شباهنگ راد : در حقیقت یکی از شروط اساسی پیشروی هر جنبشی در بر شماری مضمون واقعی آن از جانب دلسوزان و رهروان انقلاب میباشد. امروزه در دنیای تعرض به جان و مال تودهها و در دنیای سلطهی ایدههای انحرافی بر تار و پود جنبشهای اعتراضی، وظیفه، چند گانه تعریف گردیده است و میبایست در چند حوزه و بدور از محافظه کاریها و عاقبت اندیشی بر حقایقی انگشت گذاشت که متضمن بالندگیهاست.
از مصالحه و مصلحتگرائی باید فاصله گرفت و قاطعیت، صراحت و بُرش نظری را جایگزین آنها نمود. هدف را بازیچهی منفعت گروهی خود قرار نداد و بر حقایق پای فشرد. بر این مبنا میبایست در درجهی نخست موقعیت خود و در ثانی جایگاه هر یک از جنبشهای اعتراضی را با صراحت تمام بر شمارد. اینجاست که میبایست تفاوت دو نگرش و متدلوژی را روی میز گذاشت تا دیگران قادر گردنند سره را از نا سره تشخیص دهند. همچنین از خط قرمزها نباید عبور نمود و سخن بیجا نگفت و در عمل باید نشان داد که تفاوت ایدئولوژی سرمایه با ایدئولوژی انقلابیون و مارکسیست – لنینیستها از زمین تا آسمان است. کار بسیار سختی نیست. فقط نیازمند دست شستن از منفعت فردی – گروهیست و اندیشیدن و پایداری به منافعی جمعیتر.
واقعیت این استکه ظلم در دنیای کنونی دارد، بیداد میکند و در این میان نفرت و تنفر از سران رژیم جمهوری اسلامی هم، سرتاسر وجود اکثریت آحاد جامعه را فرا گرفته است. همه از دولتمردان ناراضیاند. دارند شیرهی جان مردم را میمکند و زندگی میلیونها انسان را به خاک سیاه نشاندهاند. هیچ قشر، صنف و هیچ انسانی را سراغ ندارید که از استثمار و بندگی در ایران تحت سلطه در امان باشد. کارگر در ایران روزانه دارد استثمار میشود و مورد اجحاف و بیحرمتی قرار میگیرد. در تهیهی نان شباش مانده است و بعضاً از آنان، چارهی کار را در نابودی و خلاصی خود مییابند. حق اعتراض را از کارگران سلب نمودهاند و جواب آنها در چنین نظامی دستگیری، شکنجه و سرکوب میباشد. ابتدائیترین حقوق زنان را علناً و قانوناً دارند لگدمال مینمایند و صدها قوانین دست و پا گیر، آنانرا از تحرک لازمه باز داشته است. در درون دانشگاهها یعنی در میادین نشر و آگاهی هم دارند هر گونه که خود صلاح میدانند رفتار مینمایند. نهادها و ارگانهای دستسازی همچون دفتر تحکیم وحدت را میداندار و هدایت کنندهی جنبشهای اعتراضی و دانشجوئی تبدیل نمودهاند. به هر حال جامعهی اعتراضی در درون جامعه سی سالیست که دارد از خود تلفات بر جای میگذارد و بموازات آن سی سالیست که از فقدان یک سازمان حمایت کننده و انقلابی در رنج و عذاب میباشد.
به عبارتی دقیقتر باید گفت که جنبشهای اعتراضی داخل تنهاست و کسی نیست تا بداد آنها برسد و پاسخی عملی به این همه جنایات و ددمنشیهای رژیم جمهوری اسلامی بدهد. به نادرست همهی نگاهها و چشمها به "جنبش دانشجوئی" دوخته شده است و به نقطهی اتکاء و نجات دهندهی مبارزات کارگری – تودهای تبدیل گشته است؛ "جنبشی" که خود نیازمند هدایت و رهبریست.
براستی سئوال این استکه دلیل چنین انتظارات، ارزیابیها و نگرشهایی در چیست و چرا دارند تلاش میورزند تا دانشجویان را بعنوان "نماد" و "قیم" مبارزات اعتراضی – اجتماعی درون جامعه معرفی نمایند، بدون اینکه به جایگاهشان و به سیال بودنشان توجهی لازمه به نمایند؟
طبعاً دلیل این امر را میتوان در پا پس کشیدن دراز مدت کمونیستها و سازمانهای انقلابی از مبارزهی حاد طبقاتی و رو در رو با دشمن بر شمرد؛ دلیل این امر را میتوان در تعرض بی وقفهی سه دههی رژیم جمهوری اسلامی به جان و مال تودهها توضیح داد؛ رژیمی که یگانه رویهیاش کار بست زور و سرکوب است و همچنان بمنظور حفظ و بقای بیش از این خود، بدان نیازمند میباشد. رژیم دارد هر روزه میزند و در مقابل، جنبشهای اعتراضی هم، هر روزه دارند در مقام شکست خوردگان و با گاردهای بسته بر علیهی بی عدالتیهای موجود دست به اعتراض میزنند. اگر چه باید اذعان نمود، جنبشهای اعتراضی تا کنون نتوانستهاند به خواستههای بنیادی خویش دست یابند؛ امّا همچنان بر طرح مطالبات پایهای خویش مصراند و در میداناند. این دور تسلسل و بی نتیجهگی مبارزات کارگری – تودهای و دانشجوئی را میتوان در هر دهه و در هر دورهای به عینه نشان داد؛ میتوان نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی همواره در این میادین برنده و پیروز بدر آمده است و کارگران، زحمتکشان و همهی اقشار محروم جامعه از زمره بازندگان اصلی این جنگ و درگیریهای نابرابراند. طبعاً جوهرهی این امر را میتوان در بی سازمانی و در عدم هدایت صحیح مبارزاتی جنبشهای اعتراضی دید. جنبشهایی که نیازمند حمایت همه جانبهی سازمانهای مدافعی خود میباشند؛ جنبشهایی که بدون وچود و حیات سازمانهای کمونیستی و انقلابی بر سر مبارزات کارگری – تودهای و دانشجوئی، ره بجائی نخواهند بُرد؛ در یک کلام جنبشی که نیازمند تئوری انقلابیست و بدون تسلطیابی آن بر اعتراضات تودهای، از مسیر بالندگی و رشدیابی خویش بدور خواهد گشت و همچنان ظالمان و سرمایهداران را در موضعی قدرتشان محفوظ نگه خواهد داشت.
در حقیقت جنگ بین انقلاب و ضد انقلاب، جنگ بین دو سازمان است. جنگیست که یک سر آنرا دولتیان و همهی اعوان و انصارش و سر دیگر آنرا سازمانهای کمونیستی و انقلابی بهمراه کارگران و زحمتکشان تشکیل میدهند. جنگ بین دو ایدئولوژیست و بی تردید کنار زدن ایدئولوژی حاکمان و جنایتکاران ارتباط با واسطهای با فعالیتهای سازمانیافتهی جریانات کمونیستی و انقلابی در درون جامعه دارد. جریانی که در عمل قادر گردد با انتخابِ روشهای صحیح مبارزانی و کم هزینه، هم
رژیم را در تحقق نقشههایاش عقیم سازد و هم تودهها را حول سیاستهای انقلابیاش گرد هم آورد. به بیانی ساده در دست گیری فضا و چیرگی بر بخشهایی از مبارزات اعتراضی منوط به دخالتگریهای کمونیستی سازمانیافته میباشد. امروزه متأسفانه در میادین اعتراضی ایران این سازمانها و نهادهای دولتیاند که دست بالا را دارند و یکه تاز میداناند. میبُرند و میدوزند تا منفعت طبقهیشان در هم نریزد. جامعهی بدون وجود سازمان کمونیستی و انقلابی، جامعهی میرنده و تلاشیست. جامعهی دل بستگی عیر واقعی به این و آن و جامعهی شخصیت سازی کاذب، جامعه تخریب و مرده است. جامعهایست که سرمایهداران مبلغ آنند و کمونیستیهای راستین و واقعی با آنها مخالفاند.
با این اوصاف و در بستر چنین واقعیاتی امروزه و در دنیای سرمایهداری و در ایران تحت سلطه – بیش از هر زمان دیگری – نیازمند آن میباشد تا مدعیان منافعی کارگران و زحمتکشان در میدانی رو در رو با قدارهبندان نظام قرار گیرند و دست آنانی را که بر سر سفرهی تهی محرومترین اقشار جامعه سیطره انداختهاند را کوتاه نمایند. جمهوری اسلامی در فقدان یک سازمان انقلابی و جدی در صحن جامعه فرصت را مغتنم شمرده است تا هر گونه که خود صلاح میداند با مردم در بندمان، رفتار نماید. به عبارتی این رژیم جمهوریست که بنابه زمانه و بر اساس منافع و خواستههای خود، دارد حکمروانی میکند و یک لحظه در به دام انداختن عنصر روشنفکر و مخالفین و در به انحراف کشاندن مبارزات اعتراضی آنان از خود تعللی بخرج نمیدهد. فریب، ریا، دسیسه و تعرض به مطالبات کارگری – تودهای به عادت سران حکومت تبدیل گشته است و در مقابل، ضربهپذیری به رویهی جنبشهای اعتراضی و بویژه "جنبش دانشجوئی" تبدیل گردیده است. جنبشی که بر خلاف نظرات رایجِ میان اپوزیسیون خارج از کشور، فاقد سیاستهای صحیح و لازمه علیهی ارگانهای سرکوبگر نظام میباشد؛ جنبشی که تا کنون در حد طرح شعار و مطالبات اولیهی خود فراتر نرفته و فاقد بُرش و تحرک رو بجلوست.
حقیقتاً که مدتهاست دانشگاهها، دانشجویان و روشنفکران بمثابهی مبشرین نشر آگاهی در درون جامعه، متأثر از فضای فعالیتی جامعهیمان میباشند و دارند بر دور گردونهای میچرخند که سمت و سو دهندگان و گردانندگان اصلی آن، از جمله، مدافعین نظاماند. دارند بر همان مسیری به پیش میرونند که دیگر جنبشهای اعتراضی در مقابل خود قرار دادهاند. مبلغ همان منش و روشیاند که زمانِ مرگ و نابودی سران حکومت را نه تنها بجلو نخواهد انداخت بلکه جنبشهای اعتراضی را با ضربات هر چه بیشتری مواجه خواهد ساخت. به باور خود قصد دارند تا با اتخاذ تدابیر غیر کارساز و آنهم در فضای سرکوب و جنایت، سران حکومت را به عقب وادارند و از شر این همه مصائب و مشکلات نظام خلاصی یابند. بر این تصور پوچاند که بدون سازمان و سازماندهی و بدون انطباق صحیح کار آشکار سیاسی و پنهان و بدون انتخاب روشهای معقول و سد کننده میتوان، بر دم و دستگاههای رژیم در درون دانشگاهها چیره شد. متأسفانه هدف و موقعیت سیاسی – امنیتی نظام هار و سرکوبگر را بدرستی باز نه شناختهاند و در عوض قصد پس زدن و له و لورده نمودن قوانین ارتجاعی رژیم را در درون دانشگاهها در سر میپرورانند. فاقد کمترین نقشه برای تداوم کاریاند و در مقابلِ برنامه و تاکتیکهای کثیف رژیم، بی برنامه و بی تاکتیکاند. تا کنون به این باور دست نیافتهاند که سران حکومت، کاملاً بر نبض سیاسی جامعهی اعتراضی واقفاند و بخوبی بر این موضوع آگاهاند که در مقابل خود، با هیچ نیرو و جریانِ سازمانیافتهی کمونیستی و انقلابیای روبرو نمیباشند؛ جمهوری اسلامی بخوبی میداند که همه از نظر عملی در خواباند و دهههاست که نیروهای موجود در درون جنبش کمونیستی ایران میدان عمل را ترک نمودهاند و دارند در خارج از کشور به بزرگنمایی هر یک از اعتراضات داخل و بویژه "جنبش دانشجوئی" با هر رنگ و لعابی میپردازنند؛ به عبارتی این جمعبندی را میتوان براحتی از پروندهی هر یک از جریانات و همچنین از دفترچهی "جنبش دانشجوئی" به بیرون کشید و به اثبات رساند که اعتراضات دانشجوئی بدون ارتباط تنگاتنگ با دیگر جنبشها و بدون تغذیهی سیاسی – تئوریک و ارتباط ارگانیگ با سازمانهای کمونیستی و انقلابی هیچ است و خبری از گام نهادن به جلو در کار نخواهد بود. حقیقتاً که این روزها انتظارات بنابجا و غیر واقعیای نسبت به "جنبش دانشجوئی" وجود دارد و همه دارند به انحای گوناگون از توضیح حقیقی این حقایق طفره میرونند. دارند به نادرست و بدون اطلاع دقیق از اعتراضات دانشجوئی بدفاع از هر گونه اعتراضی بر میخیزند و آنها را در زرورق جنبشهای رادیکال دانشجوئی میپیچند. اعتراضاتی که سر آن به نهادهایی همچون دفتر تحکیم وحدت و غیره وصل میباشد.
منصفانه اگر بخواهیم چنین رویهای یعنی حمایت کور از اعتراضات دانشجوئی را بطور خلاصه و خطوط وار از جانب اپوزیسیون خارج از کشور مورد بازنگری قرار دهیم باید به این حقیقت تلخ اشاره نمائیم که هر یک آنان و بسته به قد و قوارهیشان دارند خلاء بی وظیفهگی و عدم حضور خود را در پر و بال دادن به جنبشهای کارگری – تودهای و بویژه "جنبش دانشجوئی" پُر مینمایند. آگاهانه دارند خط بطلان بر وظایف خود میکشند و غ