در صورت شکست مبارزات، سرنوشت جامعه، نابودی است!

" ایالات متحده‌ی آمریکا نمی‌تواند به یک کشور مستقل دیگر دیکته کند چه کاری را می‌تواند انجام دهد و چه کاری را نه." به گفته‌ی بایدن: " تنها اسرائیلی‌ها می‌توانند تعیین کنند که برنامه‌ی اتمی ایران موجودیت آنها را تهدید می‌کند یا نه؟" *1

جمله بالا به معاون رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن Joe Biden تعلق دارد، که در روز ۵ ژوئیه جاری پس از ورود به اسرائیل، در تل آویو بر زبان آورد. این جمله تاکنون تفاسیر و واکنشهای متعددی را، از سوی منابع کاخ سفید، رئیس جمهور آمریکا، ، دولت اسرائیل، رسانه های بین المللی، مسئولین سیاسی و نظامی حکومت اسلامی بدنبال داشته است. آنچه که قطعی است، گوینده آن بهیچ وجه دچار تپق سیاسی نشده، نظر شخصی خود را بیان نکرده، و یا به یک تهدید توخالی علیه رژیم اسلامی، پس از بخاک و خون کشیدن جنبش اعتراضی رادیکال مردم در هفته های اخیر، دست نزده است. بر زمینه قدرت گیری جناح راست و جنگ طلب در اسرائیل طی ماههای اخیر، واعلام سرعت گیری امکان دست یابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای حتی در فاصله کمتر از ۱ سال از یکطرف، نتایج انتخاباتی تحمیل شده به مردم ایران، ناکامی مردم از پیشروی مبارزات انقلابی بشیوه روزهای اول و بی اعتباری سیاسی هر چه بیشتر رژیم اسلامی در داخل از سوی دیگر، چنین اظهاراتی از سوی یک مقام پرنفوذ آمریکایی، مفهوم خاصی پیدا میکند. اخبار متعدد بعدی حتی، از آماده گی عربستان و مصر برای نوعی همراهی با حمله نیروی هوایی و موشکی اسرائیل به ایران، حکایت میکنند.

شرایط بین المللی انقلاب ایران و وضعیت حکومت اسلامی، از طریق عامل استراتژیک برنامه هسته ای رژیم،  با هدف تولید سلاح هسته ای، مشخص میشود. آنچه از اواسط دوره دوم ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش واضح گشت، کنارگذاشتن نقشه درگیری نظامی با رژیم اسلامی از سوی دولت آمریکا و سپردن حل این مسئله، به دولت اسرائیل بود. یکی از دلایل اصلی برسرکار آمدن دولت نتانیاهو نیز، بمثابه دولتی عمدتاً راست و راست افراطی، نه فقط مقابله با حملات روزمره دسته جات وابسته به حماس، بلکه سنگینی مداوم سایه برنامه هسته ای رژیم اسلامی بر اسرائیل، و چاره جویی احزاب سیاسی و مردم این کشور، برای اتفاقات آتی در این زمینه بود. موضع گیری صریح معاون رئیس جمهور آمریکا، تردیدی در این حقیقت باقی نگذاشت، که دولت آمریکا عاقبت، " حق" دولت اسرائیل، برای توقف برنامه هسته ای حکومت اسلامی را به رسمیت شناخته است. روشن است عامل مهم در علنی ساختن این تفاهم نسبی از پیش موجود، عقب نشینی اصلاح طلبان در ایران، و واگذاری نهادهای قدرت سیاسی و تصمیم گیریهای نظامی به جناح حاکم در کشور بود.

اقدام رژیم اسلامی در دست یابی به سلاح هسته ای، نه امری اتفاقی و ابتدا به ساکن، بلکه از فردای قدرت گیری این رژیم جنایتکار آغاز گردیده، و اخیراً بنا به اعلام حسن روحانی( اصللاح طلب!!)، مأمور سابق مذاکره با غرب و آژانس بین المللی انرژی هسته ای، در دوران حکومت ۸ ساله اصلاح طلبان تا سال ۱۳۸۴، به پیشرفتهای کنونی دست یافته است. این یک برنامه استراتژیک دستگاه سرکوب و مراکز اصلی قدرت رژیم است، که بساده گی، تحت فشار عوامل داخلی و خارجی، به کناری پرتاب نخواهد شد. حکومت اسلامی از فردای پیدایش آن، حکومت  واردکننده گان کالا، دلالان و تجار بازار، پاسدار و بسیجی و لباس شخصی ها بوده، ادامه جنگ به مدت ۸ سال و کشتارمخالفان سیاسی نیز، باید در خدمت تثبیت آن قرار گرفته، به ایجاد ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، و فرهنگی کنونی منجر میگشت. کسی که این هیولای خون و کثافت را، مشتی آخوند " شپشو"، و یا چماقدار هالو و احمق و " لبنانی؟" معرفی میکند، در تحمل فلاکت ناشی از تبعات این درک بدوی از سلطه گری فاشیستی حاکم، خود هم مقصر است. گرداننده گان این دستگاه بربرمنشی سازمانیافته، با بکارگیری تجارب همه رژیمهای فاشیستی در جهان معاصر، با توسل به قتل عام چندین میلیون انسان در ایران وعراق و فلسطین و لبنان واسرائیل، با اتکاء به ترور جسمی و روحی روزمره مردم در کوچه و خیابان، آنهم طی ۳۰، جهنمی آفریده اند که نابودی آن، طبق محاسبات آنها، باید با نابودی کل بشریت همراه گردد. رجوع مداوم به تئوری ظهور" امام زمان"، و تبدیل دستگاه دولتی بورژوایی کلاسیک به دولت " امام زمان" و چاقوکشان خیابانی، چیزی جز بازتاب اهداف این دارودسته جانی تر از هیتلر، برای کشاندن کشور به سوی نابودی کامل، در لحظات احساس خطر موجودیت خود نیست. درست بهمانگونه که هیتلر و ماشین آدمکشی آن، هیچ ضرورتی برای بقاء کشور و مردم آلمان نمی دیدند، اگر خود در جنگ جهانی دوم شکست میخوردند.

ادامه حیات حکومت اسلامی، نه فقط خطر جنگ با اسرائیل را در همین دوره افزایش میدهد، بلکه اساساً در این جهت قرار دارد. اینکه رژِیم در بالاترین سطوح هم، هرگونه عقب نشینی از طرحهای نظامی خود را رد کرده، بجای آن مداوماً از پیشرفتهای اتمی و موشکی خود خبر میدهد، نه فقط امتیازگیریهای کوچک، بلکه حتی تحت پوشش امتیازگیری، تحمیل خود به جهان بمثابه یک قدرت اتمی، در عین حال بشدت سرکوبگر و جنگ طلب را، مد نظر دارد. تفاوت این رژیم وحشی با رژیم کره شمالی، که حتی دست به تولید سلاح هسته ای زده در آنجاست، که نقش و تأثیر روسیه، چین و موقعیت خاص شبه جزیره کره، وقوع یک جنگ هسته ای را غیر ممکن ساخته، از این رو، سلاحهای هسته ای کره شمالی عمدتاً نقش بازدارنده گی از تهاجم به این کشور را ایفا میکنند؛ از این گذشته، نظام حاکم بر کره شمالی، یک سیستم ناسیونالیست آسیایی، غیرمذهبی و مدرن بوده، در لحظات حساس ناچار به تکیه بر عقلانیت زمینی، بمثابه پایه سیاست گذاریهای خود خواهد بود. هیچیک از موارد فوق در مو