گرامی باد ٨ مارس روز جهانی زن ٬ جنبش زنان و شعار “آزادی برابری” دانشجویان

مرجان افتخاری : از سال ١٣٨۴ و بویژه در یک سال گذشته با اعتراضات و اعتصابات معلمان در سراسر کشور که به شکلی وحشیانه مورد سرکوب قرار گرفت، می توان دو محور حرکتی و مبارزاتی در بین جنبش های کارگری و اجتماعی مشاهده کرد. آنچه که این دو محور را از یکدیگر متمایز می کند، در درجه اول مطالبات، خواستها و در مرحله دیگر شکل مبارزاتی آنان است.

گرچه به دلیل ویژگیهای جامعه ما که کاملا سیاسی و چند قطبی است، و با توجه به روحیات مردم، در صد بالای نسل جوان، ایده ها، انتظارات و توقعات آنها و سرکوب دائمی رژیم اسلامی هیچ دیوار چینی این دو محور مبارزاتی را از یکدیگر جدا نمی کند. بلکه هر کدام بر بستر واقعیت ها و ضرورت های موجود در جامعه شکل گرفته و حرکت میکنند.

ابتدا جنبش کارگری، کارگران واحدهای تولیدی، اخراجی و بیکار که بدلیل شرایط سخت اقتصادی، ادامه زندگی مشغله و نگرانی اصلی آنها است. بطوری که تهیه نیازهای اولیه زندگی به جدال دائمی آنها برای ادامه حیات تبدیل شده است. ۲۰% تورم اعلام شده توسط آقای طهماسب مظاهری رئیس بانک مرکزی ( به فرض اینکه این رقم درست باشد)، گرانی سرسام آور احتیاجات و نیازها اولیه که هیچ رابطه و تناسبی با میزان دستمزدها و تورم اعلام شده ندارد، و از سوی دیگر، عدم وجود کمک ها و خدمات دولتی مانند بیمه بیکاری و یا مراکز کمک های اجتماعی باعث فقر و فلاکت بیشتر کارگران شده است. اگر در کنار تورم، گرانی، نرخ بیکاری ۲۸% جوانان بین ۱۵ تا ۲۷ سال اعلام شده توسط مسئولین کشور را هم در نظر بگیریم، متوجه کاهش قدرت خرید کارگران و اقشار میانی و پائینی جامعه می شویم. به همین دلیل افزایش دستمزدها، پرداخت حقوق های عقب مانده، جلوگیری از بسته و تعطیل شدن کارخانه های کوچک و متوسط، و طبیعتا بیکاری کارگران محور اصلی حرکت ها و اعتراضات کارگری است. شکل های حرکتی که تا کنون در اکثر اعتراضات مشاهده شده، تجمع در مقابل استانداری، فرمانداری، وزارت کار، جلوی درب کارخانه، و مذاکره با مدیریت واحدهای تولیدی و یا مسئولین مربوطه بوده است. مبارزه ای که کم و بیش در همه جا به همین شکل پیش میرود. البته، در این میان هیچ وقت و هرگز تجمع کارگران و اعتراضات آنان بدون درگیری با نیروهای انتظامی و اهرم های فشار نبوده و گاها فعالین کارگری مورد تهدید و یا روانه زندان شده اند. همانگونه که در ابتداء توضیح داده شد، بین مبارزات و مطالبات اقتصادی طبقه کارگر و به چالش گرفتن سیستم سرمایه داری و دولت آن هیچ دیوار چینی وجود ندارد. بطور نمونه تشکیل سندیکای شرکت واحد در سال ۱۳۸۴ در شرایط اختناق و سرکوب شدید و یا همین اواخر اقدام و ایده مصادره زمین ها توسط کارگران مبارز هفت تپه نمونه هائی از مبارزاتی سیاسی و ضد سرمایه داری کارگران است. در مجموع، مبارزات کارگران بدلیل شبح هولناک بیکاری، گرانی، فقر و فلاکت عمدا مبارزه ای است در چارچوب مطالبات و خواستهای اقتصادی.

دوم جنبش دانشجوئی و زنان که بدلیل خصلت روشنفکری و طبیعتا آزادیخواهانه، درگیر مبارزه ای هستند که با توجه به مطالبات اعلام شده، و شکل حرکتی، محور سیاسی آن کاملا برجستگی دارد. مبارزه برای آزادیهای دمکراتیک، علیه سرکوب، زندان و شکنجه، اعدام، و مبارزه علیه هرگونه تبعیض جنسی که بطور گسترده ای بر زنان اعمال می شود مشخصه این دو جنبش اجتماعی است. بطور کلی مجموعه ای از حقوق سیاسی و ارزش های اجتماعی و انسانی که در تقابل مستقیم با موجودیت رژیم اسلامی قرار دارند. شکل حرکتی جنبش دانشجوئی بخصوص در این دو سال اخیر را می توان اعتراضی و هویتی نامید. پلاکارت های سرخ و شعارهای آن در جستجوی تثبیت هویت چپ و سوسیالیستی در سطح دانشگاه ها است. شکل حرکتی جنبش زنان بیشتر افشاء گرایانه، اعتراضی و طبیعتا آگاه کننده است.

جنبش دانشجویان که در دوران ریاست جمهوری خاتمی با رکود نسبتا چشمگیری مواجه بود، در سال ۱۳۸۲، با تمایز و خلاصی خود از جبهه مشارکت و دوم خردادیها و با طرح شعار یا مطالبه اصلی" آزادی برابری" برایند و یا نبض سیاسی جامعه را بدست گرفت. "آزادی برابری" هسته اصلی، نقطه گره ای و در بر گیرنده خواستهای مبارزاتی میلیونها زن و مرد آزادیخواه، روزنامه نگار، نویسنده و بطور قطع کارگران است. این شعار با مضمون دمکراتیک و سوسیالیستی، سمت و سوی ضد مذهبی خود را نیز به صراحت مطرح میکند. گرچه "آزادی" بعلت دیکتاتوری و استبداد مذهبی از بهمن ۵۷ محور اصلی مبارزه عمومی بوده، ولی " برابری" وجه تمایز خود را با هر جریان بورژوازی در اپوزیسیون روشن و مشخص می کند. از همین زاویه جنبش زنان را مورد ارزیابی قرار می دهیم.

قبل از این که نگاهی داشته باشیم به جنبش زنان و رابطه آن با "آزادی برابری" بد نیست که به صد ساله شدن جنبش زنان در سراسر جهانی اشاره کرد. در ایران هم این جنبش قدمتی صد ساله دارد. ولی همیشه و در طول این ۱۰۰ سال، جنبش زنان در مقایسه با سایر جنبش ها، کارگری، دانشجوئی و یا حتی جنبش های موقتی (جنگ، صلح) نقش مهم و تعین کننده ای در پیشبرد مبارزات خود وبطور قطع سایر جنبش های اجتماعی نداشته، واز سوی سایر جنبش ها حتی زنان بعنوان جنبشی در حاشیه به آن برخورد شده است. دقیقا همان جایگاهی که زنان در تمام مناسبات و روابط موجود در جامعه دارند. حاشیه ای بودن جنبش زنان تنها مشکل کشور ما نیست، بلکه در اکثر کشورهای پیشرفته صنعتی که زنان و نهادهای مدنی آنان در مقایسه با سایر نقاط دنیا آزادی عمل بیشتری دارند و از حقوق بیشتری برخوردار هستند نیز وضع به همین منوال است. چه عوامل و دلائلی در طول این ۱۰۰ سال مانع گسترش جنبش زنان بعنوان یک وزنه و قدرت اجتماعی-مبارزاتی شده است. پاسخ به این سئوال نیاز به شناخت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ویژگیهای ساختاری دارد، ولی از بین تمام فاکتورهای ریز و درشت مختلف سه عامل مهم و اصل