این آب گل آلود و ماهیگیران حرفه ای

gilani@f-gilani.com

www.g-gilani.com

جو بایدن معاون باراک اوباما ، یکشنبه پنجم جولای ۲۰۰۹ گفته است : « اگراسرائیل بخواهد به مراکز اتمی ایران حمله کند ، ایالات متحده مانع آن نخواهد شد . » نتان یاهو نخست وزیر اسرائیل هم، چند هفته پیش از یورش وحشیانه ی سرکوبگران حکومت اسلامی به میلیون ها تن از مردم معترض به ادامه ی حاکمیت مجنون اسلامی ، گفته بود که « حتی اگر همه جهان هم مخالف باشند ، اسرائیل به مراکز اتمی حاکمیت اسلامی حمله خواهد کرد . »

جو بایدن و باراک اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی دم از « تغییر » در جهت بهبودی شرایط جهان ، نقطه پایان نهادن به دخالت های امپریالیستی از طریق نظامی گری ، و در نهایت ، کوشش برای ارتقای سطح زندگی و امنیت و تغییر دادن چهره آمریکا که به تائید ایشان نزد مردم جهان منفور شده بوده است می زدند . این هر دو ، در چند ماه گذشته با مانورهای سیاسی و لفاظی های اوباما که اهل قلم هم هست و سعی می کند خیلی هم با چاشنی کردن نوعی طنز و مطایبه ، ادبی حرف بزند ، بر آن بودند تا با عوام فریبی خاص خود ، دموکرات ها را در مقابل جنگ افروزی صریح محافظه کاران جدید قرار دهند و مانعی سر راه بیرون پریدن محافظه کاران جدید از کمینگاه ایجـاد کننـد . نتان یاهو اما ، راز بقای اسرائیل را در صراحت بیان و عمل می بیند و در مرحله ای که محاصره کشور خود و رشد خطرناک ترین زوایای اسلامیسم ساخت امپریالیست ها را بسیار جدی ارزیابی می کند ، از تعارف و مجامله ای که به دیپلماسی معروف شده است ، پرهیز می کند .

با نگاهی به صورت مساله و نتایجی که به بار آورده است و می تواند به بار بیاورد ، بیشتر متوجه می شویم که چه عناصر و عوامل وابسته ، یا فرصت طلب و بی خردی آب را به خون فرزندان ما آلوده کرده اند که کار ماهیگیران حرفه ای را آسان تر کنند ، و قلاب صیادان چه نقشی در سناریوئی که قربانیانش را از مردم می گیرد ، ایفا می کند . اصل قضیه در رابطه با قصابی های جاری ، توجه به قانون ظروف مرتبطه است .

چرا و چگونه آب را گل آلود کردند

برای اجرای ارکستری که باید با ارتعاش صدایش تعادل ملکول ها را به همه بزند ، بخشی از طرح پیشتر تدارک دیده شده ، بخشی از برنامه باید درحین اجرا و فی البداهه ، با سرعت عمل بالائی مهیا شود ، و بخشی از اجرا ، به دلیل تعدد عناصر و سازهائی که در آن فعال اند ، برای هیچ یک از ماهیگیران قابل پیش بینی نیست ؛ اما سواد آن را می توانند در چشم انداز داشته باشند و به تجدید نظر در ساختمان قلعه هاشان بیندیشند تا در حرکت دادن مهره ها دچار اشتباه نشوند .

ظاهر قضیه این است که بر سر مسائلی مثل غنی کردن اورانیوم ، تعدد سانتری فیوژها ، راکتورهای اتمی ، نقش حاکمیت اسلامی / سرمایه داری در عراق ، افغانستان ، فلسطین ، لبنان و بسیاری دیگر از نقاط دنیا ، « خلیفه امر » و « قوه مجریه » ی تحت امر او ، باید با ایالات متحده ، بریتانیا ، اسرائیل و گاهی اعضای اتحادیه اروپا ، مناقشه هائی داشته باشند که می تواند در چرخش های سیاسی منجر به درگیری نظامی شود . بعضی استادان ظاهرا اهل قلم ، و عواملی که این روزها به کمک عوامل وزارت اطلاعات جریان موج سبز را در اروپا راه انداخته اند و عملا همیشه به ما می گفتند دور آمریکا را خط بکشید ، بر آن بوده اند که اگر این جنگ در بگیرد ، مردم علیه حاکمیت سر به شورش بر خواهند داشت ! جالب است که این گروه ، امروزه تکثیر شده اند و با وزارت اطلاعات حاکمیت اسلامی هم ، هماهنگی مخفیانه دارند . این هماهنگی های خارج کشوری ، البته هیچ ربطی به تاکتیک های مردم در داخل کشور که سعی کرده اند از میرحسین موسوی پلی برای عبور بسازند ، ندارد . بخش هائی از مردم داخل کشور ، صرف نظر از میلیون ها انسانی که هیچ گونه اقبالی به انتصابات از خود نشان ندادند ، فکر کردند با محمل ساختن موسوی ، حاکمیت اسلامی را دچار تزلزل می کنند و در نهایت خشم و خروش خود را تبدیل به مخالفت جدی میدانی علیه تمامیت حاکمیت اسلامی خواهند کرد . 

حاکمیت « خلیفه امر » که به قول روح الله خمینی « متصدی قوه مجریه هم هست » ، به نقطه ی پایانی این مناقشه که درگیری نظامی باشد ، نیاز دارد . اداره کشور با مردمی که به لحاظ اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی از آن ناراضی اند ، در حالت عادی دیگر مقدور نیست . حتی اگر قشون جراری چند برابر قشون بی ترحم موجود را به جان مردم بیندازند ، مهار کردن عصیان نهفته در دل جامعه که اغلب خود را به صورت های مختلف ؛ مثلا جنبش دانشجوئی ، جبنش زنان ، جنبش معلمان ، اعتراض های مقطعی ؛ اما مستمر کارگری ، نشان می دهد ، بدون ایجاد بحرانی جدی مقدور نیست. حاکمیت اسلامی از دل بحران زائیده شده ، با بحران رشد کرده ، عوامل ایجاد و تعمیق بحران را در ابعاد وسیعی آموزش داده ، و فقط با بحران در بحران وبحران می تواند خود را سرپا نگه دارد . والا که بروز عصیان وظرفیت قیام نهفته در دل جامعه ، در جریان یکی از تندبادها و توفان های خود ، « خیمه عمود انقلاب » و خیمه داران را با خود می برد . این تند باد ، از ۲۲ خرداد ۸۸، در بخش سوم معادله از مهار خارج شد و شمیشر اسلامی را تمام عیار از نیام به در آورد. تا حدی که حتی مردم عادی ظاهرا غیر سیاسی هم ، بخصوص در نسل نوجوان و جوان ، به چشم دیدند که با چه درنده خویانی سروکار دارند . پس به خشم خویش افزودند و این خشم را بدون هیچ هراسی به میدان آوردند .

ظاهر قضیه این است که جرج واکر بوش در آخرین روزهای حاکمیت دولت خود ، کم می آورد و با طرح اسرائیل برای حمله نظامی به مراکز و تاسیسات اتمی حکومت اسلامی ، مخالفت می کند . اوباما ظاهرا از در دوستی در می آید و می گوید شما مشت های گره کرده خود را باز کنید تا ایالات متحده دست دوستی را به سمت شما دراز کند . اوباما و معاون او جوبایدن و وزیر امورخارجه اش هیلری کلینتون ، می دانند که این مشت گره کرده باز شدنی نیست ، و قرار هم نیست که باز شود . منتها دیپلماسی و سیاست چند جانبه ، حکم می
کند که برای قانع کردن متحدان ، این در باید در ظاهر امر گشوده شود . اسرائیل اما ، برسر طرح حمله نظامی پا می فشرد وفکر می کند که می تواند ماجرای حمله برق آسا به تاسیسات اتمی عراق در دهه هشتاد و همین اواخر سوریه را ، تکرار کند . حتی اگر به خاطر منابع مورد مراجعه ، اعتباری برای کتاب  وحدت خائنانه ( معاملات پنهانی اسرائیل ، ایران و ایالات متحده )  آقای تریتا پارسی قائل نباشیم – که البته من این نتیجه گیری را عجالتا قطعی ارزیابی نمی کنم – ، سابقه کمک های اسرائیل به حکومت اسلامی در جریان جنگ هشت ساله و کمک های ایالات متحده به دو طرف جنگ که بخشی از آن به « ایران کنترا » معروف شده است ، نشان می دهد که آن روی سکه چندان هم از نظر تیزبین اهل خرد پنهان نمانده است .

حضور تمام عیار روسیه و چین – و بخصوی همسایه شمالی ایران روسیه – در صحنه ایران ، فراز و فرود مناقشه را چنان تنظیم می کند که عقربه شناخت گیج تر از پیش شود . شواهد و قرائن نشان می دهند که سرکوبگران رژیم ، بخصوص بخش هائی از آنان که از درگیری های بیست و دوم خرداد ۱۳۸۸ به بعد درنده ترین چهره سرکوبگری را در خیابان ها علیه مردم ایران از خود نشان داده اند ، از وسائل ، امکانات و تجهیزات تمام عیار آلمان و روسیه برخوردار بوده اند و آموزش دهندگان شان در آلمان و روسیه آموزش دیده اند . منتها ، مساله اساسی در این واقعیت نهفته است که اسلامیست های حاکم و غیر حاکم ؛ چه در ایران ، یا در افغانستان و عراق و پاکستان ، از تولیدات بریتانیا و آموزش دیدگان بریتانیا و ایالات متحده اند .

در این صورت ، اگر قرار باشد اسلامیست ها ، حالا چه حاکمیت اسلامی در ایران ، یا مقاومت طالبان و القاعده و حکیم و مقتدا صدر و بقیه ی فرزندان انگلیسی و آمریکائی ( آمریکای شمالی ) از بین بروند ، دیگر افکار عمومی در ایالات متحده و بریتانیا دلیلی برادامه حضور ارتش های اشغالگر خود در منطقه نمی بیند . بنابراین ، هم اسلامیست های درنده خوی حاکم برایران به تداوم این مناقشه و در نهایت جنگ و بحرانی هولناک تر از این حرف ها نیاز دارند ، هم ایالات متحده و هم پیمانان این کشور و حاکمیت های روسیه و چین . پس اصلی ترین دلیل چرائی گل آلود کردن آب ، منتها با خون مردم ، آنقدر روشن است که حتی با چشم غیر مسلح هم رویت می شود .

سید محمد خاتمی ، روز بیست و نهم اسفند اولین دوره ریاست جمهوری خود ، درگزارش طویلی به مجلس شورای اسلامی که به یکی از پرواربندی های « خلیفه امر » معروف است ، به صراحت تاکید کرده بود که ما می خواستیم مخالفت ها و درگیری های بیرونی با حاکمیت را از مجرای اصلاح طلبی درونی کنیم . معنی واضح و بی نیاز از تفسیر گزارش او این بود که بنا به گزارش های وزارت اطلاعات و نهادهای اطلاعاتی سایر نیروهای نظامی و امنیتی که عموما از طریق خبرچین های گسترش یافته در سطح شهر ها تامین می شود ، مردم از شرایط موجود راضی نیستند ، جنبش های اجتماعی و کارگری برمبنای این نارضایتی فعال تر شده اند و این احتمال وجود دارد که ظرفیت اعتراضی نهفته در دل جامعه ، در نقطه ای تبدیل به آتشفشان شود و به تقابل جدی با نظام برخیزد . پس بیائید برای خنثی کردن خطر بروز گسترده این اعتراض ، حاکمیت را از یکنواختی در آوریم و اعتراض ها را از طریق ایجاد جناح بندی های ضروری ، درونی کنیم و معترضان را به سمت این جناح ها بکشانیم .

پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ که ماجرای اصلاح طلبی علم شد ، دانشجویان در پارک لاله ، صحن دانشگاه ها و گاهی پاره ای نقاط دیگر ، دست به حرکاتی در اعتراض به وضع موجود زده بودند و خاتمی ، دست کم به اعتبار اعتراف خود او در آن گزارش ، به صحنه رانده شده بود تا فضای سیاسی داخل کشور را آرام کند و بخش هائی از جامعه و بخصوص عناصر فعال انجمن های اسلامی و تجمع آنان در دفتر تحکیم وحدت را بفریبد که ناجی معترض از راه رسیده است و بهتر است که اعتراض های خود را به سمت یکی از طرف های درگیر که بعدها اسامی و القاب خاص خود را یافتند ، هدایت کنند .

تیر به هدف خورد ، و چنان کار ساز افتاد که در روزهای هجدهم و نوزدهم تیر ماه ۷۸ ، بخشی از دانشجویانی که آن گونه وحشیانه در صحن دانشگاه و خوابگاه دانشجوئی مورد یورش سرکوبگران حکومتی قرار گرفتند ، در مدتی کوتاه جلو دانشگاه تهران شعار سردادند که « وای اگرخاتمی حکم جهادم دهد . »  این شعار اما ، طولی نکشید که برافتاد و شعارهائی علیه سید علی خامنه ای که خود را بنا به کتاب « ولایت فقیه » « ولی امر » و «جانشین پیامبر » می داند ، به جای آن نشست که باعث گریه و زاری « رهبر» شد ، همانگونه که در وقایع پس از ۲۲ خرداد ۸۸ چنین شد .

آن روز ، استحکامات امنیتی و آموزشی نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی ، به قدرت و توان امروز نبود . پس گروه های الله کرم و حاج بخشی و اساسا جریانی موسوم به انصار حزب الله و آل علی به راه افتادند به قلع و قمع فعالان جنبش دانشجوئی .

این نیرو ، با وجود « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » و « بسیج » تحت امر سپاه و نیروهای سرکوبگر وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی ، از آن سال به بعد خود را چنان سازمان داد که چندبار در تهران و سایر شهرهای بزرگ « مانور امنیت اجتماعی » به راه انداخت و در تائید نسق گیری خود درجهت تعمیق ارعاب و وحشت در جامعه ، از زبان فرماندهانش ، از جمله فرمانده یا رئیس کل نیروهای انتظامی ، رسما اعلام کرد که « مانور تامین امنیت اجتماعی » را برای روزی به راه انداخته است ک