کومله « حزب کمونیست» و برنامه « حاکمیت مردمی در کردستان»

ملک پیرخضری –  فاتح حنایی : سازمان  کردستان حزب کمونیست ایران ( کومله ) به دنبال برگزاری آخرین کنگره تشکیلاتی خود نوشته ای را منتشر کرده است و این نوشته را « برنامه حاکمیت مردمی در کردستان» نام نهاده است. کومله و « حزب کمونیست» سالیان زیادی است که از « کمونیسم»، « طبقه کارگر»، « جنبش کارگری» و موجودیت خود به عنوان تبلور حزبی توده های کارگر سخن می گوید!

 ما به عنوان کسانی که سال ها در درون این جریان  حضور داشته ایم و کار می کرده ایم، همه این ادعاها را غیرواقعی و دقیق تر بگوئیم عوامفریبانه می دانیم. این که کومله و حزب در طول ۳۰ سال بعد از بقدرت رسیدن دولت  اسلامی سرمایه، در منطقه کردستان چه نقشی ایفاء کرده است ٫ این که چگونه از فعالین کارگری به عنوان نیروی پیشمرگ برای تحقق اهداف بخشی از بورژوازی کرد استفاده کرده است٫ این که چگونه به میزان  موقعیتی که در جامعه کردستان داشته است همچون سدی محکم بر سر راه سازمانیابی ضد کار مزدی کارگران کردستان قرار گرفته است، اینکه در چه ابعادی و چگونه مروج  سرسخت روایت بورژوائی سوسیالیسم در ذهن و زندگی توده های کارگر شده است، این که چگونه و در چه سطحی تمامی مسائل مربوط به مبارزه طبقاتی کارگران را به گونه ای وارونه  به آنا ن القا کرده است، این که چرا و به چه دلیل این وارونه پردازی ها را وثیقه انحلال جنبش کارگری در جنبش های ناسیونالیستی و دموکراسی طلبانه خلقی ساخته است و مسائل بیشمار دیگر عجالتاً موضوع بحث نوشته فعلی نمی باشند. تصورمان این است که نقد مشروح فعالین ضد کار مزدی در مقالات متعدد علیه وجوه مختلف موجودیت رفرمیسم چپ کم و بیش به نکات بالا پرداخته است و کومله و حزب کمونیست به عنوان بخش معینی از استخوانبندی رفرمیسم چپ در همان نوشته ها به اندازه لازم مورد کنکاش و کالبدشکافی واقع شده اند. بسیار طبیعی است که این مسائل را باید بیشتر بحث کرد و جوانب مختلف آن ها را شفاف تر توضیح داد. این کارها ضروری است و انجام  آنها بخشی از پراتیک روزمره فعالین ضد سرمایه داری در درون مبارزات جاری توده های کارگر می باشد، اما نوشته حاضر مسأله معینی را دنبال می نماید. آنچه الان و در اینجا مورد بحث است همان مطلب موسوم به « برنامه حاکمیت مردمی در کردستان» است. ببینیم کومله در این نوشته معین چه گفته است و چه مسائلی را با کارگران کردستان در میان نهاده است٫ کدام افق و راه حلی را پیش پای جنبش کارگری گذاشته است.

بند اول « برنامه»! فقط یک اعلام وفاداری خشک و خالی عقیدتی است. اقرار و اعترافی است که چند نفر آدم زیر نام کومله و حزب کمونیست پیرامون اعتقاد خود به شبحی به نام «سوسیالیسم» برزبان می آورند و بر قلم جاری می سازند، آن ها مانند پیروان ادیان آسمانی مستقل از تعلقات طبقاتی و شرائط مادی زیست اجتماعی! شریعت و باور دینی خود را به اطلاع دیگران می رسانند. تا جائی که به این بند و مفاد و محتوای آن مربوط می شود اصلأ مشخص نیست که این سوسیالیسم درعالم واقعیت های عینی و زمینی مبارزه میان طبقات اجتماعی، چه صیغه ای است و چه نقش و خاصیت و مکانی را احراز می کند. این بند به هیچ وجه، هیچ اشاره ای نمی کند که محتوی سوسیالسم مورد باور رهبران حزب

کمونیست و کومله چیست، در مبارزه جاری توده های کارگر چه مکانی را احراز می کند، ما به ازاء عینی و پراتیک آن در جنبش روز توده های کارگر چیست؟ کارگری که بیکار است، کارگری که مورد وحشیانه ترین تهاجمات سرمایه قرار دارد، کارگری که ۶ ماه ۶ ماه بهای نیروی کار شبه رایگان خود را دریافت نمی دارد، کارگر زنی که در پرتو توحش سرمایه برای سیر کردن شکم فرزند گرسنه اش مجبور به تن فروشی است. کارگری که بچه های خردسالش از صبح تا شام در سیاهچالهای مرگ تولید سود سرمایه به گونه ای وحشیانه استثمار می شوند و شب ها در حاشیه خیابانها در کارتون شب را به روز می رسانند، کارگری که شب و روز سرمایه خلق می کند و توسط همان سرمایه به جنایتکارانه ترین شکلی از هستی ساقط می گردد، آری چنین کارگری در کردستان و ایران یا هر کجای دیگر دنیا اصلاً و ابداً در نمی یابد که سوسیالیسم محتوای کومله، به زندگی و مبارزه و دنیای بی حقوقی ها و اعتراضات روز او چه ربطی دارد؟ به راستی این سوسیالیسم با مبارزه کارگران شاهو چه حرفی دارد؟ به کارگران پرریس چه می گوید؟ رهنمودش به عنوان سوسیالیسم برای توده کارگر غرب بافت چیست؟ در کجای مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه جا دارد، برای لاستیک البرز پیامش چیست، اصلاً چه ارتباطی با مبارزه کارگران  کردستان، ایران و دنیا دارد؟ بند اول برنامه حاکمیت مردمی در مورد مکان و موضوعیت و نقش و تأثیر این سوسیالیسم در رابطه با طبقه کارگر و مبارزات کارگران حتی یک کلمه برای گفتن ندارد. اساساً به این جنبش به طور کامل بی ربط است. چرا؟ پاسخ روشن است. این سوسیالیسم همان سوسیالیسم کذائی رفرمیسم چپ است که تا محقق نشده است چیزی بجز وعده خشک و خالی ایجاد دنیایی فارغ از ستم نیست! و هیچ ارتباطی به مبارزه روز کارگران ندارد و وقتی محقق می شود در تمامی وجودش همان سرمایه داری دولتی قطب اردوگاه شوروی است. تاریخ این سوسیالیسم و جریان واقعی پراتیک آن برای کارگران آگاه جهان بسیار شفاف و روشن است. رهبری حزب و کومله پس از اعلام وفاداری مذهبی خود به این سوسیالیسم از تریبون کنکره کومله شروع به دادن رهنمودهای خویش برای « توده های مردم »! و لشکریان همه با هم «جنبش انقلابی کردستان» می نمایند. بند اول تنها اعلام وفاداری شرعی و مذهبی به سوسیالیسم شان بود، بندهای بعدی است که ظاهراً مخاطبان زمینی دارد، به بیان دیگر کومله تا جائی که سخن از سوسیالیسم دارد به کارگران و ساکنان جهنم سرمایه داری هیچ سخنی ندارد، حرف او با کارگران از جائی آغاز می شود که سوسیالیسم او در آرشیو باورها و اعتقادات دینی جاسازی
شده است. کومله پس از این جاسازی است که با چوب و لباس شبانی و علم و کتل حاکمیت مردمی شروع به گفتن سخن با مخاطبان زمینی خود می کند. بنا براین به سراغ حرف های   کومله در این بخش برویم. اما قبل از این کار یک نکته مهم را فراموش نکنیم. نوشته کومله نسخه پیچی برای حاکمیت مردمی در کردستان است و حاکمیت های مردمی در سراسر تاریخ و به طور مشخص در چند قرن حیات و تسلط نظام سرمایه داری در دنیا معنای بسیار مشخصی دارد. اگر کارگران کردستان معنای این حاکمیت را به درستی تعمق نکرده اند این عدم تعمق آنها صرفاً محصول وارونه پردازی ها و عوامفریبی های ضد کارگری دردناکی است که در مرحله اول شیوه تولید سرمایه داری و سپس کومله و حزب کمونیست و کل احزاب منشعب از این حزب و اردوگاه شوروی سابق و کل طیف رفرمیسم چپ در تمامی طول ۱۰۰ سال اخیر تاریخ به  فضای زندگی و درک آنان از مبارزه طبقاتی تزریق کرده اند. حاکمیت مردمی اسم رمز بسیار آشنا و جاافتاده و پیشینه داری برای حاکمیت سرمایه، برای حاکمیت رابطه خرید و فروش نیروی کار یا شکلی از برنامه ریزی کاپیتالیستی کار و تولید و نظم سیاسی و اجتماعی و تحمیل این برنامه ریزی و نظم ضد کارگری بر توده های کارگر است. معنای حاکمیت مردمی در سراسر تاریخ سرمایه داری این بوده است و هیچ چیز دیگر بجز

 آن نمی تواند باشد. اما این فقط یک بخش از نکته اساسی مورد تأکید ماست. بخش دیگر آن پلی است که کومله میان سوسیالیسم سراسر بورژوائی خود با همین مقوله حاکمیت مردمی در کردستان برقرار می سازد. تشخیص اینکه رهبران حزب کمونیست واقعاً می دانند چه می گویند یا اصلاً نمی دانند؟ تا حدی برای ما دشوار است اما یک چیز کاملأ روشن است. به هر حال آن ها حتی همان سوسیالیسم بورژوائی را هم پس از اعلام وفاداری مذهبی به سوسیالیسم  به بایگانی تاریخ می سپارند و با صراحت اعلام می کنند که این سوسیالیسم مطلقاً جریان پراتیک روز آنان نیست و آنچه در حال حاضر هویت عملی و اجتماعی حزب و تشکیلاتشان را تعیین می کند رفرم است. در باره روایت رهبران حزب کمونیست از رفرم همین جا حتماً صحبت می کنیم. اما باز هم  توضیح یک نکته برای توده های کارگر کلاً و کارگران کردستان به طور خاص بسیار مهم است. کارگران باید بدانند چرا کومله سوسیالیسم خویش را نه برای پراتیک و جریان مبارزه بلکه برای روز مبادا و به عنوان یک الگوی عقیدتی می خواهد؟ پاسخ بسیار ساده و روشن است. سوسیالیسم رهبران حزب همان گونه که فعالین جنبش ضد سرمایه داری به تفصیل توضیح داده اند و ما به سهم خویش سوای جاهای دیگر در همین سطور بالا هم تأکید کرده ایم  همان سرمایه داری  دولتی است و کومله یا حزب در حال حاضر مطلقاً در شرائطی نیست که بخواهد به تنهایی یا همراه با بخش های دیگر بورژوازی کرد و ایران در برنامه ریزی دولتی کار و تولید سرمایه شریک شود. این کار نیازمند تغییر رژیم سیاسی روز است و تاریخ مصرف سرمایه داری دولتی حزب کمونیست زیر نام سوسیالیسم به آن روزها مربوط می شود، به همین دلیل کومله و حزب کمونیست اعلام می دارند که کار آنان در حال حاضر رفرم است.

حال به دنبال پاسخ سؤال قبلی به سراغ روایت کومله از رفرم برویم. رفرم همچون هر مفهوم و هر فعالیت یا کلاً هر پدیده اجتماعی چیزی مریخی و ماوراء زمینی نیست بلکه دقیقاً طبقاتی است و محتوا و رویکرد و نقش آن توسط طبقات متخاصم اجتماعی٫ جنبش ها و سیاست ها و انتظارات هر طبقه تعیین می گردد. رفرم می تواند جزء جدایی ناپذیری از برنامه پیکار طبقاتی و استراتژی سراسری سوسیالیستی طبقه کارگر علیه سرمایه و در راستای اهداف پرولتاریای انقلابی ضد کار مزدی باشد و هم بالعکس می تواند بخشی از برنامه ریزی کاپیتالیستی کار و تولید در جهت تحکیم هرچه  بیشتر پایه های قدرت نظام بردگی مزدی و تحمیل این نظام بر زندگی توده های کارگر باشد. در این باره نیز ما قبلاً به تفصیل بحث کرده ایم. بارها توضیح داده ایم که نازل ترین سطح مبارزات کارگران و ابتدائی ترین مطالبات روز جنبش کارگری هم  ممکن است با محتوا و رویکرد ضد کار مزدی دنبال شود و هم ممکن است از بیخ و بن رفرمیستی و در راستای سازش با نظام سرمایه داری پیگیری گردد. اگر همه کارگران دنیا دست در دست هم به طور متحد در درون یک جنبش سندیکالیستی و بر اساس پای بندی به بقای کار مزدوری و قانون و قرار نظم رابطه خرید و فروش نیروی کار خواستار انجام اصلاحاتی به نفع زندگی خود شوند، پیداست که مبارزه و سازمانیابی و مطالبات و همه چیز آنان در گورستان سازش با سرمایه و رفرم متعهد به ماندگاری نظام بردگی مزدی مدفون است. عکس ماجرا در حالتی است که توده های کارگر به جای اتکاء به قانون و نظم و حکومت و اساس ماندگاری سرمایه داری به قدرت واقعی طبقاتی ضد کار مزدی خود رجوع می کنند. بنیاد سازش و همزیستی مسالمت آمیز با رابطه خرید و فروش نیروی کار را آماج حمله قرار می دهند و با توجه به درجه آمادگی، میزان سازمان یافتگی، سطح آگاهی و سایر فاکتورهای تعیین

 کننده قدرت طبقاتی، کل این قدرت را در مقابل سرمایه داران و دولت آنها به صف می کنند. ممکن است که موفقیت مبارزات این کارگران ناچیز باشد، یا شاید اصلاً شکست بخورند،  سرکوب و تار و مار گردند٫ اما جنبش آنان نه تنها رفرم طلبی بورژوائی نیست که خروش ضد سرمایه داری بردگان مزدی است. این کارگران حتی در صورت پیروزی ممکن است در بهترین حالت چند ریال به بهای نیروی کار
خود اضافه نمایند اما همین مطالبه و مبارزه به دور از   خصلت رفرمیستی و بیانگر ستیز طبقاتی ضد سرمایه داری است. مرز میان رفرمیسم سرمایه سالار در یک سوی و رفرم نوع ضد سرمایه داری و برای محو کار مزدوری بسیار شفاف است، هر چند که رفرمیسم چپ بین المللی و شعبه ایرانی و کردستانی آن هیچگاه قادر به درک این تمایز نبوده و نشده است. در هر جایی که توده های کارگر به قدرت طبقاتی ضد سرمایه داری خود اتکاء می کنند و به  نظم و مماشات و قانون و سازش و موجودیت نظام سرمایه داری تعرض می کنند ولو دستاوردهای مبارزاتشان کوچک هم باشد اما این دستاوردها تجلی رفرم ضد سرمایه داری است و در هر کجا که چنین نمی کنند یعنی جنگ و ستیز تاریخی و روزمره خود را به دار قانون و مدنیت و حقوق و نظم سرمایه آویزان می سازند جنبش آن ها عین رفرم طلبی منحط بورژوائی و محصول مبارزاتشان در بهترین حالت اصلاحاتی در رابطه خرید و فروش نیروی کار همراه با تحکیم هرچه  بیشتر طوق بردگی مزدی بر گرده خویش است.

لازم می دانیم که مطلب دیگری را هم همین جا توضیح دهیم. فراموش نکنیم که ما از تعرض به سرمایه و روند کار سرمایه و رابطه تولید اضافه ارزش و در یک کلام نظام سرمایه داری سخن می رانیم. هدف از تعرض دقیقاً تعرض علیه سرمایه است. این را از این لحاظ تأکید می کنیم که یک جریان سیاسی ممکن است زمین و زمان را از شعارهای سرنگونی طلبانه و مبارزه قهرآمیز و حمله و تعرض و مانند این ها پر سازد اما مطلقاً هیچ مبارزه و هیچ نوع تعرضی علیه سرمایه داری نداشته باشد. شمار احزاب و جریاناتی که چنین بوده و چنین هستند در تاریخ همین صد سال اخیر بیش از حد زیاد و حتی غیرقابل شمارش است، اکثرأ هم زیر نام کارگر و کمونیسم جار و جنجال کرده اند. سرنگونی طلبی٫ مبارزه و پیکار علیه رژیم سیاسی خود مقوله ای طبقاتی است و می تواند کاملأ بورژوائی باشد، همانگونه که می تواند سرتاسر کارگری و ضد کار مزدی و سوسیالیستی باشد. در ادبیات فعالین ضد کار مزدی معمولاً و به درستی از حالت نخست به رفرمیسم میلیتانت یا رفرمیسم بورژوائی مسلح یاد شده است.

با توضیح مختصر این نکات  به سراغ برداشت کومله ار رفرم برویم. آنچه کومله زیر نام رفرم به کارگران عرضه می کند نه فقط هیچ نشانی از رفرم ضد سرمایه داری بر پیشانی خود ندارد بلکه کاملاً آغشته به رفرمیسم بورژوائی است. این نکته ای است که باید برای کارگران به روشنی توضیح داده شود و هر کارگری باید با هوشیاری تمام محتوای آن را تعمق کند. برنامه کومله و حزب کمونیست برای حاکمیت مردمی در کردستان برنامه مشارکت مستقیم و مؤثر در یک دولت ضد کارگری و کارگرکش سرمایه داری و زمینه سازی جهت تشکیل یک دولت رسمی بالای سر توده های کارگر کردستان است. می گوئیم یک دولت کارگرکش سرمایه داری و این تعبیر بسیار درستی است. زیرا هر دولت سرمایه داری اساساً کارگر کش است و حال در نظر بیاورید که این دولت بخواهد نظم تولیدی و سیاسی و اجتماعی سرمایه داری را در منطقه ای مانند کردستان یا هر کجای دیگر ایران و کلاً جوامعی مانند ایران بر بردگان مزدی سرمایه تحمیل کند. پیداست که در این صورت بجز کارگرکشی هیچ راهی نخواهد داشت. این برنامه حتی در مقایسه با برنامه

 مصوب کنگره مؤسس حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۶۲ به صورت بسیار روشن و عریان سیر نزولی، ضد کارگری و ضد کمونیستی طی کرده است. رهبری حزب کمونیست و کومله با انتشار این برنامه خطاب به کارگران کردستان اعلام می کند که هدف این جریان شرکت در ساختار قدرت سیاسی سرمایه، حضور مستقیم در برنامه ریزی کاپیتالیستی کار و تولید اجتماعی و تحمیل نظم تولیدی و سیاسی و اجتماعی ضد کارگری و بشرستیز سرمایه داری بر توده های کارگر است. کومله نام این قدرت سیاسی و دولت سرمایه داری را حاکمیت مردمی در کردستان تعیین کرده است. تلاش ما این است که از طولانی شدن بحث حتی الامکان خودداری کنیم اما اهمیت موضوع و ضرورت کالبدشکافی الگوی خاص حکومتی ایدآل حزب کمونیست برای استقرار حاکمیت مردمی ایجاب می کند که بخش هائی از برنامه منتشره کومله و پیوند میان بندها، مواد و مندرجات آن را  مورد بررسی قرار دهیم.

 رهبران حزب کمونیست وکومله می گویند که احزاب و نیروهای سیاسی موجود در کردستان هر کدام تلاش دارند تا الگوئی برای تشکیل حکومت در کردستان ارائه کنند و در پیش روی توده های مردم قرار دهند، ما نیز باید  همین کار را انجام دهیم و برنامه مشخص خود برای حکومت مردمی و تمایزات آن با برنامه ها و الگوهای دیگر را برای کارگران و زحمتکشان کردستان توضیح دهیم. آنان با تأکید بر این ضرورت به معرفی تکیه گاه طبقاتی و اجتماعی خویش برای استقرار چنین حکومتی می پردازند. این تکیه گاه پدیده ای به نام جنبش انقلابی است که نیروهای متشکله آن را کارگران و زحمتکشان شهری و روستائی تشکیل می دهند. کومله و حزب کمونیست در مورد لایه های اجتماعی موسوم به زحمتکشان نه در این برنامه و نه در هیچ کجای دیگر نه فقط امروز بلکه در هیچ دوره ای هیچ نوع توضیحی نداده است. به طور مثال اصلأ مشخص  نیست که این زحمتکشان به لحاظ تعلق طبقاتی و اجتماعی و تاریخی در کجای جامعه موجود قرار دارند؟ پایه های مادی معیشت و شرائط زندگی آنان چیست؟  استثمارگرند یا استثمار شونده اند؟ رابطه شان با بخش دیگر این « جنبش انقلابی» چیست؟ و چرا و بر اساس کدام مشترکات معین سیاسی، طبقات