رژیم اسلامی نمیتواند به یک حکومت متعارف تبدیل بشود!

رضا کمانگر : این مطلب را سه ماه پیش نوشتم، بدلایلی انتشار نیافت، طی این مدت پاره ای از مسائیل و مولفهای اوضاع سیاسی تغیر کرده است، ازجمله یک بار دیگر تنش بین جمهوری اسلامی و غرب بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی بالا گرفته است و بخصوص احتمال حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران دور از انتظار نیست.

 اما از آنجا که هدف اصلی این مطلب نشان دادن این واقعیت است که رژیم اسلامی نمیتواند به حکومتی متعارف تبدیل بشود! با این اعتبار این بحث هنوز کهنه نیست.

 ۱۱٫اوت ۲۰۰۸

 

مقدمه: بعد از شکست سیاسی و نظامی آمریکا در عراق و کاهش احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران و نا امید شدن طرفداران جنگ سئوالاتی در مورد اوضاع سیاسی ایران مطرح است. پاسخ درست به آن در نقشه عمل فعالیت حال و آینده جبهه چپ جامعه موثر است.

در این بحث تصویری فشرده از تقابل و توقعات مردم میدهم که در آن تلاش میشود اثبات کنم که چرا وضعیت اقتصادی ایران نمیتواند زمینه متعارف شدن جمهوری اسلامی را فراهم آورد. همچنین به شکست نظامی آمریکا در عراق که باعث شکست ناسیونالیسم پروغرب گردید اشاره میکنم و به موقعیت جمهوری اسلامی بعد از شکست آمریکا در عراق میپردازم و در پایان به چشم انداز دوره آینده مبارزات مردم و جنبش سرنگونی طلب اشاره میکنم.

تصویری فشرده

وضعیت جامعه ایران نمیتواند جمهوری اسلامی را تحمل کند. بحران جمهوری اسلامی تنها ناشی از عقب ماندگی برنامه اقتصادی اش نیست. رژیم اسلامی با بحران هویتی در جامعه ایران روبرو است.

هر نوع برنامه ریزی اقتصادی نمیتواند جمهوری اسلامی را با این قانون اساسی، با این احمدی نژاد و خامنه ای، با این آخوندهای عمامه بسر متعارف کند، همانطور که در زمان "سیاست سازندگی رفسنجانی" متعارف نشد و یا در زمان "لب خندهای خاتمی" هم جمهوری اسلامی متعارف نشد. بحران جمهوری اسلامی اساسی تر و مضمن تر است!

رژیم اسلامی طی دوران حاکمیتش همواره با چالشهای اساسی مانند رودروی با اعتراضات، اقشار اجتماعی جامعه ایران قرار داشته ست! عرصه های اصلی که همواره رژیم اسلامی را به مصاف طلبیده است، اعتراضات جنبش کارگری، جنبش برابری طلبانه زنان، جنبش دانشجوی و نسل جوان در جامعه ۷۰ میلیونی ایران است.

۹۰ در صد مردم ایران از جمهوری تنفر دارند! تنفر مردم از قانون اساسی جمهوری اسلامی است. مردم میخواهند سر به تن آخوند ها، احمدی نژاد و پاسدارها نباشد. معیارهای سنجش این واقعیت خیلی ساده است، رژیم اسلامی حجاب را اجباری کرده است، اما زنان بدحجابی میکنند و برای جمهوری اسلامی مشکل هویتی ایجاد میکنند! قانون اسلامی ازدواج با دختر بچه های۹ ساله را قانونی کرده است، اما بجز آخوند و پاسدار کسی حاضر نیست متجاوز به حقوق کودک باشد. رژیم اسلامی موسیقی و جشن را حرام اعلام کرده است، اما هر روز ما شاهد مراسمات رقص شادی جوانان و مردم عادی هستیم که به معضل رژیم تبدیل شده اند. قانون اسلامی خواهان برچیدن ماهوارها هستند، اما در مقابل مردم از نان شب خود برای تهیه بشقاب های ماهواره با نرخ بازار سیاه میگذرند. رژیم اسلامی حقوق شهروندی مردم را به رسمیت نمیشناسد، در مقابل مردم به رعایت حقوق خود آگاه هستند. رژیم اسلامی هر انسان آزادیخواه را بجرم اقدام علیه امنیت ملی دستگیر میکند، اما مردم از دستگیر شدگان بیشترین حمایتها را به عمل می آورند. در کل معیارهای نرم زندگی مردم در ایران نه بر اساس قوانین جمهوری اسلامی است، درست در نقطه مقابل قوانین رژیم اسلامی قرار دارد.

رژیم اسلامی طی دوران حاکمیتش با تکیه بر سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام در مقابل مردم خود را سرپا نگهداشته است. اما علیرغم سرکوب خونین علیرغم اعدام بیش از صد هزار نفر از انسانهای آزادیخواه جامعه ایران، اما مردم ایران هنوز یک "نه" بزرگ را به کابوس جمهوری اسلامی تبدیل کرده اند. مردم با "نه" خود حلقوم جمهوری اسلامی را چسپیده اند.

 این یک واقعیت است که ایران یک جامعه سرمایه داری است که نیروی کار انسان کالا است و در جامعه مبادله میشود. در جامعه ایران استثمار در حد وحشیانه است که سود حاصله به جیب سرمایه دار سرازیر میشود. اما سرمایه دار به دو دلیل امنیت درازمدت ندارد. اول نتفر عمومی مردم از جمهوری اسلامی. دوم بدلیل سیستم ارتجاعی قانون که منافع سرمایه دار را تامین نمیکند، در این سیستم دست هر آخوند ریز و درشت باز است که علیه فلان کالا فتوای شرعی صادر بکند و فلان کارخانه را به تعطیلی بکشاند وغیره.

 

شکست ناسیونالیسم پروغرب بعد از شکست آمریکا در عراق!

 

با شکست نظامی و سیاسی آمریکا در عراق زمینه شکست ناسیونالیزم پرو غرب که امیدشان به حمله نظامی آمریکا به ایران بود قطعی گردید. از سلطنت طلبان تا دستجات قومپرست مانند سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات همه امیدشان بر باد رفت و بعضا  در درون خود دچار اختلاف، انشقاق و انشعاب شدند. شکست آمریکا در عراق نقطه پایان پروژه امید بستن ناسیونالیزم پرو غرب به حمله نظامی به ایران بود. شکست آمریکا در عراق البته ناسیونالست ملیتانت را هم سرخورده کرد چرا که اینها هم فکر میکردند در سایه حمله نظامی آمریکا به ایران رویا های آنها برای متشکل کردن توده
های مردم دور خود متحقق میشود و به نان و نوای میرسند.

 

موقعیت جمهوری اسلامی بعد شکست آمریکا در عراق!

 

جمهوری اسلامی با نفوذی که بر گروهای اسلامی در عراق دارد با شکست نظامی و سیاسی آمریکا در عراق در موقعیت امتیاز بگیری قرار گرفته است. جمهوری اسلامی بعد از شکست نظامی اسرائیل در جنگ با حزب الله در سال ۲۰۰۶ در لبنان توازن قوا را به نفع خود ارزیابی کرده است. پافشاری احمدی نژاد و حمایت خامنه ای بر ادامه غنی سازی اورانیوم تنها در جهت دریافت تضمین امنیتی از سوی آمریکا و غرب است، میخواهند تضمین بگیرند که آمریکا و غرب نقشه براندازی را از دستور خارج میکنند و موقعیت جمهوری اسلامی را بررسمیت میشناسند.

 

چشم انداز دوره آینده!

برای درک عمیقتر وضعیت جمهوری اسلامی و توقعات مردم توصیه میکنم سخنرانی منصور حکمت در انجمن مارکس لندن را با عنوان (آیا پیروزى کمونیسم در ایران ممکن است؟) را مطالعه کنید.

 

ادامه حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی باعث شده مردم بهای سنگینی را تاکنون بپردازند. توهم به دوم خردادی ها که میخواستند جمهوری اسلامی را "اصلاح" کنند. توهم به ناسیونالیسم پروغرب که در انتظار حمله نظامی آمریکا بودند. توهم به خود آمریکا که رژیم اسلامی را می اندازد و غیره در واقع مشغله بخشی از مردم معترض به جمهوری اسلامی بود. اما امروز همه آن توهمات پایان یافته است، مردم میدانند آمریکا و غرب فرشته نجاتشان نیستند. مردم میدانند جنازه رژیم اسلامی روی دست آنهاست و باید دفن شود.

امروز کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان و در یک کلام مردم  معترض، رودروی رژیم اسلامی قرار گرفته اند! دوم خردادی ها ۸ سال طول عمر جمهوری اسلامی را به درازا بردند و ماهیتشان برای مردم روشن شد. شکست آمریکا در عراق ذره ای تنفر مردم را نسبت به رژیم اسلامی کاهش نداده است! شکست ناسیونالیسم پروغرب امید بستن به جبهه چپ جامعه را افزایش داده است، عروج جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی از دانشگاه تا کارخانه و خیابان تبلور طوفان عظیم اعتراضات در آینده نزدیک است.

۱۱ مه ۲۰۰۸

http://www.r-kamangar.com/