کارگران و تحزب کمونیستى

سعید ولدبیگى : جنبش کارگری در آستانه تحولی عظیم قرار دارد؛حظور قدرتمند کارگران در عرصه تعیین سرنوشت خود و شکل بندی آینده ای انسانی و سوسیالیستی امیدها را در دل زنده میکند.همه امید به سوسیالیسم،برابری،رهائی و… امروز توسط کارگران وتوده های کار وزحمت نمایندگی میشود.

 اما پیشروی واستحکام امید در دل کارگران نیاز به ترسیم و ترغیب کارگران رو به افقی کمونیستی دارد.نداشتن چشم انداز ودید گسنرده ای از اوضاع برای ترسیم مبارزه ای بی امان در تقابل با بورژوازی در میان فعالین ومبارزان کارگر تنها میتواند به نفع گسست صفوف کارگران و پیشروی بورژوازی تمام شود.سوسیالیسم افق کارگران است و این گرایش عظیم جنبش کارگری، امروز در قامت رهبر خواستهاو منافع افتصادی وسیاسی رادیکال مردم به میدان آمده .طرح خواستها و شعارهای کارگری در بیانی صنفی اما با محتوائی سیاسی نشان از گسست پیوند با شیوه های پوسیده و عقب مانده مبارزه و گامی به پیش در توازن قوا دارد.کارگران به میدان آمده در اول مه ها و سایر اعتراضات به خوبی این امر را نشان دادند که طبقه کارگر امروز در بستری رادیکال وبا موضعی روشن نسبت به گرایشات راست و توده ایستی و جنبش ملی اسلامی به اعتراض،سازماندهی اعتصاب و مبارزه میپردازند. اما گرایش چپ و سوسیالیستی که قویترین و با نفوذترین گرایش در درون جنبش کارگری است در سوی دیگری از مبارزه خود با رگه هائی ازمحافل پراکنده سندیکالیست، قانونگرا، طرفدار پوشش بی طرفی، ضد تحزب کارگران، مخالف دخالتگری مستقیم توده کارگران، طرفدار مماشات با ارگانهای حکومتی و…روبروست.
انتقاد «لنین» به اکونومیست‌ها و نارودنیک‌ها این بود که آنان با مطرح کردن جدائى مبارزه اقتصادى از مبارزه سیاسى، به جنبش‏ کارگرى پشت کرده و سیاست‌هاى بورژوا_‌لیبرالى و زد و ‌بندهاى شبه پارلمانى را در بین کارگران گسترش‏ مى‌دادند.امروز نیز جریانات رنگارنگى در جنبش‏ کارگرى وجود دارند که به نام «کارگر» خاک به چشم کارگران مى‌پاشند، مانع گسترش‏ مبارزه رادیکال کارگران در زمینه‌هاى اقتصادى و سیاسى مى‌شوند، این مبارزات را از هم جدا مى‌کنند، و به احزاب کارگرى کمونیستى و فعالین آن برخورد خصمانه مى‌کنند. نمونه ای از تلاش این جریانات را میتوان در بر افراشتن پرچم مرگ بر تحزب و زنده باد تشکل دید. به نظر آنان، تشکل‌هاى کارگرى باید مستقل از احزاب کمونیست باشند. این جریانات، کمونیست‌ها و احزاب کمونیستى را به باد ناسزا مى‌گیرند و آگاهانه یا ناآگاهانه، عملا در تبلیغ علیه آرمان‌هاى جنبش‏ کارگرى و کمونیستى با بورژوازى هم‌صدا مى‌شوند. این بحث، اصولا در راستاى اهداف و منافع بورژوازى است. چرا که در تاریخ جنبش‏ کارگرى ایران، این بورژوازى بوده که همیشه سعى کرده طبقه کارگر را از آرمان و اهداف و احزاب‌ طبقاتى‌اش‏ جدا کند. آن تشکل‌هاى کارگرى که سعى مى‌کنند، اثبات نمایند که به هیچ حزب و سازمانى وابستگى ندارند، نسبت به طبقه کارگر صادق نیستند. اگر نام کارگر را از ادبیات آنان حذف کنید، آن‌چه باقى مى‌ماند سیاست‌هاى یک جریان بورژوائى است که در خدمت آبادى، استقلال، و توسعه اقتصادى «وطن» است.تصویه حساب با چنین گرایشاتی نیاز به وحدت بیشتری دارد،که ما در بیان اجتکاعی تر آنرا تحزب مینامیم. تحزب برای کارگران حیاتی است . تشکل‌هاى توده‌اى واقعى کارگران، یعنى تشکل‌هایى که دفاع از منافع و مصالح رادیکال سیاسى و اقتصادى کل طبقه کارگر را وظیفه خود قرار مى‌دهند، از کمونیسم و احزاب کارگرى کمونیستى نیز حمایت مى‌کنند و در مبارزه خود به آن‌ها اتکا مى‌نمایند. در دنیاى امروز، این فقط احزاب کارگرى کمونیستى هستند که به عنوان بخشى از طبقه کارگر، هم خواهان بیشترین بهبود در وضعیت معیشت طبقه کارگر مى‌باشند و هم کارگران را براى انقلاب اجتماعى و به دست گرفتن سرنوشت خود سازمان مى‌دهند. جنبش‏ طبقاتى کارگران و احزاب کارگرى کمونیستى، دو جنبش‏ جدا از هم نیستند. برعکس‏، آنان افق و اهداف مشترکى را دنبال مى‌کنند و هدفى جز برانداختن بورژوازى، لغو کار مزدى، مالکیت خصوصى، و ایجاد یک جامعه نوین انسانى ندارند. کمونیست‌ها، مسائل حقوقى و تشکیلاتى، تشکل‌هاى کارگرى را رعایت مى‌کنند. آنان با تمام قواى خود سعى مى‌کنند که افق و سیاست‌هاى کمونیستى بر مبارزه جنبش‏ کارگرى و تشکل‌هاى توده‌اى طبقه کارگر متناظر باشد . هدف و وظیفه فعالین احزاب کارگرى کمونیستى در تشکل‌هاى کارگرى، دفاع از جزئى‌ترین مطالبات اقتصادى کارگران گرفته تا اشاعه کمونیسم، و سازماندهى آنان براى انقلاب ضدکاپیتالیستى است.«لنین» در اثر معروف خود، «چه باید کرد؟»، در مورد مبارزه اقتصادى و اتحادیه‌اى تذکر مى‌دهد که: «… فقط کنگره لندن و کنگره بین‌الملل سوسیالیست اشتوتگارت، مرا به این نتیجه رساند که بى‌طرفى تریدیونیونى به عنوان یک اصل، قابل دفاع نیست. تنها اصل صحیح، نزدیک‌ترین صف‌بندى اتحادیه‌ها با حزب مى‌باشد. سیاست ما باید نزدیک‌تر کردن اتحادیه‌ها به حزب و پیوند آن‌ها با آن باشد. این سیاست باید مصرانه و با پشتکار در تبلیغ و آژیتاسیون و فعالیت‌هاى سازمانى ما ترغیب شود. بدون این که سعى کنیم فقط شناسایى نظریات خودمان را بدست آوریم و بدون این که کسانى را که داراى عقاید متفاوتى هستند، از اتحادیه‌ها بیرون کنیم.»( اتحادیه‌هاى کارگرى_‌لنین، صفحه ۵۷، مراجعه شود به صورت جلسات کنگره دوم ۱۹۰۳، ژنو، ۱۹۰۴ )تنها از طریق رشد و گسترش‏ گرایش‏ کمونیستى در درون طبقه کارگر است که همبستگى طبقاتى کارگران افزایش‏ مى‌یابد و قدرت پرولتاریا تحکیم مى‌یابد، نه از طریق گرایشات دیگر. بنابراین، بسیار روشن است که جریاناتى که قضیه را وارونه جلوه مى‌دهند، امر دیگرى را دنبال مى‌کنند. هدف این

نوشته شده در دسته‌بندی نشده توسط soran. افزودن پیوند یکتا به علاقمندی‌ها.