حزب حکمتیست کجا ایستاد؟(٢)

گفتگو با علی جوادی

یک دنیای بهتر: نقدهای اخیر به سیاست حزب "حکمتیست" برخی از فعالین این حزب را به واکنش هیستریک و بعضا حتی شانتاژ غیر سیاسی واداشته است. اما مستقل از این اقدامات بخشی از رهبری این حزب تلاش کرده است که قالب جدیدی به مواضع شان بدهد. در این گفتگو اجازه دهید که به برخی از این استدلالاتشان بپردازیم. میگویند تحولات اخیر ایران را باید با تحولات سال ۱۹۹۱ در کردستان عراق مقایسه کرد و نتیجه میگیرند که فراخوانشان به دعوت از کارگران و مردم به "خانه نشینی" عین سیاست منصور حکمت در قبال ناسیونالیسم کرد در آن تحولات است. ارزیابی شما چیست؟

 

علی جوادی: عمیقا اشتباه میکنند. نه خیزش عظیم توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی نعل به نعل با وقایع کردستان عراق در سال ۹۱ یکی است و نه منصور حکمت در آن رویدادها خواهان خانه نشین شدن کارگران و مردم آزادیخواه و صف کمونیسم کارگری بود. چنین اتهاماتی به سیاست عمیقا کمونیستی و رادیکال منصور حکمت در قبال آن رویدادها نمی چسبد.

 

بعلاوه اتخاذ این مواضع هم ناشی از کج فهمی و یا عدم درک سیاسی رهبری این حزب نیست. برعکس این مواضع ناشی از جایگاه سیاسی و موضع توده ایستی است که اکنون در آن قرار گرفته اند. قبلا اشاره کردم جریانی که معتقد است جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم شکست خورده است، رژیم جمهوری اسلامی بمثابه نماینده بورژوازی عظمت طلب ایران در حال متعارف شدن است، بحرانهایش نه ناشی از بحران حکومتی و منبعث از ناسازگاری و ناخوانایی اش با نفس زندگی در جامعه ای غیر اسلامی مانند ایران، بلکه بحران جناحی است، نتیجتا به چنین مواضع توده ایستی و ارتجاعی در میغلطد. نتیجتا مردم و خواستهایشان را از جدالهای موجود در جامعه حذف میکنند و مانند توده ایستها و اصلاح طلبان حکومتی جامعه و مردم را به صحنه جنگ دو اردوی ارتجاع اسلامی تقسیم میکند. اجازه دهید به چند مولفه در باره وقایع کردستان عراق در سال ۹۱ اشاره کنم تا جای هیچگونه شائبه و شبهه ای باقی نماند.

 

در کردستان در سال ۹۱ قیامی صورت گرفت که آمریکا و جریانات ناسیونالیست پرو آمریکایی و کنترایی یک مولفه اصلی و تعیین کننده آن تحولات بودند. به قول منصور حکمت: "زمان و شکل قیام، حکومت اجتناب ناپذیر حاصل از پیروزی قیام …، سرعت پیروزی اولیه قیام، ترکیب اجتماعی و سیاسی و روانشناسی قیام کنندگان، سرعت و نفس شکست قیام، عواقب انسانی و سیاسی و موقعیت روحی حاصل از شکست قیام و نظایر اینها همه از سیاست آمریکا در منطقه و اوضاع ناشی از دخالت نظامی و تبلیغات آمریکا در عراق تاثیر پذیرفته است." و بلافاصله ادامه میدهد: "این سرسوزنی به حقانیت خواستهای کارگران و زحمتکشانی که در قیام شرکت کردند… خدشه وارد نمیکند."  این فاکتور اصلی در تحولات کردستان عراق در آن دوره بود. فضای سیاسی و ضروریات قیام در چهارچوب تحرکات آمریکا و نیروهای محلی آن شکل گرفت. شرایط کنونی ایران در پایه با آن شرایط متفاوت است.

 

منصور حکمت در مورد قیامی که شرایط و نیروهای فرمان دهنده قیام و رهبری کننده اش آمریکا و کنتراها هستند صحبت میکند. به نقد سیاست عمیقا پوپولیستی و ناسیونالیستی عبدالله مهتدی می پردازد که خواهان دفاع حزبی کمونیستی از این "قیام" و "دولت برخاسته از قیام" است. انتظارش آن است که کمونیستهایی که عمری پوپولیسم را نقد کرده اند، همه جانبه تر، عمیق تر، طبقاتی تر و کمونیستی تر به بررسی رویدادهای اجتماعی از این نوع بپردازند. نتیجتا یکبار دیگر به بحث پوپولیسم می پردازد. تفاوت "قیام کارگری"، قیام به معنای خاص و قیام علی العموم را، به بحث میگذارد. چند فصل از جزوه ارزشمند "فقط دو گام به پس" را به بحث پیرامون "قیام مردمی" و "قیام به معنای خاص" اختصاص می دهد. "قیام مردمی" در آن بحث نام دیگری برای قیامی است که اگر چه "مردم" در آن در سطح وسیع شرکت داشتند اما در چهارچوب افق و سیاست و شرایط حاصل از جنگ آمریکا و نیازمندیهای سیاسی این ارتجاع جهانی ایجاد شده بود. به نقد کمونیستی "قیام علی العموم" که در نزد پوپولیستها به یک "فتیش" تبدیل شده است، می پردازد. سیاست ارتجاعی حمایت و تماس با "دولت برخاسته از این قیام" را نقد میکند. تاکید میکند که "قیام و خیزش مسلحانه در کردستان عراق کار طیفی از نیروهای اجتماعی و طبقاتی با منافع متفاوت و متضاد بود". حال به تفاوت شرایط ایران و عراق نگاه کنید. در ایران ده سال است که جنبشی با هدف سرنگونی رژیم اسلامی در جریان است. ده سال است که جریانات اصلاح طلب و دوم خردادی و حتی جریانات ناسیونالیسم پرو آمریکایی خواهان حذف و کنار زدن این جنبش از مرکز و ثقل سیاست در ایران هستند. بیش از ده سال است که این نیروها خواهان عقیم و اخته کردن این جنبش هستند. این جنبش یک رکن اصلی سیاست در ایران است. شکاف جناحها ناشی از چگونگی واکنش به این جنبش و مردمی است که خواهان بزیر کشیدن آن هستند. بر خلاف تصور "حکمتیستها" این اعتراضات مردم است که جناحها را به جان یکدیگر انداخته است و نه بر عکس. شکاف و دعواهای جناحی تنها شرایط را برای حضور گسترده تر مردم علیه کلیت نظام فراهم کرده است. در ایران، جریانات اصلاح طلب حکومتی همواره رو در روی مردم و خواهان عقیم کردن اعتراض آنها، خواهان محدود کردن این اعتراضات به چهارچوبهای نظام ارتجاع اسلامی و خواهان قانونی کردن این اعتراضات بوده اند. قیام بر علیه رژیم اسلامی آتشی است که به سوی آن دست دراز نکرده اند، آتشی است که کل خانه شان را شعله ور خواهد کرد. حتی اگر به چنین سیاستی متوسل شوند این سیاست نیز به ضد خودشان عمل خواهد کرد. به قول منصور حکمت: "اگر برای مثال جناح دوم خرداد حاضر نباشد از میدان بیرون برود