بحران سرمایه داری و جنبش کارگری

ناصر پایدار : انحصارات عظیم صنعتی و مالی امریکا در طول یک سال اخیر و تا پیش از شروع ماه اکتبر بیشتر از ١٠٠٠ میلیارد دلار ارزش خود را از دست داده اند. میزان سقوط بهای اوراق بورس در « وال استریت» فقط در ١٠ روز اول اکتبر سال ٢٠٠٨ از ٢٠% کل بهای این بزرگ ترین مرکز مالی جهان بالاتر رفته است.

 کاهشی که در ۱۱۲ سال تاریخ حیات بازار بورس « داوجونز» بی سابقه است. غول های افسانه ای قدرت، مؤسساتی مانند « لیمن برادرز»، « فنی مای»، «فردی مک» « مورگان استانلی» « مریل لینچ» « اچ او بی اس ال سی»، « هیپورال استات» و انحصار خدای خدایان بیمه جهان سرمایه داری یعنی آی ای جی با سر در عمق منجلاب بحران سقوط کرده اند. حشرالله سرمایه داران و سکانداران وحشت زده سفینه حیات سرمایه در همه جا بلند است. روبرت زولیک رئیس بانک جهانی فریاد می زند که «بحران کنونی سرمایه داری نشان ناکارآمدی نظام اقتصادی ۷ کشور پیشرفته غربی است» رئیس صندوق جهانی پول اخطار می نماید که کل جهان سرمایه داری بر لبه تیز پرتگاه قرار گرفته است و بالاخره  آقای رئیس بانک تجارت سوئد با صدای بسیار بلند اعتراف می نماید که« آنچه به چشم می بیند نقطه پایان جهانی است که می شناسد»

صدای ضجه و استغاثه سرمایه داران، دولت های سرمایه داری و نمایندگان فکری سرمایه بسیار دلنواز و شادی بخش است، اعتراف نامه ها و اقاریر بالاترین مدافعان و متفکران این جهنم خون و وحشت و توحش به احتضار شیوه تولید سرمایه داری از آن هم شادی آفرین تر و حیات بخش تر است. اما تمامی این شادی ها تنها و تنها در زمانی معنی دار است که جنبش ضد کار مزدی طبقه کارگر بین المللی در حالت عروج و طغیان و تعرض باشد. در غیر این صورت همه چیز می تواند به عکس خود مبدل گردد. هدف از نگارش این بحث مختصر توضیح ساده بحران به عنوان پدیده سرشتی شیوه تولید سرمایه داری، پیشینه بحران دیرپای جاری و پیش زمینه های طغیان روز موج بحران در سراسر جهان بردگی مزدی است.

بحران پدیده سرشتی شیوه تولید سرمایه داری

« سد حقیقی تولید سرمایه‌داری همانا خود سرمایه است. ماجرا از این قرار است که سرمایه و خودبارورسازی آن به مثابه نقطه آغاز و انجام، به منزله انگیزه و انجام تولید تلقی می شوند. در اینجا تولید فقط تولید برای سرمایه است و عکس آن نیست. یعنی وسائل تولید عبارت از افزار ساده ای نیستند  که صرفاً به منظور ایجاد روند پیوسته گسترده تر زندگی در خدمت جامعه تولید کنندگان باشند. حفظ و بارورسازی ارزش – سرمایه که بر پایه سلب مالکیت و مستمند سازی توده بزرگ تولید کنندگان قرار دارد فقط می تواند در درون مرزهای معینی حرکت نماید. بنا بر این موانع مزبور پیوسته با اسلوبهای تولیدی که سرمایه ناگزیر باید برای انجام منظور خود به کار برد در تضاد قرار می گیرند. زیرا اسلوب های مزبور در جهت افزایش حد و مرز تولید به سوی تولید به مقصود بالاصاله در جهت گسترش قید و شرط نیروهای بارآوری اجتماعی کار رانده می شوند. وسیله گسترش بی قید و شرط نیروهای بارآوری اجتماعی کار با هدف محدودی که عبارت از بارورسازی سرمایه موجود است دائماً درگیر می شود. بنا بر این اگر شیوه تولید سرمایه‌داری وسیله تاریخی رشد نیروهای بارآور مادی و ایجاد بازار جهانی متناسب با آن است در عین حال حامل تناقض دائمی میان این وظیفه تاریخی و مناسبات اجتماعی خویش نیز هست.»  ( سرمایه جلد سوم)

بحران پدیده سرشتی سرمایه است. سرمایه یک رابطه اجتماعی، رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید ارزش اضافی، تبدیل  اضافه ارزش به سرمایه، توسعه مستمر انباشت و سیر بدون انقطاع تبدیل کار زنده بردگان مزدی به کار مرده است. سرمایه در سرشت خود پدیده ای متناقض است، خودگستری و توسعه انباشت شرط حتمی بقای این شیوه تولید است اما سرمایه خود مانعی عظیم و سدی مقاوم بر سر راه خودگستری و استمرار پیش ریز خویش است. بحران پروسه وقوع خود را در گرایش نزولی نرخ سود به نمایش می گذارد، سرچشمه این فرایند در شالوده هستی سرمایه قرار دارد. به همین دلیل آناتومی درست هر بحران سرمایه داری نیازمند تشریح  واقعیت گرایش مذکور و چگونگی بالفعل شدن آن از منشأ تا مظهر و نقطه آفتابی شدن در درون سیر رخدادهای روز پروسه بازتولید سرمایه است. یک وجه اشتراک غالب بحث های روز کشیدن پرده بر روی واقعیت همین روند است. همه اصرار دارند که ریشه بحران یا نقطه اصلی جوشش و زایش آن را کتمان سازند. از همه چیز سخن به میان می کشند، « بحران مالی»!! « بحران بازار بورس»!! ناکارائی سیاست های اقتصادی بانک های بزرگ، اشتباهات چند مرکز مهم مالی دنیا و هر چه که بتواند سرچشمه واقعی بحران را از انظار توده های کارگر پنهان سازد. ببینیم که ماجرا چیست؟

نظام سرمایه داری بر روی رمز هستی خود پرده ای ضخیم پهن می کند و با توسل به دنیای وارونه پردازی ها این رمز واقعی وجود را از انظار پنهان می دارد. در دیوان محاسبات این نظام ارزش اضافی حاصل از کار مزدی کارگران به سود سرمایه  تعبیر می گردد و نرخ اضافه ارزش جای خود را یک راست به نرخ سود می سپارد. سرمایه داران وجود پدیده ای به نام کار پرداخت نشده کارگران را انکار می نمایند و دستمزد کارگر را کل بهای کار او می دانند!!! در یک کلام سرمایه داران و نمایندگان فکری سرمایه، ارزش اضافی را زاد و ولد کل سرمایه تلقی می کنند و نام آن را هم سود می گذارند. سود عاید سرمایه دار، مگر در موارد استثنائی همان میزان اضافه ارزشی نیست که توسط کارگران مورد استثمار او در حوزه خاص پیش ریز
سرمایه هایش تولید شده است. بالعکس سهمی از کل اضافه ارزش های تولید شده در یک رشته معین تولیدی، جامعه یا کل جهان است.

«« با وجود اینکه سرمایه داران قلمروهای مختلف تولید هنگام فروش کالاها ارزش سرمایه به کار رفته در تولید را بازیافت می کنند، ولی آن ها اضافه ارزش یا سود تولید شده در هنگام تولید این کالاها در قلمرو خاص تولیدی خود را بازیافت نمی کنند، بلکه به نسبت سرمایه شان از کل سرمایه جامعه، فقط آن مقدار اضافه ارزش یا سود از اضافه ارزش یا سود کل را به دست می آورند که به وسیله کل سرمایه جامعه در همه قلمروهای تولیدی در یک زمان معین تولید گشته است و به طور یکسان نصیب هر واحدی از این سرمایه کل می شود. سرمایه داران از نظر کسب سود مانند سهامداران یک شرکت سهامی عام هستند که در آن مقادیر سود به طور مساوی به هر ۱۰۰ واحد تقسیم می گردد و تنها اختلاف سرمایه داران مختلف در مقدار کمی سرمایه ای است که هر کدام در سرمایه کل ریخته و یا به عبارت دیگر نسبت سهیم بودن در کل شرکت و یا بالاخره تعداد سهام هر یک ملاک عمل است» ( مارکس. کاپیتال، جلد سوم)

چرا این توزیع به این گونه انجام می گیرد و چرا هر کدام از سرمایه ها اضافه ارزش های تولید شده در قلمرو انباشت مستقیم خود را حصول نمی کنند. پاسخ را باید در پدیده رقابت جستجو نمود. رقابت جنگ و ستیز میان سرمایه ها برای اختصاص سهم هر چه بزرگتری از کل اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر جهانی به خود است. رقابت بر خلاف پندارهای بی اساس پاره ای نظریه پردازان، شاخص کلیدی نظام سرمایه داری نیست، مکانیسم کار سرمایه ها برای توزیع اضافه ارزش های تولید شده در میان خود می باشد. زیر فشار رقابت و میزان عرضه و تقاضای موجود در بازار است که قیمت تولیدی پدید می اید و یک نرخ سود عمومی حاکم می گردد. کالاهای مختلف حامل مقادیر متفاوت ارزش و اضافه ارزش و دارای قیمت های تمام شده متفاوت در جریان رقابت به قیمت همگونی با نام قیمت تولیدی به فروش می رسند. کالاهای فراوانی پائین تر از ارزش واقعی خود فروخته می شوند و کالاهای زیادی بالاتر از ارزش واقعی خود داد و ستد می گردند.

« قانون اساسی رقابت در سرمایه داری که اقتصاد سیاسی قادر به درک آن نیست و به وسیله آن نرخ سود عمومی و در نتیجه قیمتهای تولیدی تنظیم می شود، همان طور که بعداً خواهیم دید از همین تفاوت بین ارزش و قیمت تمام شده کالا و این امکان که کالا می تواند پائین تر از ارزشش ولی با سود فروخته شود سرچشمه می گیرد»  ( کاپیتال، جلد سوم)

با تشکیل نرخ سود عمومی است که هر سرمایه ای متناسب با بهای تمام شده کالاهایش سهمی از اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر کل جامعه یا جهان را به خود اختصاص می دهد. میزان اضافه ارزش یا سودی که هر سرمایه بر پایه نرخ سود عمومی حاکم در بازار نصیب خود می سازد سودی است که نه فقط به سرمایه مصرف شده در تولید کالاها بلکه به کل سرمایه اعم از مصرف شده و نشده ای که در پروسه تولید حاضر بوده است تعلق می یابد. 

« اضافه ارزش، افزایشی است که تنها آن بخش از سرمایه را که در پروسه ارزش افزائی وارد شده و در محاسبه قیمت تمام شده کالا به حساب می آید، شامل نمی گردد، بلکه افزایش ارزش بخش دیگر سرمایه پیش ریخته را که وارد پروسه تشکیل بهای تمام شده محصول نگردیده است نیز در بر می گیرد. به عبارت دیگر اضافه ارزش نه تنها افزایشی است به سرمایه مصرف شده که از طریق قیمت تمام شده کالا جایگزین می شود بلکه افزایشی است به مجموع سرمایه ای که در تولید به کار گرفته شده است»  ( کاپیتال جلد سوم)

نکته دیگری که پیش از ختم این قسمت باید بر آن تأکید شود، نقش ویژه انحصارات و سرمایه های انحصاری در تشکیل نرخ سودهای عمومی درون بازار جهان سرمایه داری است. ما به خاطر رعایت اختصار بحث، از پرداختن به این موضوع اجتناب می کنیم و گفتگو پیرامون سود انحصاری و مکان تعیین کننده انحصارات در پروسه تشکیل نرخ سود را به جای دیگری موکول می نمائیم.

گرایش نزولی نرخ سود

افزایش مستمر بارآوری کار اجتماعی یا سازمان دادن حداکثر تولید کالاها توسط حداقل نیروی کار پدیده سرشتی و غیرقابل تفکیک روند کار سرمایه است. این امر در گرو به کارگیری هر چه گسترده تر و مؤثرتر تکنولوژی های جدید و ماشین آلات مدرن است. وقوع این تحولات در روند ارزش افزائی سرمایه متضمن افزایش پیگیر و دانم التزاید ترکیب ارگانیک سرمایه یعنی نسبت میان بخش ثابت و متغیر آن می باشد. بالا رفتن ترکیب ارگانیک سرمایه ها طبیعتاً به معنای آن نیست که جمعیت نیروی کار مورد استثمار این یا آن بخش سرمایه، تمامی سرمایه های یک کشور یا کل سرمایه جهانی رو به کاهش می رود. بالعکس این جمعیت ممکن است مدام رو به افزایش هم برود، هر چند که در برخی مواقع یا دوره ها این طور نیست. اما به هر حال بحث فزونی ترکیب ارگانیک ناظر بر کاهش نسبی جزء متغیر سرمایه در قیاس با جزء ثابت آن و نه کاهش مقدار مطلق بخش اخیر سرمایه است. یک نگاه به تاریخ تکامل شیوه تولید سرمایه داری واقعیت این رویداد را بسیار ساده در پیش روی ما مجسم می سازد. هر چه از آغاز پیدایش این نظام دور شده ایم متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه ها در سطح جهان