مساله زن مساله طبقه کارگر است

اعظم کم گویان : شما چه بعنوان زن و چه مرد شاهد روزمره ستمکشی و بیحقوقی زنان در جامعه و خانواده هستید. از هر منفد جوامع معاصر مدرن که قاعدتا باید حقوق و برابری زنان در آنها تامین میشد، ستم و بیعدالتی در حق زنان اعمال میشود.  چرا این همه ستم و تبعیض در حق زنان اعمال میشود؟

 چرا این همه جان سختی در مقابل تحقق برابری زن و مرد و تامین حقوق اقتصادی و اجتماعی زنان میشود؟ چرا زنان هنوز کار خفت بار خانگی را انجام میدهند و چرا حساسیت جامعه نسبت به تبعیض، خشونت و ستم بر زن  هنوز متاسفانه در حد پائینی است؟ آخر بشر اینهمه پیشرفت کرده و موانع زیادی را از سر راه برداشته است. چرا ستمکشی زن هنوز ادامه دارد؟ کی مقصر است؟ راه رهایی از ستم بر زن چیست؟

نابرابری و ستمکشی از همان ابتدای زندگی گریبان زنان را می گیرد حتی در زمان تولد و براساس جنسیت. از همان ابتدای کودکی دختران خردسال از طریق باربی و عروسکهای امثال آن و بعدا در کتابهای درسی، نقش خود بعنوان زن آیده ال در جامعه سرمایه داری مردسالار را فرا  می گیرند و کار خانگی و خانه داری را تمرین می کنند و در نقش مادر خانه دار ظاهر میشوند. تحت نظارت و با تشویق مادر و اعضای خانواده لباس میشویند، جارو می کنند، غذا می پزند و برای ایفای نقش آینده شان یعنی شوهر کردن و بچه دار شدن و تیمارداری خانواده آماده می شوند. در مقابل در بسیاری از خانواده ها  هنوز نه فقط مردان و پسرهای بزرگ خانواده ها بلکه پسربچه ها هم از انجام کارهای خانه و بلکه کارهای شخصی خود معاف هستند. در عوض، در کوچه و خیابان و اجتماع ظاهر می شوند، قدرت هوش و ابتکارشان رشد می کند، کارهای فنی و امور پیچیده را انجام می دهند. در مقابل دختران از سواد، آموزش و فرهنگ محروم می مانند، در پوشیدن لباس دلخواه خود و در مراودات و مناسبات اجتماعی با دیگران چه رسد با پسران و جوانان همسال خود، محروم می مانند. حتی اگر در انتخاب همسر آینده خود هم آزاد باشند و تحت فشار و اجبار نباشند بدلیل همین محرومیتهای اجتماعی نمی توانند بدرستی تصمیم بگیرند. زن معمولا اختیار ندارد هیچ کاری را بدون اجازه پدر، برادر و همسرش نمیتواند انجام بدهد. وابسته به مرد است. مستقل نیست و این عمیقا در اعتماد به نفس و شخصیت وی تاثیر منفی دارد. باید روابط اجتماعی، سفر کردن، خندیدن، رفت و آمدش، در مجالس و مجامع ظاهرشدنش، حتی سلیقه اش و یا امنیت رفت و آمدش در جامعه وابسته به مردان و باید با اجازه مردان باشد. در جوامعی مانند ایران، حاکمیت اسلامی به این ابعاد سرسام آوری میبخشد. در خانواده از همان ابتدا پسر بچه عزیزتر و دختربچه مورد بی مهری است  و مهر و عاطفه و امکانات مالی و حمایت خانواده بطور تبعیض آمیزی بین دختران پسران تقسیم میشود.
فرهنگ مسلط بر جامعه، فرهنگی مردسالار است و همه در متن چنین فرهنگی بار می آیند. از همان ابتدا آموزش مدارس به کودکان می آموزد که زن و مرد فقط در برخی از آیه های قرآن برابرند و لاغیر زنان باید از مردان حساب ببرند.  زنان نسبت به مردان جنس فرودست محسوب شده و از حقوق و مسئولیتهاى کمترى برخوردارند. در محضر دادگاه و در مورد ارث یک زن نیمه مرد بحساب مى آید، همچنین در زمینه ازدواج و طلاق نسبت به مرد بی حقوق تر است. همسر یک زن اخلاقا، قانونا و دینا موظف است او را بزند. زن از حق انتخاب همسر، تعیین محل سکونت، یوشش خود و حق سفر کردن محروم است.  شخصیت زن و تمایلات فردى و جنسى او در تناقض با مصالح جامعه است. زن شیطانى است که مى تواند مردان و جامعه را منقلب کند پس باید کنترل بشود.  در این فرهنگ، زن شایسته، کسى است که از ضعف و کمبودهاى فیزیکى و مغزى خود نسبت به مردان آگاه است، جاى خود را مى داند، کم حرف مى زند و کم میخواهد، شکننده، احساساتى و وابسته به مردان است. از خطر بروز تمایلات جنسى اش آگاه است. ضعف و انفعال خود را پذیرفته و به بخشى از وجودش تبدیل شده است. چنین زنى خواسته ها و تمایلات خود را انکار میکند، به مردش خدمت کرده و نیازهاى عدیده او را برآورده مى کند. چنین زنى احترام و یکسانى و حقوق فردى براى خود نمى خواهد. او با صبر و خفت رنج مى برد و تحمل مى کند . تاثیر روان شناسانه چنین تلقى اى از زن، بى ارزشى و فرودستى زن، و اعتماد به نفس و قدرت بیش از اندازه مرد است. بی جهت نیست که بسیاری از پسران و برادران حتی خواهران شوهرکرده و یا حتی مادر خود را کنترل می کنند، آنها را استنطاق کرده، از آنها حساب می کشند و کتکشان می زنند یا حتی آنها را به قتل می رسانند. راه فرار برای دختران یا فرار کردن و به خیابان و تن فروشی پرداختن یا پذیرش انقیاد مردی دیگر است.  
در خدمت به منافع سرمایه، حکومت اسلامی قبل از همه چیز زنان را با توسل به قوانین مذهبی از همه حقوق اجتماعی شان محروم کرد و آنان را به پست ترین موقعیت راند. رژیم اسلامى توانست این کشور بویژه خانواده ها و خانه ها را به زندانها و بازداشتگاههاى زنان تبدیل سازد که در آنها کنترل زنان، محرومیت آنان از بسیارى از عرصه هاى تحصیل و اشتغال و رسوم و سنن وحشیانه علیه شان به قانون حاکم بر جامعه تبدیل گردید. بعلاوه، این زن ستیزى که زبان و فرهنگ اصلى در مورد زنان شد، موجى ازخشونت و توحش مردسالارانه علیه زنان در ایران به راه انداخت.
در پرتو قوانین الهی و در برآوردن نیازهای سرمایه داری، زن آشکارا موقعیتی پست تر از مرد دارد. زنان در اسلام بردگان مردانند و باید مطیع  آنان باشند. در خانواده مردان حکم می رانند و می توانند برای مطیع کردن زنان، آنها را کتک بزنند. زن جزء مایملک مرد است و آن را به مهر می خرند و میفروشند. دختر از آن پدر و متعلق به شوهر است. زن مادر بچه های مرد است. پدر، ولی و سرپرست فرزندان است و مادر، هیچ حقی ندارد. زن بدون اجازه شوهر حق کار کردن و حتی خارج شدن از منزل را ن