چپ در بوته آزمایش

مظفر محمدی : جامعه تحت ستم و استبداد  ایران بیش از هر کجای دنیا تشنه آزادی و برابری است. آزادی از قید وبندهای ارتجاع مذهبی، آزادی از استبداد و زورگویی و پایمال شدن حرمتهای انسان…  و برابری در استفاده از نعمات زندگی و رهایی از فقر و فلاکت و بیکاری.

این پرچم امروز بر فراز جامعه ایران بر افراشته شده است. دهها میلیون انسان کارکن جامعه از کارگر و کارمند و معلم و پرستار و  زن اسیر آپارتاید جنسی و  جوان محروم از شادابی و لذتهای دوران جوانی و خواستار رفاه و سلامت جسمی و روحی، در زیر این پرچم قرار میگیرند. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب  افتخار بر افراشتن علنی و شجاعانه این پرچم را از آن  خود کرده اند.
در دهه های اخیر نه تنها در ایران بلکه درجهان نیز، هیچگاه جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی چنین موقعیت اجتماعی و گستردگی و سمپاتی عمومی را بهمراه نداشته است. و این  مدیون انسانها و فعالین و رهبرانی است که با دستهای توانای خود در یکی از سیاه ترین نظام های استبدادی جهان امروز، این پرچم را به قیمت شکنجه و زندان و تحمل مشقاتی به شدت نفس گیر، برافراشته اند.
اگر چپ در کلیت خود و با هر گرایش سیاسی و تفاوت تشکیلاتی و حزبی  و با هر درجه اختلاف در سیاستها و تاکتیکها،‌ بپذیرد که آزادیخواهی و برابری طلبی آرمان و آرزوهای میلیونها کارگر و زحمتکش  زن و مرد و جوان جامعه ما است،  بنابر این میبایست همه نیرویش را در خدمت این جنبش عظیم انسانی  و اجتماعی  قرار دهد.
اگر نیروها و جریانات و گرایشان مختلف  جبهه  چپ ، قدر این فرصت تاریخی را که نصیبش شده یا کرده اند را نداند و ارجش ننهد، دور آن حلقه نزند و پرچمش را با افتخار در دست نگیرد، سرنوشتی جز  این که تا حالا داشته نخواهد داشت. سرنوشتی غم انگیز و اسیر تار عنکبوت فرقه گرایی و تنگ نظری و سکتاریسم حقیر و حاشیه نشینی  تاریخی چپ سنتی ایران و جهان.                     
رقابتهای فرقه ای بر سر علم کردن عناوین و اسامی موازی  و یا  در مقابل جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی،‌ نه تنها نشانه قدرت و درایت و کفایت این چپ نیست بلکه  امضای حکم مرگ خود او است و بخواهی  نخواهی و یا آگاهانه ضربه ای است بر پیکر جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی.

فراخوان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به همه این است که بیایید و در هر کجا هستید، شبکه و سازمانهای علنی  دانشجویی، کارگری، زنان، روشنفکران و جوانان آزادیخواه و برابری طلب را تشکیل دهید. این شبکه عظیم انسانی و اجتماعی میتواند به وسعت جامعه ایران در هم طنیده  وبهم  بافته شوند. در چنین حالتی هیچ نیروی استبدادی یارای به زمین کشیدن این پرچم را نخواهد داشت. چرا که  این  پرچمی  نیست از بیرون به ودیعه گرفته شده باشد. این آرمان میلیونها انسان محرومی است که سه دهه است سیستماتیک  خفت داده شده و حرمتش پایمال گشته  و به فقر و فلاکت و تن فروشی و اعتیاد کشانده شده اند.

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب نماد و سمبل و سازمان آرمان انسانی و میلیونی این جنبش  است. هر جریانی چه مستقیما و در درون این جنبش و چه از بیرون آن و به هر بهانه ای به آن  پشت کند و یا در آن شکاف و تفرقه ایجاد کند، جز در غلطیدن بیشتر درسنت فرقه ای چپ  و انزوا نصیب خود نخواهد کرد. این چپ هیچگاه  به اندازه امروز شانس برون رفت از این سنت را نیافته است.

هر جریان و شخصیت سیاسی، روشنفکری، کارگری و جوان و زنی که خود را چپ، سوسیالیست ، کمونیست و از این طیف میداند و  فکر میکند این جنبش را میتواند بهتر رهبری کند، این  گوی و این میدان. این بهترین میدان محک خوردن سیاستها و تاکتیکها و پراتیک همه است، همه ای که خود را متعلق به این جنبش میدانند و در اعتلای آن شرکت میکنند و از هیچ دلسوزی و مایه گذاشتنی دریغ نمی ورزند.
جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی امروز در ایران، جنبش فرقه ها نیست. جنبش و آرمان  و خواست  حاشیه نشینان جامعه نیست. این جنبشی عظیم انسانی در همه گوشه و زوایا و عمق جامعه ما است. پرچم این جنبش قابل نزول نیست. این جنبش افت و خیز و عقب نشینی و پیشروی دارد،  در همان حال تنها جنبشی است که در شرابط افول جنبشهای ارتجاعی و بورژوایی و ناسیونالیستی و مذهبی، شانس پیروزی بر ارتجاع و استبداد و استثمار را دارد. این جنبش پوسته فرقه ها را دریده و فراتر از آن پای به میدان نهاده است. هر کس میتواند با متعلق دانستن خود به این جنبش  افتخار بزرگی  را نصیب خود کند.

به جرات میگویم که اگر  نزول و افولی در این جنبش در کار باشد، باعثش چپی است که این واقعیت شورانگیز  را نشناسد و نفهمد،‌ تا فشار و سرکوب جمهوری اسلامی.
مانع  و خطر جدی در پیشروی سریع و گسترده جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی میتواند  خود چپ باشد.  چپی که این موقعیت تاریخی  اش را درک نمیکند و اسیر سکتاریسم و فرقه گرایی و رقابتهای بیمارگونه و خود محور بینی حقیر است،  میتواند این جنبش را شکست دهد، نه استبداد و نه زندان و شکنجه.

رهبران جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی از درون شکنجه گاههای رژیم و از اعماق جامعه آشکارا وجسورانه کل چپ را به شناخت این موقعیت و چنگ زدن به این جنبش فرا خوانده اند. چشمان امیدوار رهبران این جنبش به کارگران، زنان و همه انسانهایی دوخته شده که  جنبش  آزادیخواهی و برابری طلبی را راه نجات بشریت میدانند، راه نجات حرمت کارگر، زن، مرد و جوان میدانند.

چپ جامعه ما   بخصوص  بخش سازمانیافته و متشکل آن با هر ادعایی که دارد در بوته آزمایشی بس سرنوشت ساز قرار گرفته است. این چپ یا این افتخار را نصیب خود خواهد کرد یا بازنده این تاریخ بوده و محکومیت در مقابل آن را برای خود خواهد خرید.

مظفرم
حمدی
١٨ فوریه ٢٠٠٨