شباهنگ راد : قرار است که از سال میلادی جدید، اوباما به کاخ سفید عزیمت کند و بمدت ۴ سال هدایتِ سرمایههای امریکائی را در دست گیرد. اگر چه میبایست انتخاب یک سیاه پوست را که به مقام ریاست جمهوری امریکا دست یافته است بی سابقه قلمداد نمود؛
اگر چه میبایست پیشی گرفتن اوباما از جناح رقیب خود "جان مککین" را به پای عقب نشینی موقت حاکمان و گردانندگان نظام امپریالیستی در مقابل بحران کنونی نوشت؛ امّا در ورأی همهی اینها باید به این حقیقت اشاره نمود که ادارهی دنیای کنونی بعد از بحران مالی – سپتامبر ۲۰۰۸ – و متعاقباً تنش چندین دهه فیمابین جناحهای بزرگ امپریالیستی، نیازمند بازنگری و تغییر میباشد. اوباما در بستر چنین واقعیاتی و با شعار "نیاز به تغییر" بمیدان آمد و با این شعار هم توانست در شرایط ورشکستگی موسسات مالی و به تبع از آن خانهخرابی میلیونها انسان، توجه و افکار بخشیهایی از جامعه و بویژه سیاه پوستان را بخود جلب نماید.
در هر صورت و فارغ از جار و جنجالهای رسانههای امپریالیستی، اوباما حاصل بحرانیست که طی چند ماه اخیر بطور گسترده دامان سرمایههای امپریالیستی را فرا گرفته است. واقعیت این استکه امپریالیزم امریکا بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی کامل به اصطلاح کمونیزم در شوروی به بهانهی "برقراری نظم نوین جهانی" تعرض بیرحمانهای را علیهی محرومان جامعه سازمان داده است و نزدیک به سه دههایست که دنیا را در مسیر جنگی خانمانسوز هدایت نموده و به این منطقه و آن منطقه به بهانهی "برقراری دمکراسی" یورش آورده تا بار دیگر سلطهی بلامنازع حود را به دنیای سرمایهداری اعلام نماید.
بر همین مبنا جنگ و اشغال به عادت و یگانه رویهی امپریالیسم امریکا در چند دهه تبدیل گشته و هر زمان که خود صلاح دانسته است و بدون پایبندی به قرار و مدارهای امپریالیستی یورش جدیدی را علیهی دیگر کشورها سازمان داده است. در بستر چنین سیاست تجاوزکارانه و یک جانبه گرائیهایی بود که دنیا، شاهد تنشهای گوناگون، فیمابین قدرتمداران بزرگ جهانی بر سر سهمبری هر چه بیشتر منابعی طبیعی دیگر کشورها و بویژه منطقهی خاورمیانه میباشد. منطقهای که به یکی از کانونهای تضادهای امپریالیستی تبدیل گشته و هر یک از آنان روزانه دارند به آنچنان جنایاتی مرتکب میگردنند که قابل توصیف نمیباشد. کانون و منطقهای که امپریالیزم امریکا دست بالا را دارد و به همین دلیل باعث گردیده است تا دامنهی شکافهای سیاسی قدرتمداران جهانی – که بی تردید مبین منافعی اقتصادیست – روز به روز گسترده و گستردهتر گردد.
با این اوصاف و با وجود وضعیتِ تنشزا در درون سرمایههای امپریالیستی و متعاقباً با بروز بحران مالی و ورشکستگی بانکها که دامنهی آن به اروپا و آسیا گسترش یافته و در نهایت منجر به ضرر حداقل ۱٫۵ تریلیون دلاری به بخش مالی و چندین برابر آن به کاهش ارزش سهام در بازارهای عمده سرمایه جهان گردیده است، این ایده را در میان سرمایهداران جهانخوار و بویژه امپریالیزم امریکا تقویت نمود که میبایست بمنظور نجات سلطهی سرمایه در سطح جهانی، چارهای اندیشد و فارغ از هر گونه اختلافی، از بحران کنونی خلاصی یافت؛ آنانرا به این اندیشه وا داشته است تا بمنظور امنیت استراتژیکمان سرمایه، دامنهی همیاریها و همکاریهای خود را گسترش بخشند و از این وضعیت بدر آیند؛ دریافتهاند که برای پاسخگوئی به بحران اخیر "نیاز به تغییر" است و میبایست بمنظور استحکام هر چه بیشتر منافعی هم نوعان خویش و بویژه منافعی امریکا چارهای بغیر از آنچه هماکنون در جریان است، اندیشید. اوباما ماحصل چنین وضعیتِ در هم ریخته در نظام امپریالیستی امریکاست و در واقع آمده است تا مسیر طوفانی سرمایه را به سمت "صلح و آرامش" دلخواهی بزرگان و استثمار کنندگان هدایت نماید. منظور از "تغییر" ادعایی اوباما، چیزی جز همکاری و فاصلهگیری تنشهای سیاسی، فیمابین قدرتهای بزرگ سرمایهداری و دخالت دادن هر چه بیشتر آنان در تقسیم ثروتهای جهانی نیست. "تغییر"ی که در خدمت به منفعت سرمایهداران است و ربطی به منافعی میلیونها انسان رنجدیدهی سرتاسر جهان ندارد.
به بیانی دیگر رهبری و هدایت جامعه را به دست اوباما سپردهاند تا تعرضی وسیعتر و همه جانبهتری را در آینده علیهی کارگران و زحمتکشان سرتاسر دنیا سازمان دهند. بر خلاف تبلیغات مسموم و کر کنندهی دم و دستگاههای رسانههای امپریالیستی، اوباما در سیستم کنونی قادر به انجام هیچ کاری نیست و دارد نقش سوپاپ اطمینان سرمایه را ایفاء مینماید و مهمتر از آن، اینکه، تفاوت ماهویای با بوش ندارد؛ چرا که هر یک از آنان حافظ نظام امپریالیستیاند و هر دو جناح – هم دمکراتها و هم جمهوریخواهان – دارند از طبقهی حاکمهی امریکا و سرمایه دفاع مینمایند. آنچه تفاوت این دو عنصر و دو جناح را دارد در درون هئیت حاکمهی امریکا از هم مجزا مینماید، چیزی جز بکارگیری متد و روشهای متفاوت بمنظور تأمین منافعی استراتژیک امریکا در جهان سرمایهداری نمیباشد.
استناد این گفته را میتوان در سخنان رئیس جمهور آیندهی امریکا که در دوران انتخاباتی خود و بعد از آن که بارها و بارها از گسیل نیروهای هر چه بیشتر به افغانستان بمنظور "مبارزه با تروریست" و همچنین بر تاکید صلح دلخواهی سرمایهداران مفتخوار، جستجو نمود.
در حقیقت اوباما از دل سرمایهداران برخاست تا خواستههای آنانرا تأمین نماید. او نه ابزار آنرا دارد و نه در مقامیست که بتواند در خلاف منافعی سرمایهد