چرا زنان کارگر اعتصابی در کارخانه پرریس همه جا غایب بودند؟

اسد گلچینی : کارخانه پرریس در سنندج ١٠ کارگر زن دارد. در روز های مبارزه و اعتصاب شهریور و مهر ٨٧، در کشمکش کارگران و کارفرما و حامیانش، که هنوز هم ادامه دارد، زنان کارگر نیز همچون همه مردان در اعتصاب بودند. اما به جرات میتوان گفت که در تمام روز های اعتصاب و در همه اعتراض و تجمع و رفت و آمد ها حضور نداشته اند چرا؟ این خبر حتما تعجب بسیاری  را موجب میشود. 

 این اتفاق هر چند "کوچک" اما برای جنبش کمونیستی و کارگری باید به عنوان کار  وسنتی غیر کارگری شناخته شود و تلاش کنیم هیچ جای دیگر تکرار نشود. این مساله  تحت هر عنوانی  که توجیه شود در بهترین حالت  بخشی از حرکتی "خودبخودی" است که به مسایل و موانع دیگر در مبارزه کارگران و جنبش کارگری در این شهر و منطقه مربوط است و قبل از هر چیز کمبودی در کار و نقشه پیشروان و فعالین این مبارزات  است.
در کنار همه پیشروی هایی که طبقه کارگر در کردستان در طول سالهای گذشته هم داشته است و بویژه حق طلبی کارگران و رهبران و فعالین کارگری، تلاش ها و ایجاد سازمان و تشکل و در اتحاد و مبارزه آنها، فکر میکنم هیچوقت اینگونه بی توجهی صورت نگرفته باشد.همه رفقای کارگر زن و مرد در این کارخانه و همه کارگران دیگر از کارگاه و کارخانه و یا از فعالین سیاسی که از این واقعه مطلع بوده اند، همه خبر داشته اند و ممکن است اعتراضی کرده و گذشت کرده اند. جنبش ما چنانچه این قبیل  کمبود ها و نارسایی ها و تضعیف آگاهانه مبارزه را متوجه نشود  ضربه پذیر است. راستش تا هم اکنون هم چنین مشکلاتی خود بخشی از ضعف در اتحاد کارگران  را موجب شده است.
این عدم حضور زنان کارگر و در واقع حذف حدودا یک پنجم نیروی کار کارخانه به هنگام مبارزه ای که به سرنوشت همه کارگران و زندگی آنها مربوط است چه دلیلی داشته است؟ این کار بوسیله و تحت فشار کارفرما صورت گرفت؟ چرا کارگران زن بهر دلیلی این موقعیت را قبول کردند؟ دلایل خودبخودی و سنتی، در میان رهبران و فعالین کارگر مرد همچون "اینها زن هستند" و "نمیتوانند" شرایط سخت اعتصاب و تحصن و احیانا درگیری در کارخانه یا اداره کار و استانداری و خیابان را تحمل کنند موجب شد آنها غایب باشند؟ این کارگران که هر روزه و در هر شیفت کار در کارخانه، ساعتها به کار بسیار طاقت فرسا تری  و دوش بدوش مردان و با روحیه ای بالا و امیدوار به کار مشغول بوده اند چرا در این لحظات و در یک توافق غیر رسمی حذف میشوند؟ آیا کارگران زن و مرد در این کارخانه آماده میشدند ۱۰ کارگر مرد را از این صحنه حذف کنند و اگر هر کدام از این مردان کارگر در این روزها حضور نداشتند صد بار نام و موقعیت و جایگاه آنها در اعتصاب گوشزد نمیشد؟ به آنها پیام داده نمیشد، جلو خانه هایشان نمیرفتید تا آنها را به اعتصاب و تحصن بیاورید؟ چرا در مورد رفقای کارگر زن این کارها نشد؟ چرا خود رفقای زن این محدودیت ها را نشکستند؟
این خلا را چگونه همه رفقای کارگر میتوانند جواب بدهند. تک تک کارگران به این مساله باید جواب بدهند. منطق مبارزه متحد کارگران این را هم نمیتواند بپذیرد.  فاکتور های تجربه و کارکشتگی، آگاهی به منافع طبقاتی و مطلع از منافع طبقاتی و … همیشه نقطه قدرتی در میان کارگران صنعتی در سنندج و در میان کارگران در پرریس بوده است و مبارزات سالهای اخیر را هم این توانایی ها ممکن کرده است ولی چرا این اتفاق میفتد؟ این را همه رفقای کارگر باید جواب بدهند و مطمئنا تجربه مهمی برای همه خواهد شد.
 همه میدانیم که کارفرما نیز دقیقا در جهت دور کردن زنان کارگر از این عرصه های نبرد کار کرده است. حتی میدانیم که تعداد بسیار محدودی  از کارگران مرد دوست دارند از "شر" زنان کارگر خلاص شوند، به این دلیل که به اصطلاح کارفرما نتواند از آنها بر علیه کارگران با سابقه استفاده کند.  این رفقا فکر میکنند که مقصر زنان هستند که در برابر این ترفند کارفرما گیر کرده اند. کارفرما ها امروز در چنین صنایعی و در زیر نورافکن پر برکت قانون کار رژیم برای آنها میخواهند و میتوانند کارگران بسیار ارزان استخدام کنند، با قرار داد سفید، با قرارداد یک ماهه و بدون مزایا، و بویژه فکر میکنند که زنان کارگر مانند هر کارگر تازه واردی "ساکت و مطیع" است و فکر میکنند از شر کارگران آگاه به منافع خود نجات پیدا میکنند و کم کم کارگران فنی و با سابقه را هم منزوی و آنها را سر جایشان میننشانند تا روزی که بتواند از شر آنها نجات یابد، و حاصل همه این ها استثمار بیشتر  و بدست آوردن ارزش اضافی هر چه بیشتر از کار کارگران است.
رفقای کارگر مرد و زن که به این معضل بی توجه بودند و یا تاکنون نتوانستند آنرا بسود حضور قدرتمند این بخش  حل کنند هر دلیل و توجیهی برای این کار داشته باشند عملا صفوف خود را تضعیف کردند. تصور کنید حضور ۱۰ کارگر دیگر در همه ساعتها و روز های اعتصاب، در حرکات مشترک با کارگران نساجی و غرب بافت، حضور در متینگ ها و تجمع ها، چه اندازه صف این مبارزه و حق طلبی را تقویت میکرد، این ضعف جنبش ماست. آنرا کاملا باید دید و پذیرفت که یک نقص جدی در کار است، بی رحمانه باید در هم شکست و به هیچ دلیلی و از جمله بدلیل جنسی  نباید صفمان را تضعیف کنیم و این نباید در جنبش کارگری در سنندج و یا هر جای دیگری پا بگیرد. این توافق غیر رسمی حال به هر دلیلی  به اجرا در آمد  را باید پاره کرد و دور ریخت حساسیت بر این ایراد یک قدم جنبش ما را روشن بین تر به منافع خود میکند.  حضور رفقای زن کارگر در کنار مردان کارگر هنگامی که استثمار میشوند بدرست موجب اعتراض کسی نیست و نمیتواند باشد اما عدم حضور آنها در صف اعتراض و اعتصاب برای زندگی سربلندانه و کار شرافتمندانه هم مورد اعتراض جدی کسی و جمعی از فعالین و رهبران کارگری نیست، چیزی که باید بر علیه آن با همه وجود ایستاد. این جنبش طبقه کارگر است که باید کامل تر به معضلاتش بپردازد. حضور خانواده های کارگران و
اساسا زنان  در مبارزات کارگری همیشه یکی از نقطه قدرتهای تشکل و فعالیتهای کارگری در سالهای گذشته بوده است.
۱۳ مهر ۱۳۸۷