کورش مدرسی و ادعای طرفداری کارگران از احمدی نژاد!

یکی از دستاوردهای این خیزش انقلابی اخیر پایان دادن به زیست سیاسی خط و استراتژیهای وسط بود. خوبی شرایط انقلابی همین است که با سانترشویی سیاسی، خطوط اصلی را رو می آورد تا انتخابهای اصلی سیاسی ممکن بشود. یا انقلاب، یا ضد انقلاب! برای همین در شرایط انقلابی موضع سیاسی جریاناتی که خود را به کوچه علی چپ میزنند و اذعان میکنند که نمیدانند چه خبر است و یا غیره نمیگیرد.

سانتر جنبشهای سیاسی در شرایط انقلابی یا به ارتجاع می پیوندد و یا به انقلاب. این اتفاق در باره حزب حکمتیست هم افتاد. رهبری حزب حکمتیست بعد از شکست سخت استراتژیک در باره پروژه بحرانسازی مسلح در مرزهای شمال غرب کشور در عراق، به خط سانتر عقب نشست و رفت تا در لحظه مناسب دوباره در یک هیکل دیگری همان خواستگاهها را به میدان بیاورد. در شرایط انقلابی حاضر تمامن به صف ارتجاع و ضد انقلاب، به صف دشمنان مردم پیوسته است. برای همین می بینیم که الان پرچم کارگر کارگری دیگر دست محافل و جریانات نحیف حاشیه نیست. الان جریانی که به جای حزب، دم از شورا درست کردن برای کارگر میزد، به جای تلاش برای سرنگون کردن رژیم اسلامی دم از "آگاه کردن و متشکل کردن طبقه کارگر" میزد، پرچمش دست کورش مدرسی است و به همین خاطر از دو طرف، پایه این جریان مجبوربه انتخاب شده است. اگر روی موضع کارگر کارگری بماند، کورش مدرسی به ایشان میگوید کارگر طرفدار احمدی نژاد است! اگر مقابل کورش مدرسی قرار بگیرد، به صف مبارزه سیاسی پیوسته و پرچم کارگر کارگری بدردش نمیخورد.
کورش مدرسی جریان سانتر اپوزیسیون را مجبور کرده تکلیف خود را روشن کنند. کمونیست کارگری هم در کنار مردم ایران در جهت مقابل ایستاده است. به همین خاطر من در بحث قبلی خود نیز در مقابل همسنگرانی که بر بحث اتحاد و ایده کنگره متحد آفریقای جنوبی پافشاری میکنند گفتم که در آفریقای جنوبی ما با یک انقلاب مواجه نبودیم که به حیات خطوط وسط پایان بدهد، در اوضاع امروز ایران به نفس ضرورت سیاسی و اجتماعی که ایجاد شده است اکنون انتخاب به جای اتحاد گزینه و چالش اصلی در مقابل همه جریانات و همینطور شخصیتهای سیاسی است. الان خیزش انقلابی مردم ایران باعث شده، اتحادهای غیر رسمی جریان سانتر با راست نیز وا برود و سنگر ترک کند. خطوط اصلی که محال است سازش و وحدت کنند، لذا اگر منظور از اتحاد همسویی جریان میانه است، این لایه خود در حال انتخاب است.
الان کورش مدرسی رسمن و علنن با خامنه ای و احمدی نژاد همسو شده است. اجازه بدهید با فاکت این ادعا را بیشتر ثابت کنیم. اگر خاطرتان باشد خامنه ایی در نماز جمعه فصل الخطابش این بود که حجت را تمام میکند و لب کلام خامنه ای این بود که از نماز جمعه به بعد مسئولیت ریختن خون مردم به عهده فراخواند هندگان تظاهراتها میباشد. حرف خامنه ای از دهانش بیرون نیامده بود که وزارت اطلاعات، فرماندهان سپاه و ارازل و اوباش بسیج و لباس شخصیها دشنه هایشان را نشان مردم دادند. خامنه ای و کیهان و بیت رهبری رسمن مردم را عده ای ارازل و اوباش خطاب کردند. احمدی نژاد اعلام کرد که اینها مشتی "خس و خاشاکند". حالا ببینید کورش مدرسی چه میگوید. کورش مدرسی در نوار سخنرانیهای خود که من با عجله در میان مشغله هایم، ارتجاعیترین و ضد انقلابیترین قسمتهای آن را یاداشت  کرده ام میگوید: برای چی مردم را تشویق میکنید شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بدهند؟ اگر من فراخوان داده بودم و در میدان فردوسی ده هزار نفر جمع میشدند و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی می دادند، میدانید چه میشد؟ همه قتل عام میشدند! این بی مسئولیتی عمیق خرده بورژوایی است! کله مردم را با ساطور می پرانند! … رژیم هنوز به ارتشش آماده باش هم نداده. اینها هنوز ساطورشان را دستشان نگرفته اند، هنوز اعلام جهاد ندادند، فکر اینش را کردید؟ …. در ثانی شما شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بدهید، هشتاد درصد این جمعیت فرار میکند… بسیاری از مردم اصلن نمیخواهند مرگ بر جمهوری اسلامی بدهند! منفعتشان این نیست رژیم را سرنگون کنند!… روستائیها پشت سر احمدی نژادند. هنوز هم مردم دنبال رژیم هستند….کارگر فکر میکنه احمدی نژاد منفعتش را نمایندگی میکنه… حقوق بازنشسته ها را زیاد کرده…یک علت اینکه در این مدت کارگرها ساکت بودند همین هست که فکر میکنن احمدی نژاد منفعت مستضعفین را میده…. هی میگن اعتصاب عمومی، اعتصاب عمومی! کارگر بیخودی نمیره حتی اعتصاب کنه. اعتصاب درد داره، آوارگی و بدبختی داره. کی حاضره گرسنگی بکشه. کی حاضره گرسنگی بکشه و اعتصاب بکنه؟…. اینها که در خیابان لاستیک میسوزانند خرده بورژواها هستند. اینها مقابل کارگرها هستند. کارگر فکر میکنه احمدی نژاد منفعتش را نمایندگی میکنه…همه خرده بورژوازی بره لاستیک آتیش بزنه به ما چه؟…. اگر موسوی میبرد سناریوی سیاه میشد، آیا این به نفع طبقه کارگره؟ همین بسیجیها میریختند جنگ داخلی راه می انداختند. میگویند جوانان جوانان ! اینها خرده بورژوا هستند که از سر ماجراجویی سرنگونی میخوان. جوانی میگه من میخوام مایکل جکسون گوش بدم. میگن خلاصی فرهنگی! به جوانی که خلاصی فرهنگی میخواد بگو برو به جنبش سبز خوش اومدی، به ما ربطی نداره! الان جمهوری اسلامی را غرب پشتشه. اصلن دستور اقتصادی واسش ندارن….
دقت کنید ببینید کورش مدرسی در چند ستون این همسویی سیاسی را به گوش آقای خامنه ای و احمدی نژاد میرساند:
۱٫ خامنه ای و احمدی نژاد گفتند حجت تمام است. هرکسی در تظاهرات کشته شود، خونش پای فراخوندهندگان است. کوروش مدرسی هم همین را میگوید. مدرسی تازه فراتر از سران حکومت رفته ، ارتش و ساطور را هم به رخ مردم میکشد. جالب است، میگوید اگر ده هزار نفر مردم در میدان فردوسی تظاهرات کنند و خونشان را بریزند، مقصر این خونریزی مردم و فراخوان دهنده های این تظاهرات هستند. نه حتی همان ارتشی که ایشان آدرسش را میدهد. یا وزارت اطلاعات و سپاه و بسیج! خوب این همان حرف احم
دی نژاد و کیهان است که گفتند اصلن از درون صف تظاهر کننده ها به ملت شلیک میشد! حرف احمدی نژاد است که گفت ندا آقا سلطان را خودشان کشتند. کورش مدرسی خیال میکند اگر این حرفها را به اسم "کارگر" بزند، بقیه نمیفهمند و یا تحویلش میگیرند. مگر نه اینکه گرایش کارگر کارگری این ظرفیت را برای چنین روزهایی در اختیار این خطوط ارتجاعی میگذارد. از این منطق کورش مدرسی حرکت کنید می بینید به راحتی میشود کشتار میدان ژاله را هم گردن مردم گذاشت، کشتار شیلی را هم گردن انقلابیون آنجا و همینطور بروید تا ته تاریخ ببینید از این سیاست چه منفعتی کنار دست سرلشکرهای ارتش و فرماندهان نیروهای انتظامی در می آید. جالب این است که خود کورش مدرسی یادش می افتد که حتی اعتصاب کارگری را هم بی نصیب نگذارد. میداند مخاطب جلسه وی از او میپرسد اوکی، تظاهرات میدان فردوسی هزینه دارد، اعتصاب کارگری چه؟ چون ایشان میداند همان کارگری که وی به دروغ سنگ آن را به سینه میزند، خودش نه فقط در خیابان بوده، بل رسمن برای دخالت در این اوضاع فراخوان اعتراض و مبارزه و اعتصاب داده است، میگوید نخیر اعتصاب هم غلط است. خوب دقت کنید مدرسی میگوید تظاهرات و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی گفتن غلط است. هزینه آن گردن خود مردم است. بلافاصله میگوید که اعتصاب کردن هم غلط است. ایشان از جانب کارگران میگوید اعتصاب پر دردترین کار است، مشقت دارد، گرسنگی دارد. وقتی خوب دقت میکنید می بینید نخیر ایشان اصلن با هرگونه مبارزه ای بر علیه نظام مخالف است. جلوتر که میروید می بینید کورش مدرسی میگوید کارگر خودش اعتصاب نمیکند چون طرفدار احمدی نژاد است. کورش مدرسی با خوشحالی اعلام میکند که کارگر به خاطر طرفداری از احمدی نژاد در این تظاهراتها سکوت کرده است. برای همین خدا را شکر میکند که موسوی در انتخابات نبرد. میگوید اگر موسوی میبرد، جنگ داخلی میشد و سئوال میکند که این کجایش به نفع طبقه کارگر است؟
به نظر من این حرفها یعنی دفاع آشکار و روشن از خامنه ای و احمدی نژاد! هر کسی این سخنان کورش مدرسی را بشنود، بدون قطع بخود میگوید این آقا در این انتخابات به احمدی نژاد رای داده است. و الان اگر از وی بپرسند، میگوید برای تبری از جنگ داخلی به نفع کل طبقه کارگر این کار را کردم. این گرایش قبلن در مقابل سرنگون کردن رژیم به کارگران میگفت شما بروید دنبال حقوق صنفی خود، الان ادعا میکند که احمدی نژاد حقوق صنفی کارگر را داده است.الان جای مهدکودکهای نصرالله را برای چشمک زدن وی به حزب الله لبنان، افزایش حقوق بازنشستگی و پخش سیب زمینی احمدی نژاد گرفته است. الان برای جلوگیری از سناریوی سیاه کورش مدرسی باید برود و بگوید خوب شد که احمدی نژاد در انتخابات برد و گرنه بسیج مقاومت میکرد و جنگ داخلی میشد. جالب اینجاست که ایشان طرفدار احمدی نژاد است و چون خودش شدیدن جناحی شده است، آنوقت برای ما و مردم پاپوش درست میکند که مبارزه مان جناحی و ارتجاعی است. ایشان اعلام میکند که کارگر و کشاورز این مملکت طرفدار احمدی نژاد است و آنوقت ما متهم میشویم که دنبال جنگ جناحها راه افتاده ایم! اینجا دیگر به وضوح روشن میشود چرا کورش مدرسی اصلن مخالف بیرون آمدن مردم به هر شکل و شیوه ایی بر علیه حاکمیت است. علت اینکه میگوید شعار مرگ بر جمهوری اسلامی ندهید همین است. او میگوید قشر فقیر جامعه که اکثریت جامعه را تشکیل میدهد طرفدار احمدی نژاد است و برای همین میگوید با دادن این شعار، هشتاد در صد آن جمعیتی که در میدان آزادی بود ( یعنی همان کارگر و کشاورز اکثریت جامعه) به خانه میرود. رسمن میگوید این جمعیت هشتاد درصدی نفعی در این ندارد که رژیم را بیندازد، مگر نه اینکه احمدی طرفدار مستضعفین است؟ از نظر کورش مدرسی آن بیست درصد بقیه هم یک مشت خرده بورژوای سوسولند که از سر ماجراجویی میخواهند نظام را سرنگون کنند.
۲٫ خامنه ای میگوید مردمی که این روزها در ایران بپا خواسته اند ارازل و اوباشند و احمدی نژاد در صدا و سیما میگوید که آنها خس و خاشاکند. کورش مدرسی گیر کرده است که در خارج کشور چگونه حرف آنها را بزند بدون اینکه مردم به ایشان نگویند آقا شما نکند مامور وزارت اطلاعات هستید که ملبس به اپوزیسیون شده اید؟ راه در رویی که پیدا کرده این هست که میگوید اینها خرده بورژوا و ضد کارگر هستند. لابد سوسولند! میگوید یک مشت ماجراجو هستند. لاستیک آتیش میزنند. میگوید دغدغه شان گوش کردن مایکل جکسون است و لذا اعلام میکند که راهنمایی شان کنید بروند به موسوی ملحق شوند. با کمی مکث متوجه میشوید نخیر! ایشان جدی جدی حرف کیهان شریعتمداری را میزند که میگویند فقرا احمدی نژادی هستند، شکم سیرها طرفدار موسوی. این عین تحلیل خود شخص خامنه ای است. این عین گفته های احمدی نژاد در مناظرات انتخاباتی است. احمدی نژاد میگفت خاندان رفسنجانی از دست وی ناراحتند چون ایشان طرفدار فقراست و آنها رانت خوار و آقا زاده اند. دنبال حرفهای کورش مدرسی را بگیرید، به همین جا میرسید. 

۳٫ ما از مبارزه فکری خود با مدرسی در چند سال اخیر یک درس مهمی گرفته ایم. اینکه سخنان ایشان را همیشه بگذاریم در متن اوضاع سیاسی و ببینیم برآیند عملی آن چه میشود. یک زمانی ایشان میگفت ۱۸ تیر شکست خورده است. عبدالله شریفی بدرست گفته خدا را شکر که سکان این کشتی در آنزمان که ۱۸ تیر اتفاق افتاد دست وی نبود وگرنه معلوم نبود الان حتی ادبیات سیاسی بجا مانده از آن دوران چه بود. من میگویم دست بر قضا آن حرفها را آن موقع زد که ا
مروز طرفدار احمدی نژاد بشود. چون اگر شما دقت بکنید هر انقلاب و یا مبارزه ایی که حتی به واقع هم شکست میخورد، یک ضد انقلاب پیچیده را نیز در برابر خود خلق میکند. لذا میبایست همان موقعی که ایشان دور برداشته بود و دم از شکست ۱۸ تیر میزد، مسیجش گرفته میشد که آماده ایستادن در مقابل ۱۸ تیرهای بعدی است. اینها همش اعلام آمادگی برای "ماجراجو" خواندن بچه های مردم در چنین روزهایی و در خیابان بود! برای همین من الان با صدای بلند اعلام میکنم که کسی که میگوید کارگر ساکت است چون طرفدار احمدی نژاد است، اولین کسی است که اگر همین کارگر اعتصاب کند، شیر نفت را ببندد، مقابل همین کارگر می ایستد. اگر صف ارتجاع آدم حسابش کند، سوارش میکنند تا در شناسایی و دستگیری فعالین کارگری و رهبران اعتصاب و خواباندن "اغتشاش خرده بورژوایی" کمکشان کند. اولین کسی است که پول خرجش میکنند در لباس طرفدار کارگر، علیه کارگر حرف بزند، همین کسانی هستند که کارگر را اول به ساکت بودن متهم میکنند، بعد هم علت سکوت وی را طرفداری اش از احمدی نژاد جا میزنند. به نظر من کسی که امروز هورا میکشد، پاپوش درست میکند که کردستان داوطلبانه ساکت است، اگر فردا سنندج وسط بیاید از روستاهای اطراف سنه با گارد جلال طالبانی و کمک همین ارتشی که ساطورهایشان را به رخ مردم میکشد، میریزد که قیام را بخواباند. کورش مدرسی معتقد است این حکومت ثبات دارد. ایشان مانند خامنه ای معتقد است این حکومت الهی افتادنی نیست. تا حالا میگفت که غرب  پشت سر این حکومت است، الان دیگر کارگر و کشاورز را هم به کیسه خامنه ای و احمدی نژاد ریخته است، چنین آدمی منظورش از این ثبات، تامین یک بیزنس سیاسی است. ایشان در میان همهمه شعارها و دود باروت از بالا و وسط میدان جنگ "کوکا کولا" دیده است.  فکر میکند باید به کمک حکومت با ثبات و متعارف مستضعف پناه بشتابد و شانس خود را در مقابل مردم امتحان کند. به نظر ایشان اگر این وسط یک عده "خرده بورژوا" خوشی زیر دلشان زد و بلند شدند و تظاهرات کردند، آنقدر نیروی ساطور بدست هست که قلع و قمعشان کنند و بعدن با کمک کورش مدرسی بیندازند گردن کمونیستها. این پروژه کورش مدرسی است. توده ای گفتن به چنین شخصی و پروژه اش به نظر من ارفاق سیاسی است. مخاطب این حرفهایی که کورش مدرسی اینجا میزند احدی در میان اپوزیسیون و یا حتی لیبرالها  و… نیست. مخاطب این سخنرانی مستقیمن احمدی نژاد و وزارت اطلاعات است. کورش مدرسی باید به چه زبانی بگوید که از زاویه منفعت احمدی نژاد مقابل موسوی ایستاده است! با چه زبانی بگوید در ازای این حرفها کوکا میخواهد!