درست دیدن وظیفه شما نیست، حق شماست

محمد پورعبداله : ۱۳ آذر ٨۶ بدون شک یکی از نقاط عطف تاریخ جنبش دانشجویی و مشخصاً جریان چپ دانشجویی بوده است. برگزاری تجمع دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و پیامد آن ،سرکوب گسترده و بازداشت بیش از ۷۰ نفر از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در تهران و سایر شهرستانها، شوک عظیمی به ناظران این واقعه وارد کرد و مجال سکوت در برابر این رویداد را از ایشان گرفت.

حاصل این از دست رفتن مجال سکوت را مواضع مکتوب و غیر مکتوبی تشکیل می دهند که در موافقت یا مخالفت با عملکرد دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در ۱۳ آذر ۱۳۸۶ پدیدار گشتند. آنچه از تدقیق در باب تمامی این مواضع آشکار می گردد اینست که تمامی موافقان و مخالفان ۱۳ آذر بر سر یک نکته اشتراک نظر دارند: صف بندی جدیدی شکل گرفته و بر مبنای آن دوران تازه ای در تاریخ چپ دانشجویی آغاز خواهد شد.

با گذشت یک سال از این رویداد و در شرایطی که سرکوب بی سابقه میرود تا تمامی صداهای مخالف را خفه کند، نگارنده این سطور برآن است تا از سرمایه سیاسی ای که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب با فعالیت هاشان و بخصوص با برگزاری آکسیون ۱۳ آذر به دست آوردند، دفاع کند. دفاع از این سرمایه در شرایطی که داب (دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب) مورد حمله نقدهای مختلف راست و بخصوص راستهای چپ نماست، اولین گام برای شکل دادن به افق آینده است. چپ نماهایی که درست به دلیل دنباله رو بودن ذاتی نظرگاهشان، از قافله تحولات عقب افتاده اند و از همین روی سعی می کنند با هذیان گویی و توسل به کثیف ترین شکل شیوه های پرونده سازی، جایی برای خود در جنبش دانشجویی بیابند.

ـ چرا ۱۳ آذر برگزار شد؟

برای شروع تبیین وضعیت تنها باید به گذشته نگاه کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که اولین بار، سنگ پراکنی از چه موضعی و تحت چه عنوانی انجام شد. در چه بستری تجمع مستقل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در ۱۳ آذر از سوی برخی حرکتی آوانتوریستی شناخته و عرض اندام مستقل چپ برای اولین بار پس از دهه شصت حرکتی هزینه زا و بی فایده نشان داده شد.

لازم به توضیح نیست که حرکات یک جریان سیاسی را تنها می توان با توجه به شرایطی سنجید که آن جریان در بطن آن حاضر است و دست به پراتیک می زند. هیچ فرمول کلی و جهانشمولی برای بررسی یک اتفاق سیاسی، خارج از شرایط تاریخی آن وجود ندارد. در صورت وجود چنین فرمول جادویی، راه بسیار روشن می نمود و این همه مباحثه در ادبیات سیاسی چپ شکل نمی گرفت و این همه نظرگاه متضاد از دل آن بیرون نمی آمد. در این صورت مسلماً تاکنون چپ بارها فاتح تاریخ شده بود. از همین روی می باید در نخستین گام شرایطی را بررسی کرد که در بطن آن تصمیم برگزاری آکسیون ۱۳ آذر اتخاذ شد.

نطفه ی حرکت دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از سال ۸۲ و در بستر شکست جنبش اصلاحات شکل گرفت. در این شرایط اولین مشکل این جریان سیاسی شناساندن نظرگاه خود به عموم بود. امری که به دلیل موقعیت ضعیف جهانی چپ و همین طور سابقه ی چپ تحت رهبری جریانهای پوپولیستی در ایران بسیار دشوار می نمود. تلاش بی وقفه ی چپ برای اعلام موجودیت و جذب نیروهای رادیکال در سطح دانشگاه سرانجام توانست جریانی با بدنه ی دانشجویی را حول یک نظرگاه سیاسی به وجود آورد. در این مقطع چپ، به درستی معطوف به عرض اندام در برابر نیرویی بود که سالها خود را به عنوان تنها جریان دانشجویی معرفی کرده بود. اگر نظرگاه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، ادبیات و نظرگاه دفتر تحکیم وحدت و کلیت جریان لیبرالیسم را افشا می کرد، پراتیک مستقل این جریان سیاسی ،خصوصا پس از درگیری هایی که در جریان برگزاری ۱۶ آذر ۸۵ به وجود آمد، می باید به گونه ای دست به تغییر در بافت واقعی منازعات سیاسی جریان های موجود در دانشگاه می زد تا این جریان بتواند خود را بگونه ای درخور و با هویتی مستقل به عنوان آلترناتیوی در جنبش دانشجویی معرفی نماید. به این معنا باید برگزاری تجمع مستقل را اقدامی نه زود و نه دیر نامید. دیر نبود چرا که تا قبل از آن هنوز از یک سو توان سازماندهی نیروهایش برای برگزاری مراسمی مستقل را نداشت و از سوی دیگر امکان پراتیک مشترک با دیگر جریانات سیاسی حاضر در دانشگاه منتفی نبود و زود نبود از آن جا که عدم برگزاری مراسم مستقل این جریان را به جریانی حاشیه ای و صرفاً اخلالگر در حیطه ی فعالیت جریانهای دیگر به عموم معرفی می کرد و از قدرت واقعی این جریان در حیطه دانشگاه چهره ای درخور ارائه نمی داد. در توضیح زود نبودن آکسیون مستقل نکته ی دیگری را نباید از نظر دور نگه داشت و آن بسته شدن فضای جامعه و دانشگاه بود. بر خلاف مغلطه ی بسیاری که داب را متهم به خیالپردازی درباره ی آینده و داشتن توهمی از افق تغییر در جامعه می کنند، به شهادت گفته ها و نوشته های دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب این جریان، تنها جریان و یا دست کم تنها جریان چپی بود که در مورد پادگانی شدن فضای جامعه هشدار داده بود (رجوع شود به بیانیه داب به مناسبت ۱۶ آذر ۸۶) و به همین دلیل به خوبی می دانست که در صورت عدم برگزاری تجمع مستقل فرصت این برگزاری را حداقل برای مدتی طولانی از دست خواهد داد. به این معنا برگزاری این آکسیون به شکلی مستقل تاکتیکی کاملاً درست و بجا بود.

نقد دیگری که بلافاصله پس از نقد نخست از جانب راست بیان می شود این است که: داب با اعمالش باعث افزایش فشار و حساسیت حاکمیت بر چپ شده است. به اعتقاد من این نقد را تنها میتوان غرولندی خرده بورژوایی دانست. خرده بورژوایی و نه پرولتری چرا که تفکر پرولتری بر خلاف تفکر بورژوایی واقعیت را پویا درک می کند و ابزار تغییر این واقعیت را می شناسد و در دست می گیرد. درست به همین دلیل است که تفکر پرولتری همواره و در هر شرایطی راهکاری برای فائق آمدن بر وضعیت موجود را به مبارزین مسلح به این گونه از تفکر ارائه می