بحرانِ لبنان و راه حل‏های امپریالیستی!

شباهنگ راد : نغمه‏ی جنگِ قدرت در لبنان بار دیگر نواخته شد و سرمایه‏داران و دار و دسته‏های رنگارنگ‏شان دارند، جنگ خانمان‏سوز دیگری را به‏مردم لبنان و منطقه تحمیل می‏نمایند. هنوز آثار مخرب جنگ ۱۵ ساله و ۳۳ روزه‏ی لبنان از فضا و جامعه‏ی لبنان رخت بر نه‏بست و حامیان سرمایه در تدارک  و سازمان‏دهی جنگی دیگراند.

البته که وقوع چنین رخ‏دادِ مخرب و شومی تازگی ندارد و مردم لبنان بارها و بارها شاهد جنگ‏های داخلی به‏منظور اعمال قدرت یکی بر دیگری بوده‏اند و در عمل دیده‏اند که دولت‏ها و دسته‏جات مسلح و مرتجع‏ی وابسته، به بهانه‏های متفاوت آشوب و بلبشو به‏راه می‏اندازند تا سیاست‏های امپریالیستی را در منطقه به منصه‏ی ظهور به‏رسانند؛ دیده‏اند که خاموش نگه‏داشتن شعله‏های آتش جنگ در منطقه، هم‏ردیف با منفعت‏شان نمی‏باشد و بدون آن نفعی ندارند. قصدشان بر آن است تا با تخریب هر چه بیش‏تر زندگی میلیون‏ها انسانِ محروم، به حیات‏شان مقبولیت بخشند و جامعه‏ی دل‏خواه‏ی خود را با خون و خون‏ریزی، به‏مردم آسیب‏دیده‏ی منطقه تحمیل نمایند.

 

جنگ آنان از چنین مزایا و خاصیتی برخوردار بوده و توده در آن ذینفع نمی‏باشد. نتایج و هدف این‏گونه جنگ‏ها پیشاپیش روشن می‏باشد. دو طرف این نوع جنگ و جدال را خودی‏های‏شان تشکیل می‏دهند و همه‏ی آن‏ها دارند از آبشخوار واحدی، تغذیه می‏گردنند. دنیا و به‏ویژه منطقه‏ی خاورمیانه مملو از چنین تجارب و از این نوع جنگ‏هاست. جنگ و اشغال عراق، افغانستان و فلسطین، از نمونه‏های بسیار زنده و گویایی‏ست که ما را در جهت شناخت صحیح جنگ اخیر لبنان رهنمون خواهد ساخت. اگر چه نمی‏توان کاملاً بر توافقات و زد و بندهای پشت‏پرده‏ی گردانندگان و بازیگران اصلی چنین جنگ‏هایی پی بُرد؛ امّا می‏توان با وجود تجارب و فاکتورهای روشن و زنده‏، جهت و سمت‏و‏سو جنگ لبنان را ترسیم نمود و بر دلائل پا گیری آن واقف گردید.

وجود منابع‏ی سرشار و غنی منطقه‏ی خاورمیانه و سود دهی روزانه‏ی آن، امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیسم امریکا را واداشته است تا بعد از فروپاشی کامل به‏اصطلاح کمونیزم در شوروی، نیروی خود را در هر گوشه‏ای از جهان پیاده نماید و با حضور مستقیم، هم سیاست‏های خود را بر جناح‏های رقیب تحمیل نماید و هم بر ذخائر طبیعی این کشورها مسلط گردد. به همین دلیل می‏کوشد تا با ایجاد آشوب و تنش‏های سیاسی و با به‏راه‏اندازی دسته‏جات مسلح و مرتجع‏ی وابسته به‏خود، زمینه‏های جنگ را در این منطقه و آن منطقه، در این و آن کشور فراهم نماید؛ سیاستی که مدت‏هاست در دستور کارش قرار گرفته است و گام به‏گام در شرف اجرای آن‏ها می‏باشد.

 

در چارچوبه‏ی چنین منفعتی‏ست که امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا را واداشته است تا "آرامش" فعلی کشورهای منطقه‏ی خاورمیانه را در هم ریخته و بر تنش‏ها و درگیرهای موجود بی‏افزاید. در حقیقت "صلح" کنونی با مزاج امروزی قدرت‏مداران و سرمایه‏داران جهانی مطابقتی ندارد و نیازمند کُشت و کُشتار هر چه وسیع‏تر توده‏های محروم‏‏اند. قصد دارند تا منطقه‏ی خاورمیانه را هر چه بیش‏تر میلیتاریزه نموده و "طرح و نمونه"ی عراق، فلسطین و افغانستان را به دیگر کشورهای منطقه پیاده نمایند. راه‏اندازی تنش و جنگ‏های داخلی از زمره نیازهای کنونی سرمایه‏های امپریالیستی‏ست. دنیای آنان، دنیای برقراری صلح و آرامش برای کارگران و زحمت‏کشان نمی‏باشد بلکه دنیایی‏ست که در آن می‏بایست هر روزه شعله‏های جنگ ناعادلانه برافروخته‏تر گردد و انسان‏های بی‏گناه و بی‏شماری را به کام مرگ کشاند. بر این اساس نیروهای دست‏ساز جدیدی را وارد میدان نموده و دارند وظایف نیروهای کهنه را باز تعریف می‏نمایند تا دنیای جنگِ آنان از حیات و رونق باز نه‏ایستد.    

 

به‏همین دلیل این روزها ترکیب و آرایش سیاسی حاکمان لبنان هم می‏بایست به‏مانند دیگر کشورهای منطقه‏ی خاورمیانه مورد بازنگری قرار گیرد و می‏بایست جبهه‏ای دیگر از جنگ که همانا جنگ‏های داخلی از نوع عراق، فلسطین و غیره می‏باشد، در دستور کار قرار گیرد. جبهه‏ای که به‏تواند بر سود دهی هر جه وسیع‏تر جانیان بشریت و امپریالیست‏ها بی‏افزاید و زمینه‏ساز گسیل هر چه بیش‏تر تجهیزات و سلاح‏های مرگ‏بار به منطقه‏ی خاورمیانه گردد. سیاستی که متضمن منفعت امپریالیسم امریکاست و دارد با تمام توان و قوا و حیله در جهت آن گام بر می‏دارد. بی مناسبت نبود که در همان روزهای اولیه‏ی جنگ لبنان، ناو هواپیمابر "یو اس اس کول"، که ۵ یگان جنگی مربوط به امریکا، انگلیس و اسپانیا او را همراهی می‏کردند، در سواحل لبنان پهلو گرفت؛ ناو هواپیمابری که در ماه مارس در آب‏های بین‏المللی و در سواحل لبنان با اعتراض محافل بین‏المللی قرار گرفته بود و مجبور به ترک منطقه گردید. بنابراین یکی از مزایا و فوائد هر نوع تنشی در منطقه و در کشور واحدی هم‏چون لبنان، بر وسعت و میدان تحرکات سلطه‏جویانه و جنگ‏افروزانه‏ی امپریالیست‏ها افزوده و به تبع از آن فضای کشورهای تحت سلطه و منطقه را هر چه بیش‏تر میلیتاریزه خواهد نمود.

 این‏ها از زمره واقعیاتی‏ست که مردم منطقه و لبنان با آن دست به گریبان‏اند و مضافاً این‏که این روزها امپریالیست‏ها به‏منظور تحقق نقشه‏های شوم‏شان، در تلاش‏اند تا در نبود آلترناتیوهای سالم و سازنده در درون جوامع‏ای هم‏چون لبنان، دوستان طبقاتی خود را در جلد مخالفین طبقاتی، به دنیای بیرون معرفی ‏نمایند. به‏راستی نیروهائی که در عمل و در واقعیات، در به یغما بردن دسترنج کارگران و زحمت‏کشان و گوشت دم توپ قرار دادن آنا
ن از خود لحظه‏ای کوتاهی به‏خرج نداده و نمی‏دهند.

 

متأسفانه باید اذعان نمود که توده‏های ستم‏دیده لبنان هم به‏مانند دیگر توده‏های منطقه‏ی خاورمیانه به چنین وضعیتِ اسفناک و دردناکی مواجه‏اند و از یک‏طرف می‏توان کاملاً خلاء نیروی کمونیستی و انقلابی را در درون جامعه به‏عینه دید و از طرف دیگر تنش‏های قومی و قبیله‏ای که هر یک بر سر سهم‏بری هر چه بیش‏تر قدرت، با هم در جنگ و ستیزاند را مشاهده نمود. در بستر چنین خلاء و حقیقتی‏ست که امپریالیست‏ها هر آن‏چه را که خود صلاح می‏دانند بر سر کارگران و زحمت‏کشان روا داشته و در کُشت و کُشتار توده‏های محروم، گوی سبقت را از هم‏دیگر ربوده‏اند. این سیمای واقعی منطقه‏ی خاورمیانه می‏باشد و به‏جرأت می‏توان گفت که سر نیروهای درگیر در این نوع جنگ‏ها، با سر حاکمان مرتجع و سرمایه‏داران وصل است و در خدمت به منفعت طبقاتی محرومان نیست.

 

حقیقتاً که این‏روزها امپریالیست‏ها در منطقه بازی سیاسی بسیار جالبی را، به‏راه انداخته‏اند. به بهانه‏ی جلوگیری از تعرضات حزب‏الله لبنان و به بهانه‏ی برقراری "حفظ و امنیت شهروندان" لبنانی – به‏خوان دولت‏ها و نیروهای وابسته بدانان –، قصد دارند دامنه‏ی جنگ را گسترده‏تر نمایند. سناریوی آن، از مدت‏ها قبل در مورد کشورهای منطقه از جانب آنان تنظیم گردیده است و به‏منظور پیاده نمودن آن به‏دنبال فرصت و موقعیت مناسب‏اند. بی‏دلیل نبود که بوش در همان روزهای اولیه‏ی جنگ در لبنان اعلام می‏نماید که با تمام ابزارهای سیاسی و دپیلماتیک و با ارسال کمک‏های نظامی از دولت سنیوره حمایت خواهد نمود. سناریوی نوشته شده‏ای که به تار مویی بند است. بدون شک در این میان بازیگران اصلی و وظایفِ دو طرف و طرف‏داران این نمایش‏نامه‏های شوم، دست‏چین و از قبل تعیین گردیده‏اند؛ یک‏سر طناب را در دست دولت اتئلافی سنیوره داده‏اند و سر دیگر آن، در دست نیروهای حزب‏الله‏ست؛ حزب‏الله‏ای که با دولت‏های وابسته به امپریالیزم و مرتجع‏ی منطقه مراوده‏ی حسنه دارد و تماماً رفتار و کردارش در خدمت به طبقات مفت‏خوار و سرکوب‏گر جامعه است. این تمامی داستانی‏ست که لبنان در آن انتظار آن می‏باشد و امپریالیست‏ها دارند سرنوشت آنرا رقم می‏زنند.

 

بی‏تردید در این میان از منظر توده‏های ستم‏دیده، ماهیت دو طرف و دو سر این نزاع روشن می‏باشد. در مقابل ِ این جانیان و وابستگان به سرمایه‏های جهانی و دولت‏های مرتجع منطقه، توده‏های عظیمی قرار گرفته‏اند که هیچ‏گونه منفعتی در راه‏اندازی جنگ‏های کنونی و آتی ندارند؛ چرا که می‏دانند هدف این‏گونه جنگ‏ها، رهائی و در پاسخ‏گوئی به معضلات عدیده‏ی میلیون‏ها انسانی که سال‏هاست دارند در زیر سلطه‏ی سرمایه‏داران و نیروهای مرتجع و وابسته له و لورده می‏شوند، نمی‏باشد و تنها و تنها در جهت ضمانت هر چه بیش‏تر حاکمیتِ سرمایه‏داران جهانی‏ست.

هدف بر آن است تا فضای جامعه را با آتش و خون زنده نگه دارند؛ به همین دلیل نیازمندِ راه‏اندازی تنش‏های درونی‏اند؛ نیازمند آنند تا این‏بار رسالت حزب‏الله‏ی لبنان، باز تعریف گردد و آنانرا وارد دو عرصه‏ی جنگ و نبرد هم با صهیونیست‏ها و هم با نیروهای درونی نمایند. همان سیاستی که امروزه ما در عراق، افغانستان و غیره شاهد آنیم. کاملاً بر منشاء حمایت‏های سیاسی – مالی حزب‏الله آگاه‏اند و می‏دانند که سیاست‏شان در موافقت با سیاستِ توده‏های محروم نیست. حزب‏الله به‏مانند ده‏ها نیروی ارتجاعی دیگر از دولت‏های مرتجع‏ای تغذیه می‏گردد که سرشان به سر امپریالیست‏ها وصل است. بنابراین از قبل ماهیت چنین جنگ‏هایی روشن می‏باشد و طبعاً راه حل‏های ارائه‏ شده از جانب امپریالیست‏ها مبنی بر جنگ با حزب‏الله و بر چیدن آن نه تنها کمکی به زندگی میلیون‏ها انسان محروم لبنان نمی‏کند بلکه بر اوضاع سراسر دهشتناک آنان خواهد افزود.

 

از نگاهی دیگر تنش‏های اخیر به سهم خود باعث گردیده است تا ناوهای هواپیمابر امریکا بر سواحل لبنان پهلو گیرد و در تداوم آن منجر به گسیل تجهیزات، "ناجیان" مردم و ارسال هر چه بیش‏تر سلاح‏های کُشنده و مرگ‏بار گردد. همان "ناجیان" و سلاح‏هایی که سعادت و خوش‏بختی را برای مردم عراق، افغانستان و دیگر محرومان منطقه به ارمغان آورده است!!! خاصیت چنین تنش‏هایی و از جمله جنگِ قدرت در لبنان، فقط و فقط منجر به جابه‏جائی و آرایش سیاسی نیروهای مدافع‏ی سرمایه خواهد گردید و انتقال آن از دست یک جناح و نیرو به دستِ جناح و نیروی  دیگری‏ست. دیروز سلاح را به‏دست حزب‏الله داده‏اند و این سلاح‏ها از "مشروعیت" برخوردار بود و امّا امروزه آن سلاح‏ها نیازمند تعریف و وظایفی بیش از این می‏باشد و می‏بایست با مختصات دنیای کنونی امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا هم‏طراز گردد.

 

در حقیقت امر سر در آوردن چنین تنش‏ها و جنگ و دعواهای به‏راه افتاده در لبنان، نمایان‏گر جنگ قدرت‏های بزرگ امپریالیستی‏ست. این، جنگ و جدالِ دو نیروی متضادِ طبقاتی نیست و در خلاف منافع‏ی مردم رنج‏دیده‏ی این کشور جنگ‏زده قرار دارد؛ به اثبات رسیده است‏که راه‏اندازان و سازمان‏دهندگان این‏گونه جنگ‏ها سرمایه‏داران‏اند و دارند، دنیای