مرتضی افشاری : مدتی است که بحران کمیته هماهنگی باعث شده که از طرف فعالین کمیته و همچنین کسانی که در خارج از کمیته هستند بحثها و نقدهایی انجام گیرد و بالاخره آقای محسن حکیمی با مقالهای با عنوان ـکسانیکه هدف کمیته هماهنگی را قبول ندارند در میان اعضای این کمیته چه میکنندـ گویا سوت پایان مجادله و بحث را زدند. و با یک فرمان تمام مخالفین نظری خودرا اخراج کردند.
ابتدا بگویم که من قصد آنرا ندارم که با نظرات آقای حکیمی در مورد جنبش کارگری و کمونیستی وارد مجادله شوم. چون تاکنون نوشتههای زیادی در نقد نظرات انحرافی ایشان انجام گرفته است[۱].
منتها با خواندن مقاله اخیر آقای حکیمی برخود لازم دانستم نکاتی را در مورد این نوشته مختصراً توضیح بدهم.
در ابتدای مقاله ایشان تلاش دارند که بگویند کارگران ذاتاً ضدسرمایه هستند. بهقول معروف: از کرامات شیخ ما این استکه شیره را خورد و گفت شیرین است. آقای حکیمی میگوید که کارگران ذاتاً ضدسرمایه هستند. کسی این را رد نمیکند و هنوز ایشان حرف جدیدی نزدهاند. منتها نتیجهای که ایشان از این مسئله میگیرند، خیلی غیرواقعی و غیرکارگری میباشد و بههیچوجه با مبارزات آنی و آتی طبقهکارگر ربطی ندارد. استدلالهای آقای حکیمی براین که کارگران ضدسرمایه هستند این استکه کارگران میگویند: چرا من که تمام ثروت جامعه را تولید میکنم خودم و خانوادهام باید در فقر و محرومیت زندگی کنیم؛ یا چرا زیباترین خانهها را بسازم و خودم در مخروبههایی که جای هیچ انسانی نیست زندگی کنم؛ ویا چرا من جان بکنم و کار کنم و توسرمایهدار مفتخور بخوری و… تمام اینها درست است. کارگران در هر مبارزه و اعتراضی اینها را میگویند، ولی نگاه کنیم بهمبارزات ۲۰۰ سال گذشته کارگران جهان و خواستههایشان… و راه دور نرویم هماکنون اکثر اعتصابات و اعتراضات کارگران ایران با چه شعارهایی سازماندهی میشود و چه خواستهایی دارند، نگاه کنیم بهکارگران نساجی در شهرهای مختلف، کارگران نیشکر هفتتپه، کارگران خاتون آباد، کارگران شرکت واحد و هزاران نمونه دیگر. خواستههای اینان چیست، امنیت شغلی، حقوقهای عقبافتاده، اضافه حقوق، تشکل مستقل و آزاد کارگری و…
کارگران در مبارزات جاری خود بدرستی با مطرح کردن خواستهای مشخص و روشن و قابل قبول برای اکثر کارگران خود را سازماندهی میکنند و دست بهاعتراض میزنند و با توازن قوا شعارهایی اساسیتر را مطرح میکنند.
آیا اگر کارگران در مبارزات روزمره خود این خواستهها را مطرح میکنند، اگر تشکلی بههرنامی ایجاد شد و برای این خواستها قهرمانانه مبارزه کرد، چون کلمه جادویی ضدسرمایه را در اساسنامه یا سند هویت و یا در سر درِ تشکل خود ندارند سازشکارند و نوکر سرمایه؟
با همین دید بود که ایشان و همفکرانشان در روزهای اعتصاب و رودررویی کارگران واحد و سندیکایشان از آنها حمایت که نکردند هیچ بلکه علیه آنان موضع گرفتند[۲]. روش آقای حکیمی مانند روش اسلامیهای رادیکال است که میگویند تو هرچقدر کار انسانی بکنی تا زمانی که نگویی اشهد ان لا إله إلا الله فایده ندارد.
آقای حکیمی خوب میداند چه مبارزات عظیمی برای هشت ساعت کار روزانه، بیمه و خدمات اجتماعی، لباس کار، مرخصی سالیانه، امنیت شغلی، و… در جهان انجام گرفته و خوشبختانه در صف اول این مبارزات در همه کشورهای جهان کمونیستها بودهاند. در همه این مبارزات کارگران بیکار شدند، زندانی شدند، کشته دادند تا توانستند خواسته هایی را برای بهبود شرایط زندگی خویش به دست بیاورند. اما ایشان همه این دستاوردها و مبارزات را نادیده میگیرند و با عنوان کردن تزهایی مثل رفرمیسم راست و چپ همه اینها و حتی پیروزی طبقهکارگر در مقاطعی از تاریخ مثل انقلاب اکتبر را نیز بهحساب سازش و نوکری کارگران میگذارد. دستمریزاد بهاین همه ضدسرمایهداری بودن ایشان…
اما به دو مورد دیگری که برای من مهم تر می باشند نیز باید اشاره کنم. اول برخورد ایشان به بهزاد سهرابی. ایشان با لاقیدی کامل بهزاد سهرابی را به این دلیل که در مقاله ای از ایشان و همفکرانشان در خارج از کشور نام برده است، به کار پلیسی متهم می کند. اما خود آقای حکیمی در تمام سخنرانی های تاکنونی اش، در دانشگاهها و جاهای دیگر و در همه نوشتجاتش گفته است که فعالیت علنی می کند. او حتی به کسانی که میخواستند از او دفاع کنند توصیه می کرد که با اسم علنی خود ظاهر شوند. ضمنا طرفداران آقای حکیمی و دوستانشان در خارج از کشور بارها ایشان را رفیق خود اعلام کرده اند. اینها لو دادن نیست، اما حالا که بهزاد سهرابی در نوشته ای لغو کارمزدی در خارج از کشور و ضد سرمایه داری آقای حکیمی را در یک جهت می داند، این شد لو دادن؟ ایشان که خود چندین مصاحبه با نشریه لغو کارمزدی در خارج کشور انجام داده است. علاوه بر این همفکران آقای حکیمی بارها و بارها اسانلو را به احزاب چپ و راست و غیره متصل کرده اند، چرا آقای حکیمی حتی یک بار و برای نمونه هم که شده به آنها اعتراض نکرد؟ اسانلو که به پنج سال زندان محکوم شده است و ایشان چند روز در بازداشت به سر برده است. این مظلوم نمایی برای چیست؟
مورد دوم برخورد ایشان با مخالفین خود در کمیته هماهنگی میباشد که میگوید هرکسی با اساسنامه مصوب مجمع عمومی دوم مخالف است باید کمیته هماهنگی را بهزبان خوش ترک کند بهنظرم میآید که آقای حکیمی نه تنها در مبارزات کارگران شرکت نداشته و تاریخ این جنبش را نمیشناسد، بلکه حتی با موازین ابتدائی مبارزه سیاسی نیز آشنا نیست. ایشان باید لااقل با ابتداییترین حقوق دموکراتیک آشنایی داشته باشد، که اگر در یک مجمع عمومی اساسنامهای تصویب شد همین مجمع عمومی حق دارد آنرا تغییر دهد ویا کلاً عوض کند.
چون در تمام تشکلهای کارگری و حتی غیرکارگری مثل دانشجویان، زنان، نویسندگان و غیره مجمع عمومی
بالاترین ارگان تصمیمگیری میباشد، و اگر ما اعضای این جنبشها و تشکلها را دارای عقل و منطق بدانیم. لذا مجمع با اکثریت آرا حق دارد اسم، اساسنامه، سند هویت و غیره را عوض کند.
همه دعوای کمونیستها و آزادیخواهان این استکه بگویند هیچ قانونی ابدی و ازلی نیست. برعکس این تفکر مذهبیون میباشد که میگویند در مورد هر پدیدهای میتوان بحث و جدل کرد، الا قوانین اولیه الهی. لابد اساسنامه مصوب مجمع عمومی دوم از نظر آقای حکیمی قرآن استکه کسی حق ندارد آنرا تغییر دهد. لذا حکیمی و همفکرانشان از یک دید غیرعلمی بهمسئله نگاه میکنند و در مقالهاشان میگویند هرکسی که اساسنامه را قبول ندارد باید کمیته… را ترک کند. چرا نمیتوان در کمیته ماند و استدلال کرد و اکثریت را قانع کرد که اساسنامه باید عوض شود. و اقلیت هم با خفظ اختلاف خود در تشکل باقی بمانند و نظر خودرا تبلیغ کنند و اینرا برسمیت شناخت؟
آقای حکیمی تمام احزاب کمونیست ازجمله حزب بلشویک را فرقه میدانند ولی مگر فرقه بودن شاخ و دم دارد؟ ایشان و همفکرانشان صد بار بیشتر بهیک سکت عقبمانده شبیه هستند تا همه احزاب و سازمانهای چپ کنونی.
آقای حکیمی، اگر شماها امکان اجتماعی و نفوذ حزب بلشویک و لنین، و دیگر احزاب چپ را داشتید با مخالفین چه میکردید؟ فعلاً که شما نه به دارید و نه به بار که این چنین فرمان صادر میکنید تا چه رسد به این که روزی دستتان به جایی برسد.
کمیته هماهنگی ملک طلق و شرکت خصوصی هیچ کس نیست که با دستور بخواهد هرکس با اساسنامه مجمع عمومی ـبخوان اساسنامه حکیمی و شرکاـ مخالف است برود. آقای حکیمی جنبش کارگری ایران را دست کم گرفته است.
مرتضی افشاری
اول فوریه ۲۰۰۸
[۱] از جمله مراجعه کنید به: "در نقد پیش نویس منشور تشکل کارگری ضد سرمایه داری" در سایت www.omied.net
[2] نگاه کنید به: "کالبد شکافی یک پرخاش" در سایت امید