی تا سال ۶۰، نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی، جنگ نابرابر همه جانبه­ای را بر علیه آن بخش از نیروهای انقلابی راه انداختند که هدف­شان از انقلاب، برپایی یک جامعه دمکراتیک آزاد و برابر و مرفه و انسانی بود. حکومت اسلامی، انقلاب ۵۷ مردم ایران با ارتش و پلیس حکومت شاه که دست نخورده باقی مانده بودند و هم­چنین با بسیج همه نیروهای حزب­الهی و آدم­کش به شکست کشاند. بنابراین، کاری که حکومت شاه موفق به انجام آن نشده بود، این بار حکومت اسلامی به غیرانسانی­ترین وجهی موفق شد انقلاب مردم آزاده ایران را به مسلخ بورژوازی داخلی و بین­المللی برد.

خیزش اخیر مردم ایران، یک جنبش وسیع سراسری است که از تجارب و سنت­های انقلاب ۵۷ و هم­چنین سی و یک سال مبارزه سخت و خطرناک با جانیان حکومت اسلامی برخوردار است. اگر نسل انقلاب بهمن سرکوب و کشتار شدند و یا آن­هایی که امکان زندگی در داخل کشور داشتند در داخل کشور ماندند و آن­هایی هم که چنین امکانی نداشتند برای ادامه مبارزه خود اجبارا راهی خارج کشور شدند. نسل دوم بعد از انقلابیون ۵۷، عموما نسل قبل از خود را قبول نداشتند و تا حدودی نیز سیاست گریز بودند. اما نسل سوم این انقلاب، راه نسل اول را در پیش گرفتند و اکنون سه نسل دست در دست هم در تلاشند وضع موجود را به نفع کارگران و مردم محروم و آزادی­خواه تغییر دهند. اما این جنبش سیاسی و اجتماعی، همواره با افت و خیزهایی هماره است اما پیگیر و مداوم است. در هر حال این یک جنبش وسیع، علیه کلیت حکومت اسلامی است که مدام در حال گسترش و پیشروی است و افق انقلابی دیگر را در چشم­انداز خود و کل جامعه ایران قرار داده است. از سوی دیگر، روزبروز سیاست­های راست و به ویژه جناح اصلاح­طلب حکومتی کم رنگ­تر و به حاشیه رانده می­شود. چرا که جناح­های حکومتی، همواره به دنبال آن سازش و مدارایی هستند که با تقسیم حاکمیت بین خود، آن را از بحران سیاسی موجود برهانند. اما آن چه که به عنوان فاکتوری مهم و سرنوشت ساز بده و بستان­های جناح­های حکومتی را به هم می­ریزد گسترش اعتراضات مردم و رادیکال شدن آن است. از سوی دیگر، تجارب انقلاب ۵۷ هم بی­اعتباری چنین سیاست­هایی در صحنه عمل واقعی نشان داده است. از این نقطه نظر می­توان محکم گفت که زمینه و فضای سیاسی کنونی جامعه، اعتراضات و اعتصابات سراسری رادیکال و انقلابی را فراهم کرده است که حاکمیت با سرکوب­ها و تهدیدها و ترورها و اعدام­هایش نمی­تواند جلو پیشروی آن را بگیرد. هر سیاست جنایت­کارانه­ای که حکومت و نیروهای سرکوبگر آن مرتکب می­شوند تنها خشم و نفرت و بی­زاری مردم را از خود، هر چه بیش­تر دامن می­زنند.

اگر همه وحشی­گری­ها و سرکوب­گری­های سیاسی حکومت اسلامی را در کنار بحران اقتصادی فزاینده و فساد و دزدی­های سران و مقامات عالی­رتبه و نزدیکان آن­ها قرار دهیم آن وقت با جرات می­توانیم اعلام کنیم که جامعه ایران در آستانه تحولات سرنوشت­ساز تاریخی و یک انقلاب عظیم مردمی قرار گرفته است.

انقلابی که در راه است بی­شک به لحاظ اجتماعی و شیوه­های مبارزه نظیر اعتصاب، اعتراض، راه­پیمایی شبیه انقلاب ۵۷ است اما از نقطه نظر اهداف و مواضع و سیاست­ها تفاوت زیادی با هم دارند. اولا، هر چند که حکومت اسلامی یک حکومت جانی و ارتجاعی است اما مردم به ویژه نیروی جوان، از طریق تکنولوژی مدرن ارتباطی و هم­چنین از طریق سه چهار میلیونی ایرانی که در خارج کشور زندگی می­کنند در رفت و آمدها آن­ها به ایران و نزدیکانشان به خارج کشور، فرهنگ مدرن خود را نیز با خود مبادله کرده­اند. دوما، جامعه ما، حدود سه میلیون دانشجو دارد که اکثریت آن­ها فرزندان خانواده­های کارگری و محروم هستند اهداف مبارزات طبقاتی رادیکال و سوسیالیستی را دنبال می­کنند. سوما، مهم­تر از همه، جامعه ما، جنبش­های بالنده چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی دارد که با وجود همه ضعف­هایشان دستاوردها و تجارب گران­بهایی در عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی کسب کرده­اند. بسیاری از نویسندگان، روزنامه­نگاران و هنرمندان مبلغ و مروج فرهنگ مدرن انسانی و سکولار و چپ هستند. بنابراین، انقلاب آتی مردم ایران از همان نخستین روزهای پیروزی خود، زندان­های سیاسی را برخواهد چید و بلافاصله همه قوانین غیرانسانی و ظالمانه چون قصاص، شکنجه، سنگسار و اعدام را ملغی خواهد کرد. در همه عرصه­های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رابطه یک­سان و برابری را بدون در نظر گرفتن جنسیت و ملیت و باورهای سیاسی و مذهبی شهروندان برقرار خواهد کرد. مذهب را از دولت و آموزش و پرورش و دستگاه قضایی کاملا جدا کرده و مذهب به عنوان کاملا یک امر خصوصی افراد تلقی خواهد شد. روابط زن و مردم را در هم شئونات اجتماعی برابر اعلام خواهد کرد. به کار کودکان خاتمه خواهد داد و همه کودکان و جوانان بدون توجه به موقعیت خانوادگی آن­ها، از تحصیل و بهداشت رایگان برخوردار خواهند شد. سرانجام هرگونه سانسور و اخنتاق از جامعه رخت بربسته و همه خلاقیت­های انسانی شکوفا خواهد شد.

در چنین شرایطی، با گرامی­داشت سی و یکمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷، فعال­تر و پیگیرتر به استقبال انقلاب آتی بشتابیم!

 

پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ – چهارم فوریه ۲۰۱۰