عبدالله مهتدی در پی آرزوئی است که هیچگاه برایش محقق نمی شود

آیا باور کردنی بود عبدالله مهتدی زمانی به چنین روزی گرفتار آید که فقط بخواهد خودش را مطرح کند؟ چه کسی فکر می کرد این شخص به جائی برسد که روی کمونیسم، طبقه ی کارگر و انسانیت خط بکشد و بقول خودش این مفاهیم را از ذهن خارج سازد و آنوقت تنها از " آب، خاک، پرچم، ملت، زبان و فرهنگ" سخن به میان بکشد؟!

شاید طرفدارانش خیال می کنند عبدالله مهتدی واقعاً دل در گرو وطن و پرچم و… داشته باشد، اما اینطور هم نیست که آنان فکر می کنند، زیرا بارها ثابت شده که به اینها هم به اندازه ی سر سوزنی باور ندارد و فقط عاشق مطرح شدن است. برای اثبات این گفته خوانندگان را به فایل صوتی جلسه درون حزبی زحمتکشان که در پالتاک برگزار شد مراجعه می دهم.

وی در آن جلسه ی پالتاکی روبه اعضای حزب متبوعش گفت: « شما اگر رهبر را بزرگ نکنید، رهبر خود بخود بزرگ نمی شود! چرا شما هیچگاه از من تمجید نمی کنید؟ چرا بجای اینکه علیه من حرف بزنید، از من تعریف نمی کنید » ؟ (در آن جلسه روی سخن عبدالله با رضا کعبی، هیرش علیزاده و … بود و از این طریق هم خواست تا هشداری به پیروان خودش داده باشد.)

عبدالله مهتدی دوست دارد همه از او بگویند، سفرهایش را گزارش کنند و از وی بعنوان " رهبر بزرگ خلق کرد" یاد کنند. حتماً کسی که در مورد سفر عبدالله مهتدی به سوئیس گزارشی تهیه کرده که چگونه ایشان به آنجا تشریف برد، به چه نحوی از وی پذیرائی شد، چه مهمانی هائی برایش ترتیب دادند و چطور در کنار عکس چارلی چاپلین عکس گرفت، در کنگره ی آینده ی حزبشان این تهیه کننده ی گزارش به معاونت عبدالله مهتدی برگزیده خواهد شد.

و اما موضوع اصلی:

چند روز پیش وقتی به سایت های ایشان سر زدم با دو پیام برخورد کردم. در پیام اول (شانزدهم ژوئن ۲۰۰۹) که از خودش بعنوان دبیر کل حزب " کومه لۀ ایران" یاد کرده است، از مردم کردستان می خواهد به خیابانها بریزند (برژنه سه ر شه قامه کان)! در پیام دوم نیز ضمن تکرار خواستش، اینبار به خود و حزب متبوعش لقب نماینده ی خلق کرد می دهد!

همه از بی اعتنائی به این پیام ها (بخوانید دستور صادر کردن) اطلاع دارند و لازم نیست با جزئیات از آن حرف زد. آنچه جای گفتن دارد اینست که عبدالله مهتدی فکر می کرد آن دورانی است که در صفوف کومه له بود و قدری اتوریته داشت.

او می پنداشت مردم کردستان که در اوایل انقلاب از فراخوان های کومه له یعنی راهپیمائی به سمت مریوان، تحصن در استانداری سنندج و بلاخره فراخوان اعتصاب عمومی در شانزدهم مرداد ۱۳۸۴ ، استقبال کردند، ایشان و حزب متبوعش هم ظرفیت و وزن کومه له را دارند، و چنانچه در این اوضاع حساس پیشدستی کنند و مردم مبارز کردستان را به اعتراض فرا بخوانند، همگان به پیشواز فراخوانشان میروند. ولی باید گفت زهی خیال باطل.

حال پرسش این است که عبدالله مهتدی چطور مثل خانم مریم رجوی و حزب دموکرات خود را وکیل مردم می داند؟! وی تا هنگامیکه در صفوف حزب کمونیست ایران و کومه له بود در ده ها جلسه ی گفت و شنود و یا در مقالاتش علیه حزب دموکرات کردستان ایران سخن می راند و می گفت:« آنان به چه حقی خودشان را نماینده ی ملت کرد می دانند ». واقعاً ایشان را چه شده است؟ ضمناً در قدیم بعکس این دوران که به مقام رهبری حزبش چسبیده و آنقدر به این مقام علاقه دارد، در حرف خودش را یک پیشمرگ کومه له معرفی می کرد.

یادم هست پائیز ۱۳۶۱ عبدالله مهتدی برای شرکت در سمیناری که در روستای "سه ر هویه" " ژاوه رو" ی سنندج برگزار شد، به آنجا آمد. در آنزمان در ناحیه ی سنندج نظر بر این بود که پایه های حکومت لرزان است. تعدادی که مخالف این عقیده بودند می گفتند: « اگر می لرزد پس چرا سقوط نمی کند. » این مسئله موجب شکل گیری سمیناری در جنوب شد که هیئتی از طرف کمیته مرکزی کومه له برای حل این اختلاف به آن سمینار فرستاده شدند. هیئت مذکور عبارت بودند از عبدالله مهتدی، عمر ایلخانی زاده و محمد شافعی. بعد از اتمام سمینار آنان به روستای " ئه ویهنگ" برگشتند. شب همان روز، جلسه ای گفت و شنود ترتیب داده شد. در آن گفت و شنود رفیقی به عبدالله مهتدی گفت: « قاسملو رهبر حزب دموکرات است، شیخ جلال رهبر خه بات است و دکتر مادیع هم رهبر سپاه رزگاریست، لطفاً بگوئید چه کسی رهبر کومه له است »؟ عبدالله مهتدی در جواب گفت: « کومه له رهبر مشخصی ندارد یعنی تک تک ما (از بالا به پائین) رهبر و مسئول کومه له هستیم. در همان حین رفیق دیگری به رفیق پرسش کننده گفت: « مگر نمی دانید که رفیق عبدالله مهتدی رهبر ماست». وقتی عبدالله مهتدی این گفته شنید فوراً گفت: « من مثل شما در خدمت کارگران و زحمتکشان هستم! البته کومه له دارای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی است که من هم عضو آن ارگانهای تشکیلاتی می باشم و در تقسیم کار تشکیلاتی بعنوان دبیر اول کومه له انتخاب شده ام».  

بگذریم، در خاتمه باید خاطر نشان کرد که ایشان حق دارند با امضای حزبی که دبیر کل و فرمانده کل قوای آن است پیام بدهند اما به چه حقی به نام خلق کرد یا نماینده ی آنها پیام می دهد، چراکه کسی در کردستان او و حزبش را نمایندۀ خود نکرده است.

درضمن اگر اقشاری از مردم کردستان به عقاید و برنامه ی حزب دموکرات کردستان ایران سمپاتی دارند و هوادار این حزب هستند، ولی بایستی اظهار کرد که ۱% از این مردم به عبدلله مهتدی و به حزبش هیچ دلبستگی و علاقه ای ندارند و خود ایشان و رفقایش نیز کاملاً آنرا می دانند. 

                                                                                                           Starf1955@hotmail.com   

                                        هفتم ژوئیه ۲۰۰۹