بازی را کسی می برد که اشتیاق برُد داشته باشد

سالهای طولانی است که  کار و فعالیت کمونیستی توسط طبقات حاکم و دولتهایشان ممنوع و غیر قانونی اعلام شده است  و همیشه سهمی از در آمد دولتها به عناوین مختلف صرف تبلیغات زهرآگین علیه کمونیسم و کمونیستها شده است. نظامی بر جامعه حاکم  بوده که کمونیستها را وادار  به کار و فعالیت زیر زمینی کرده است. سرکوب و شکنجه و کشتار چنان وحشیانه بوده که کمونیستها نه دارای دفاتر علنی بوده اند و نه توانسته اند در میادین و مراکز عمومی اهداف انسانی خود را تبلیغ کنند تا مردم بدانند که کمونیسم چیست و کمونیستها  چه کسانی هستند و اساساٌ چه می خواهند ؟ و همیشه سد و موانعی را ایجاد کرده اند تا مردم را از کمونیستها دور کنند تا نتوانند به راحتی  به جریانات چپ بپیوندند.  بجز موارد نادری که حکومتها دچار دگر گونیهایی شده اند ، در آن فضای گذرا و در مسیر دست بدست شدن حکومتها، موقتاً فضایی  سیاسی باز شده است که کمونیستها و طبقه کارگر  توانسته اند درآن کوتاه مدت نفسی بکشند و ابراز وجودی بکنند  . امّا به محض سرو سامان گرفتنِ  دوباره حکومتها ، اولین وظیفه این دولتها واولین حرکت رو به جامعه حاکمین تازه به قدرت رسیده ،  حمله به دسترنج کارگران وزحمتکشان و جلو گیری از اشاعه  نظرات چپ و ضربه زدن به کمونیستها و فرستادنشان به سیاهچالها بوده است. این  فشار اعمال شده  بر کمونیستها نحوه ابراز وجود آنها را حول مسائل جامعه عمیقاً تغییر داده  و اساساً جریانات چپ و کمونیستها را به انزوا کشانده است.

 در طی دورانهای طولانی و عادت به این شیوه مبارزه، چپ  وخودِ کمونیستها به این باور  رسید ه اند  که  کار وفعالیت کمونیستی  و سوسیالیستی چنین است .فعالیت در ابعاد چند نفره در حوزه و هسته ها ی مخفی ، همیشه تلاش برای حفظ خود ، گوشه گیر، خجول و بی تأثیر بر زندگی مردم ، این فرهنگی بود که بر این چپ حاکم کردند و چپ در آن ذوب شد ، دقیقاٌ این آن چیزی است که بورژوازی و پلیس سیاسی  می خواسته وهم چنان می خواهد . پیامد این حرکت ضد کمونیستی چه بوده است ؟ خارج کردن جنبشی انسانی که  در اصل کارش، فعالیتش ، سیاستهایش  دخالت در جامعه و تغییر و تحولات اساسی و ریشه ای در آن بوده است اما در دوره های طولانی مدت چنان سرکوب شده است که هنوز هم هوّیت اصلی بخشی ازچپ کماکان چنین است و در این فرهنگ حل شده و خود را متصل به آن سُنت می داند .نمی خواهد ازدیوار آهنینی که دولتها  به  دورش کشیده اند بیرون بیاید . می خواهد همیشه  اپوزیسیون باشد و اپوزیسیون باقی بماند و هنوز هم احساس می کند که شرایط برای کمونیسم مهیا نشده است . هنوز از علنی کردن اسم خود هراسناک است . واز این شیوه زندگی هم خیلی راضی است . حتی اگر فرصتی دست دهد که بتوان در آن ابراز وجود دیگری کرد، از آن استفاده نخواهند کرد . چون به باور این چپ ،کار کمونیستی هنوز یعنی کار مخفی ، هنوز باید اهرم فشار بود. چپی که توسط تکنولوژی امروزه نمی تواند ازقفس بیرون بیاید، ربطی به جامعه امروز ندارد.  چپی که هنوز دماسنج جامعه موجود را نمی شناسد ، این  یعنی چپ منجمد ، یعنی چپ سنتی. بازتاب چنین موقعیتی در شکلگیری و شکل دادن به مواضع، افق، سیاستها و دیگر عملکردهای این چپ تاثیر مستقیم و بلاواسطه دارد. زمانی که پای قدرت سیاسی توسط کمونیستهای دخالتگرو امروزی مطرح می شود این بخش از چپ ، گیر پیدا می کند،  در حوزه کار و فعالیت  خود ترمز می کشد و زمین گیر می شود ،  نمی خواهد از آن قالب سنتی بیرون بیاید. و شرایط را آنچنان که هست ببیند.  تحلیلش، بحثش ، مداوماٌ بر می گردد به گذشته و ربطی به جامعه موجود ندارد.  چه رسد به گرفتن قدرت سیاسی و خم شدن روی مکانیسم های آن ، کسی در بازی  شرکت می کند که اشتهای بُرد داشته باشد. اما برای این چپ بحث در مورد تصرف قدرت سیاسی مثل مسلمانها برایش کفر است. پائین تر توضیح خواهم داد که در چه شرایطی است که کمونیستها با بدست گیری یک حفاظ امنیتی و هویتی در مقابل یک حکومت دیکتاتور، ضد کمونیسم و ضد انسان می توانند برای پیشبرد و تحقق اهداف انسانی خود بهترین استفاده را از شرایط موجود بکنند. بخصوص در شرایط امروز ایران.

امّا دراساس، پایه و مبارزه بلافصل چپ و سوسیالیستی یعنی در هم کوبیدن این فضای سیاسی و این جوّ پلیسی که به چپ تحمیل کرده اند ،  به  وجود آوردن فضا و شرایطی که چپها ، کمونیستها  بتوانند علناٌ فعالیت کنند. با اسم رسم خود صحبت کنند. جنبشهای اعتراضی  را راه  بیاندازند ، توده های میلیونی  را بسیج  و  رهبری کنند. به وجود آورنده جوّ و فضایی باشند که مردم بتوانند آزادانه فکر کنند ، آزادانه انتخاب کنند ، به احزاب  چپ و کمونیستی بپیوندند، سوأل کنند، نقد کنند، که چرا کار و فعالیت کمونیستی را ممنوع کرده اند . در عین حال کمونیستها بتوانند شفاف راه حل انسانی و سوسیالیستی خود را برای تغییر زندگی  انسانها  اِرائه دهند و بورژوازی و راست جامعه را ، در هر شکل و شمایل و لباسی که  در آیند  با نقد عمیق کمونیستی خود افشا کنند . در میادین شهر ها برای توده میلیونی توضیح دهند که پرونده سازیی که  دشمنان کمونیسم علیه کمونیستها راه انداخته اند  ناشی از چه چیزهای می باشد .

وقتی نظرات مارکس را می خوانید  وقتیکه مارکس از دخالت کمونیستها در تغیر جامعه برای بهتر زندگی کردن انسانها صحبت می کند  ، وقتی که به عمق کمونیسم مارکس دست می برید تلاش انسانها  برای تغییر جامعه را می فهمید.  اینکه باید بروید به سراغ جامعه و به سراغ  انسانهای شریفی که در آن زندگی می کنند ، بروید به سراغ کارگران چپ و کمونیستی که می توانند جامعه را زیرو رو کنند. فلسفه وجودی کمونیستها  و مارکسیستها ، دخالتگریشان  در جامعه برای تغییر آن است . جوهر مارکسیسم یعنی این ، و کلام مارکس یعنی نقد عمیق کمونیستی به جامعه موجود و تغییر آن به نفع بشریت. در یک کلام مارکس می گوید ، جامعه را باید تغییر داد نه تفسیر کرد.

این یعنی کمونیسم امروز ، یعنی کمونیسم مارکسی ، یعنی کمونیسم کارگری . این کمونیسم نه تنها می تواند سد اختناق را متلاشی کند  و دارد این کار را می کند،  بلکه هدف فوریش ، تغییر جامعهموجود و جایگزینی آن  به جامعه انسانی و سوسیالیستی است. این کمونیسم پرچم انسانیت را بر پا داشته است و در عرصه های وسیع دارد به مسائل متنوع مبارزه سیاسی و طبقاتی اجتماعی جامعه پاسخ می دهد و برای ریشه ای ترین تغییرات در جامعه موجود بی وقفه تلاش و مبارزه می کند. می خواهد آنچه را که در برنامه اش” یک دنیای بهتر” نوشته شده است   به پراتیک در بیاورد.امّا برای به پراتیک در آوردن آن  قبل از هر چیز باید نظام اسلامی و بورژوازی  حاکم را خلع ید کند و قدرت سیاسی را متصرف شود  و آزادی و برابری و رفاه را در سطح جامعه به بالا ترین  درجه انسانی رساند ، این یعنی تغییر جامعه ، این یعنی کلام مارکس تغییر جهان نه تفسیر آن .  این آن اختلافی است که حزب ما با سایر جریانات چپ و کمونیسهایی که حاضر نیستند در این قامت ظاهر شوند دارد. چون می گوید پای اصلی این دعوا من هستم ، پای اصلی این دعوا باید کمونیستها و سوسیالیستها باشند .

در جنبش امروز سوسیالیستها و کمونیستهای دخالتگر چه وظایفی را به عهده دارند؟

امروز جنبش اعتراضی مردم  وسیعاً و در ابعاد میلیونی پا به خیابانها گذاشته است و رژیم اسلامی را در سراشیبی سقوط  قرار داده است. اما در این شرایط حساس  وظیفه کمونیستها و سوسیالیستها چه در کارخانه ها  و چه در دانشگاهها  چه در مدارس و محلات  مخصوصاً در تظاهراتها چه باید باشد؟. همه می دانیم این دوستان شناخت کاملاً روشن و دقیقی از روند  رو به رشد این اعتراضات  و درّندگی دشمن دارند و تا کنون دراین مسیر قدمهای استوار، ابتکاراتی با ارزش و شاهکارهای بی نهایت عظیم و غیر قابل باوری  از خود نشان داده اند. اما این در نفس خود کافی نیست. باید نقش چپ، نقش سوسیالیستها در آینده نزدیک نه تنها خیلی پُررنگ شود ، بلکه  باید از این پس سعی شود که رهبری اوضاع را بدست گرفت و چپ در مقابل  جریانات سیاسی ای که هریک خود را میراث خوار رژیم اسلامی می دانند باید به زبان خود سخن بگوید. جنبش صریعاً دارد پولاریزه می شود و به دوران سرنوشت سازی  پا گذاشته است. در این شرایط  و در این فضای انقلابی و این انقلاب چه راهی و چه مسیری را دارد می پیماید؟  چه سرنوشتی در مقابل مردمی که در طول سی سال برای آزادی و برابری در مقابل نظام کثیف اسلامی جنگیده اند قرار دارد؟ این مسئله در این شرایط سر نوشت ساز به این امرمهم بستگی دارد  که پرچم  این جنبش ، پرچم  این انقلاب  در دست چه جریان و چه احزابی باید قرار بگیرد؟ تا سرنوشت مردم به بربریت دیگری منجر نشود. در همین جا باید گفت  که امروز وظیفه چپ، وظیفه سوسیالیستهای دخالتگر این است که متحدانه مسیر این انقلاب را بسوی سوسیالیسم  ونظامی انسانی هدایت کنند .حزب ما بر ای  تصرف قدرت سیاسی و بر قراری جامعه سوسیالیستی ویک حکومت  انسانی مبارزه  می کند. جامعه ای که اساسش نه بر پایه  اصول اخلاقی و نصایح مذهبی، بلکه بر پایه نظامی که اساساً در آن  انسان به انسانیتش و به شأن و حرمت انسانی اش باز گردانده می شود. ادامه دارد.

۲۸ ژانویه ۲۰۱۰