“جنبش دانشجوئی” و نگاهی به پیرامون آن!

شباهنگ راد : در حقیقت یکی از شروط اساسی پیشروی هر جنبشی در بر شماری مضمون واقعی آن از جانب دلسوزان و رهروان انقلاب می‏باشد. امروزه در دنیای تعرض به جان و مال توده‏ها و در دنیای سلطه‏ی ایده‏های انحرافی بر تار و پود جنبش‏های اعتراضی، وظیفه، چند گانه تعریف گردیده است و می‏بایست در چند حوزه و بدور از محافظه کاری‏ها و عاقبت اندیشی بر حقایقی انگشت گذاشت که متضمن بالندگی‏هاست.

 از مصالحه و مصلحت‏گرائی باید فاصله گرفت و قاطعیت، صراحت و بُرش نظری را جایگزین آنها نمود. هدف را بازیچه‏ی منفعت گروهی خود قرار نداد و بر حقایق پای فشرد. بر این مبنا می‏بایست در درجه‏ی نخست موقعیت خود و در ثانی جایگاه هر یک از جنبش‏های اعتراضی را با صراحت تمام بر شمارد. اینجاست که می‏بایست تفاوت دو نگرش و متدلوژی را روی میز گذاشت تا دیگران قادر گردنند سره را از نا سره تشخیص دهند. هم‏چنین از خط قرمزها نباید عبور نمود و سخن بی‏جا نگفت و در عمل باید نشان داد که تفاوت ایدئولوژی سرمایه با ایدئولوژی انقلابیون و مارکسیست – لنینیست‏ها از زمین تا آسمان است. کار بسیار سختی نیست. فقط نیازمند دست شستن از منفعت فردی – گروهی‏ست و اندیشیدن و پایداری به منافع‏ی جمعی‏تر.

واقعیت این است‏که ظلم در دنیای کنونی دارد، بیداد می‏کند و در این میان نفرت و تنفر از سران رژیم جمهوری اسلامی هم، سرتاسر وجود اکثریت آحاد جامعه را فرا گرفته است. همه از دولت‏مردان ناراضی‏اند. دارند شیره‏ی جان مردم را می‏مکند و زندگی میلیون‏ها انسان را به خاک سیاه نشانده‏اند. هیچ قشر، صنف و هیچ انسانی را سراغ ندارید که از استثمار و بندگی در ایران تحت سلطه در امان باشد. کارگر در ایران روزانه دارد استثمار می‏شود و مورد اجحاف و بی‏حرمتی قرار می‏گیرد. در تهیه‏ی نان شب‏اش مانده است و بعضاً از آنان، چاره‏ی کار را در نابودی و خلاصی خود می‏یابند. حق اعتراض را از کارگران سلب نموده‏اند و جواب آن‏ها در چنین نظامی دستگیری، شکنجه و سرکوب می‏باشد. ابتدائی‏ترین حقوق زنان را علناً و قانوناً دارند لگدمال می‏نمایند و صدها قوانین دست ‏و ‏پا گیر، آنانرا از تحرک لازمه باز داشته است. در درون دانشگاه‏ها یعنی در میادین نشر و آگاهی هم دارند هر گونه که خود صلاح می‏دانند رفتار می‏نمایند. نهادها و ارگان‏های دست‏سازی هم‏چون دفتر تحکیم وحدت را میدان‏دار و هدایت کننده‏ی جنبش‏های اعتراضی و دانشجوئی تبدیل نموده‏اند. به هر حال جامعه‏ی اعتراضی در درون جامعه سی سالی‏ست که دارد از خود تلفات بر جای می‏گذارد و بموازات آن سی سالی‏ست که از فقدان یک سازمان حمایت کننده و انقلابی در رنج و عذاب می‏باشد.
به عبارتی دقیق‏تر باید گفت که جنبش‏های اعتراضی داخل تنهاست و کسی نیست تا بداد آن‏ها برسد و پاسخی عملی‏ به این همه جنایات و ددمنشی‏های رژیم جمهوری اسلامی بدهد. به نادرست همه‏ی نگاه‏ها و چشم‏ها به "جنبش دانشجوئی" دوخته شده است و به نقطه‏ی اتکاء و نجات دهنده‏ی مبارزات کارگری – توده‏ای تبدیل گشته است؛ "جنبشی" که خود نیازمند هدایت و رهبری‏ست.

براستی سئوال این است‏که دلیل چنین انتظارات، ارزیابی‏ها و نگرش‏هایی در چیست و چرا دارند تلاش می‏ورزند تا دانشجویان را بعنوان "نماد" و "قیم" مبارزات اعتراضی – اجتماعی درون جامعه معرفی ‏نمایند، بدون این‏که به جایگاه‏شان و به سیال بودن‏شان توجه‏ی لازمه به نمایند؟

طبعاً دلیل این امر را می‏توان در پا پس کشیدن دراز مدت کمونیست‏ها و سازمان‏های انقلابی از مبارزه‏ی حاد طبقاتی و رو در رو با دشمن بر شمرد؛ دلیل این امر را می‏توان در تعرض بی وقفه‏ی سه دهه‏ی رژیم جمهوری اسلامی به جان و مال توده‏ها توضیح داد؛ رژیمی که یگانه رویه‏ی‏اش کار بست زور و سرکوب است و هم‏چنان بمنظور حفظ و بقای بیش از این خود، بدان نیازمند می‏باشد. رژیم دارد هر روزه می‏زند و در مقابل، جنبش‏های اعتراضی هم، هر روزه دارند در مقام شکست خوردگان و با گاردهای بسته بر علیه‏ی بی عدالتی‏های موجود دست به اعتراض می‏زنند. اگر چه باید اذعان نمود، جنبش‏های اعتراضی تا کنون نتوانسته‏اند به خواسته‏های بنیادی خویش دست یابند؛ امّا هم‏چنان بر طرح مطالبات پایه‏ای خویش مصراند و در میدان‏اند. این دور تسلسل و بی نتیجه‏گی مبارزات کارگری – توده‏ای و دانشجوئی را می‏توان در هر دهه و در هر دوره‏ای به عینه نشان داد؛ می‏توان نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی همواره در این میادین برنده و پیروز بدر آمده است و کارگران، زحمت‏کشان و همه‏ی اقشار محروم جامعه از زمره بازند‏گان اصلی این جنگ و درگیری‏های نابرابراند. طبعاً جوهره‏ی این امر را می‏توان در بی سازمانی و در عدم هدایت صحیح مبارزاتی جنبش‏های اعتراضی دید. جنبش‏هایی که نیازمند حمایت همه جانبه‏ی سازمان‏های مدافع‏ی خود می‏باشند؛ جنبش‏هایی که بدون وچود و حیات سازمان‏های کمونیستی و انقلابی بر سر مبارزات کارگری – توده‏ای و دانشجوئی، ره بجائی نخواهند بُرد؛ در یک کلام جنبشی که نیازمند تئوری انقلابی‏ست و بدون تسلط‏یابی آن بر اعتراضات توده‏ای، از مسیر بالندگی و رشدیابی خویش بدور خواهد گشت و هم‏چنان ظالمان و سرمایه‏داران را در موضع‏ی قدرت‏شان محفوظ نگه خواهد داشت.

در حقیقت جنگ بین انقلاب و ضد انقلاب، جنگ بین دو سازمان است. جنگی‏ست که یک سر آنرا دولت‏یان و همه‏ی اعوان و انصارش و سر دیگر آنرا سازمان‏های کمونیستی و انقلابی بهمراه کارگران و زحمت‏کشان تشکیل می‏دهند. جنگ بین دو ایدئولوژی‏ست و بی تردید کنار زدن ایدئولوژی حاکمان و جنایت‏کاران ارتباط با واسطه‏ای با فعالیت‏های سازمانیافته‏ی جریانات کمونیستی و انقلابی در درون جامعه دارد. جریانی که در عمل قادر گردد با انتخابِ روش‏های صحیح مبارزانی و کم هزینه، هم
رژیم را در تحقق نقشه‏های‏اش عقیم سازد و هم توده‏ها را حول سیاست‏های انقلابی‏اش گرد هم آورد. به بیانی ساده در دست گیری فضا و چیرگی بر بخش‏هایی از مبارزات اعتراضی منوط به دخالت‏گری‏های کمونیستی سازمانیافته می‏باشد. امروزه متأسفانه در میادین اعتراضی ایران این سازمان‏ها و نهادهای دولتی‏اند که دست بالا را دارند و یکه تاز میدان‏اند. می‏بُرند و می‏دوزند تا منفعت طبقه‏ی‏شان در هم نریزد. جامعه‏ی بدون وجود سازمان کمونیستی و انقلابی، جامعه‏ی میرنده و تلاشی‏ست. جامعه‏ی دل بستگی عیر واقعی به این و آن و جامعه‏ی شخصیت سازی کاذب، جامعه تخریب و مرده است. جامعه‏ای‏ست که سرمایه‏داران مبلغ آنند و کمونیستی‏های راستین و واقعی با آن‏ها مخالف‏اند.
با این اوصاف و در بستر چنین واقعیاتی امروزه و در دنیای سرمایه‏داری و در ایران تحت سلطه – بیش از هر زمان دیگری – نیازمند آن می‏باشد تا مدعیان منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان در میدانی رو در رو با قداره‏بندان نظام قرار گیرند و دست آنانی را که بر سر سفره‏ی تهی محروم‏ترین اقشار جامعه سیطره انداخته‏اند را کوتاه نمایند. جمهوری اسلامی در فقدان یک سازمان انقلابی و جدی در صحن جامعه فرصت را مغتنم شمرده است تا هر گونه که خود صلاح می‏داند با مردم در بندمان، رفتار نماید. به عبارتی این رژیم جمهوری‏ست که بنابه زمانه و بر اساس منافع و خواسته‏های خود، دارد حکم‏روانی می‏کند و یک لحظه در به دام انداختن عنصر روشنفکر و مخالفین و در به انحراف کشاندن مبارزات اعتراضی آنان از خود تعللی بخرج نمی‏دهد. فریب، ریا، دسیسه و تعرض به مطالبات کارگری – توده‏ای به عادت سران حکومت تبدیل گشته است و در مقابل، ضربه‏پذیری به رویه‏ی جنبش‏های اعتراضی و بویژه "جنبش دانشجوئی" تبدیل گردیده است. جنبشی که بر خلاف نظرات رایجِ میان اپوزیسیون خارج از کشور، فاقد سیاست‏های صحیح و لازمه علیه‏ی ارگان‏های سرکوبگر نظام می‏باشد؛ جنبشی که تا کنون در حد طرح شعار و مطالبات اولیه‏ی خود فراتر نرفته و فاقد بُرش و تحرک رو بجلوست.

حقیقتاً که مدت‏هاست دانشگاه‏ها، دانشجویان و روشنفکران بمثابه‏ی مبشرین نشر آگاهی در درون جامعه، متأثر از فضای فعالیتی جامعه‏ی‏مان می‏باشند و دارند بر دور گردونه‏ای می‏چرخند که سمت و سو دهندگان و گردانندگان اصلی آن، از جمله، مدافعین نظام‏اند. دارند بر همان مسیری به پیش می‏رونند که دیگر جنبش‏های اعتراضی در مقابل خود قرار داده‏اند. مبلغ همان منش و روشی‏اند که زمانِ مرگ و نابودی سران حکومت را نه تنها بجلو نخواهد انداخت بلکه جنبش‏های اعتراضی را با ضربات هر چه بیشتری مواجه خواهد ساخت. به باور خود قصد دارند تا با اتخاذ تدابیر غیر کارساز و آن‏هم در فضای سرکوب و جنایت، سران حکومت را به عقب وادارند و از شر این همه مصائب و مشکلات نظام خلاصی یابند. بر این تصور پوچ‏اند که بدون سازمان و سازماندهی و بدون انطباق صحیح کار آشکار سیاسی و پنهان و بدون انتخاب روش‏های معقول و سد کننده می‏توان، بر دم و دستگاه‏های رژیم در درون دانشگاه‏ها چیره شد. متأسفانه هدف و موقعیت سیاسی – امنیتی نظام هار و سرکوبگر را بدرستی باز نه شناخته‏اند و در عوض قصد پس زدن و له و لورده نمودن قوانین ارتجاعی رژیم را در درون دانشگاه‏ها در سر می‏پرورانند. فاقد کمترین نقشه برای تداوم کاری‏اند و در مقابلِ برنامه و تاکتیک‏های کثیف رژیم، بی برنامه و بی تاکتیک‏اند. تا کنون به این باور دست نیافته‏اند که سران حکومت، کاملاً بر نبض سیاسی جامعه‏ی اعتراضی واقف‏اند  و بخوبی بر این موضوع آگاه‏اند که در مقابل خود، با هیچ نیرو و جریانِ سازمانیافته‏ی کمونیستی و انقلابی‏ای روبرو نمی‏باشند؛ جمهوری اسلامی بخوبی می‏داند که همه از نظر عملی در خواب‏اند و دهه‏هاست که نیروهای موجود در درون جنبش کمونیستی ایران میدان عمل را ترک نموده‏اند و دارند در خارج از کشور به بزرگ‏نمایی هر یک از اعتراضات داخل و بویژه "جنبش دانشجوئی" با هر رنگ و لعابی می‏پردازنند؛ به عبارتی این جمع‏بندی را می‏توان براحتی از پرونده‏ی هر یک از جریانات و هم‏چنین از دفترچه‏ی "جنبش دانشجوئی" به بیرون کشید و به اثبات رساند که اعتراضات دانشجوئی بدون ارتباط تنگاتنگ با دیگر جنبش‏ها و بدون تغذیه‏ی سیاسی – تئوریک و ارتباط ارگانیگ با سازمان‏های کمونیستی و انقلابی هیچ است و خبری از گام نهادن به جلو در کار نخواهد بود. حقیقتاً که این روزها انتظارات بنابجا و غیر واقعی‏ای نسبت به "جنبش دانشجوئی" وجود دارد و همه دارند به انحای گوناگون از توضیح حقیقی این حقایق طفره می‏رونند. دارند به نادرست و بدون اطلاع دقیق از اعتراضات دانشجوئی بدفاع از هر گونه اعتراضی بر می‏خیزند و آنها را در زرورق جنبش‏های رادیکال دانشجوئی می‏پیچند. اعتراضاتی که سر آن به نهادهایی هم‏چون دفتر تحکیم وحدت و غیره وصل می‏باشد. 

منصفانه اگر بخواهیم چنین رویه‏ای یعنی حمایت کور از اعتراضات دانشجوئی را بطور خلاصه و خطوط‏ وار از جانب اپوزیسیون خارج از کشور مورد بازنگری قرار دهیم باید به این حقیقت تلخ اشاره نمائیم که هر یک آنان و بسته به قد و قواره‏ی‏شان دارند خلاء بی وظیفه‏گی و عدم حضور خود را در پر و بال دادن به جنبش‏های کارگری – توده‏ای و بویژه "جنبش دانشجوئی" پُر می‏نمایند. آگاهانه دارند خط بطلان بر وظایف خود می‏کشند و غ