کسانی که هدف کمیته هماهنگی را قبول ندارند در میان اعضای این کمیته چه می کنند؟

محسن حکیمی : "کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری" در اردیبهشت ٨۴ موجودیت خود را اعلام کرد. در همان بیانیه اعلام موجودیت، رویکرد کمیته هماهنگی به سازماندهی جنبش کارگری- که از سوی فعالان ضدسرمایه داری کمیته رویکرد جنبشی نام گرفت- با شعار "تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم !" بیان شد.

 از آنجا که ایجاد تشکل کارگری به نیروی خود کارگران هیچ معنایی جز سازمان یابی کارگران برای مبارزه با سرمایه داری نداشت و ندارد، در سند بعدی کمیته (سند هویت) هدف آن به درستی بسترسازی و کمک به ایجاد "تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر" اعلام شد. هم رویکرد کمیته هماهنگی به سازماندهی جنبش کارگری و هم هدف آن هردو از این واقعیت بی چون و چرا سرچشمه   می گیرند که جنبش کارگری جنبشی ذاتا ضدسرمایه داری است. کارگران علی العموم در همان مبارزات جاری و روزمره خود و در هر کلامی که در اعتراض به وضعیت کار و زندگی خود به زبان می آورند مناسبات مبتنی بر کارمزدی را زیر سئوال می برند. وقتی کارگر می پرسد "چرا من که تمام ثروت جامعه را تولید می کنم خودم و خانواده ام باید در فقر و گرسنگی و محرومیت زندگی کنیم؟"، "چرا من زیباترین خانه ها را بسازم و خودم در مخروبه هایی که جای هیچ انسانی نیست زندگی کنم؟"، "چرا من جان بکنم و کار کنم و تو سرمایه دار مفت خور بخوری؟" در واقع دارد رابطه خرید و فروش نیروی کار را زیر سئوال می برد، بی آن که چگونگی این رابطه را مثلا در کتاب کاپیتال خوانده باشد.              وقتی کارگرمی گوید"ثروت جامعه محصول کار و زحمت من است، چرا من باید از آن  بی بهره باشم؟" درواقع دارد توزیع ناعادلانه ثروت در نظام سرمایه داری و بنیان این نظام را به چالش می کشد، بی آن که مفاهیم "سرمایه" و "نظام سرمایه داری" را به کار برده باشد. بنابراین، رویکرد و هدف ضدسرمایه داری کمیته هماهنگی رویکرد و هدفی برخاسته از متن زندگی واقعی طبقه کارگر است.

اما رویکرد و هدف ضدسرمایه داری کمیته هماهنگی در عین حال حاوی مرزبندی با گرایش رفرمیستی درون جنبش کارگری در دو شکل سندیکالیستی و سکتاریستی آن بود وهست. رفرمیسم سندیکالیستی به طور مشخص خود را در اتحادیه ها و سندیکاهای کنونی نشان داده و می دهد. این تشکل ها،همان طورکه سابقه طولانی فعالیت آن ها نشان می دهد، با به رسمیت شناسی و صحه گذاشتن بر رابطه خرید و فروش نیروی کار و این اصل سرمایه داری که کارگر طبق توافق با کارفرما کار می کند و در ازای کارش مزد می گیرد همواره تلاش کرده اند که مطالبات ضدسرمایه داری کارگران را تا سطح افزایش درصد ناچیزی به دستمزد کارگران تقلیل دهند و بدین سان این مطالبات را در چهارچوب قوانین دولت سرمایه داری مهار کنند و مانع تعرض کارگران به نظام سرمایه داری شوند. محمل رفرمیسم سکتاریستی نیز فرقه هایی است که تحت نام "حزب طبقه کارگر" داعیه رهبری کارگران را دارند اما درواقع هدفشان کشاندن کارگران به زیر پرچم فرقه خود و استفاده از نیروی برانداز آنان برای رسیدن به قدرت است. اینان نیز توده کارگران را مشتی "مش رجب" و انسان ناآگاه می دانند که اگرچه تمام ثروت جامعه را تولید می کنند اما قدرت تفکر و تصمیم گیری ندارند و نمی توانند درباره چگونگی توزیع این ثروت و به طورکلی اداره جامعه نقشی داشته باشند. این کارها تنها تخصص بالانشینان و لیدرهای حزبی است که کارگران باید اختیار خود را به آنان بسپارند و بگذارند با آنان همان کنند که رهبران شوروی سابق و اقمار آن با کارگران آن دیار کردند. این شکل از رفرمیسم نیز با هدف جایگزینی سرمایه داری دولتی به جای سرمایه داری خصوصی همواره مانع بزرگی بر سر راه تعرض کارگران به مناسبات سرمایه داری و کارمزدی بوده است. به این ترتیب، بنیانگذاری کمیته هماهنگی با رویکرد و هدف سازمان یابی کارگران علیه سرمایه داری درعین حال به معنی مقابله و مبارزه با رفرمیسم در اشکال سندیکالیستی و سکتاریستی بود.

جان کلام تمام بحث های کنونی در کمیته هماهنگی و آنچه هم اینک به نادرستی از آن به عنوان بحث های "اساسنامه ای" یاد می شود دقیقا همین صف بندی رویکرد و هدف رفرمیستی در مقابل رویکرد و هدف ضدسرمایه داری است. اختلاف درون کمیته هماهنگی به هیچ وجه اختلاف بر سر مواد اساسنامه ای نیست. اختلاف بر سر رویکرد وهدف کمیته هماهنگی است که قبلا و پیش از تدوین پیش نویس اساسنامه به صورت دوسند پایه ای کمیته (بیانیه اعلام موجودیت و سند هویت) منتشر شده و مبنای فعالیت کمیته قرار گرفته بود. این دو سند در مجمع عمومی دوم درهم ادغام شدند و به صورت مقدمه اساسنامه درآمدند. اما گنجانده شدن این دو سند در مقدمه اساسنامه هیچ تغییری در این واقعیت نمی دهد که به هر حال این اسناد ماهیتی متفاوت از مواد تشکیلاتی اساسنامه دارند.اختلاف درون کمیته هماهنگی اختلاف بین دو رویکرد از بیخ و بن متضاد به سازمان یابی جنبش کارگری است. یک رویکرد همچنان بر خصلت ضدسرمایه داری مبارزات کارگران پای می فشارد و ضمن اصلاح سبک کار وراهکارها با تکیه بر رویکرد جنبشیِ "ایجاد تشکل به نیروی خود کارگران" بر استراتژی کمیته هماهنگی مبنی بر تدارک زمینه ها و پیش شرط های تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر برای برچیدن نظام سرمایه داری تاکید می کند. اما رویکرد دیگر با نفی خصلت ضدسرمایه داری مبارزه کارگران و، به تبع آن، تشکلی که کارگران می سازند، می کوشد کنترل این مبارزه را در دست بگیرد و با ساختن تشکلی در نهایت همانند همین اتحادیه هایِ تا بن دندان نوکر و جیره خوار سرمایه مبارزه کارگران را به انقیاد خود درآورد
تا مروجین و فعالان این رویکرد، از یک سو، با گرفتن نمایندگی کارگران در چنین تشکل هایی به گای رایدرهای ایرانی تبدیل شوند و، از سوی دیگر، با سوارشدن بر موج مبارزات کارگران و کشاندن رهبران و فعالین آن ها  به درون فرقه های خود طبقه کارگر را به سیاهی لشکر و جنبش کارگری را به سکوی پرش خود برای کسب قدرت سیاسی بدل کنند تا حکومت دیگری از نوع سرمایه داری دولتی حزبی بسازند و به رئیس و وزیر و وکیل چنین حکومتی تبدیل شوند، که البته اکنون دیگر پس از تجربه شوروی خواب و خیالی بیش نیست.

با این مقدمه، می خواهم با بررسی هردو اساسنامه پیشنهادی و مقایسه آن ها با اساسنامه مصوب کمیته هماهنگی اولا تمایز این دو رویکرد و این دو هدف را بیشتر آشکار کنم و ثانیا با استناد به همین اساسنامه مصوب مجمع عمومی نشان دهم که ارائه دهندگان و مدافعان اساسنامه رفرمیستی با ارائه این اساسنامه درواقع سند الغای عضویت خود را در کمیته هماهنگی ارائه داده اند.

همه فعالان کمیته هماهنگی و به طور کلی فعالان جنبش کارگری با نظرات من از طریق نوشته ها،سخنرانی ها و صحبت هایم آشنایی دارند. هیچ کس نمی تواند منکر این حقیقت شود که من با نقد همین شکل های سندیکالیستی و سکتاریستی رفرمیسم در جنبش کارگری به عنوان موانع سازماندهی جنبش ضدسرمایه داری طبقه کارگر و با توضیح رویکرد جنبشی و هدف ضدسرمایه داری جنبش کارگری به ضرورت ایجاد کمیته هماهنگی رسیدم. من، که خود یکی از موسسان کمیته هماهنگی و نویسنده پیش نویس سند هویت و سپس پیش نویس اساسنامه آن هستم، درعین حال اولین کسی هستم که به نقد عملکرد و گرایش فرقه ای درون آن پرداخته و همواره این نقد را در درجه نخست نقد خود و نقد گذشته سیاسی خود اعلام کرده ام. من درآخرین نوشته خود در این مورد تحت عنوان "کشاکش دو رویکرد در کمیته هماهنگی و راه برون رفت از آن" بیش از پیش به این نقد پرداخته و سعی کرده ام اختلاف بنیادین بین دو نوع پراکسیس فرقه ای (رفرمیستی) و جنبشی (ضدسرمایه داری) را در جنبش کارگری نشان دهم. اساسنامه پیشنهادی من به عنوان محصول این نقد با صحه گذاشتن و تایید بیش از پیش رویکرد و هدف کمیته هماهنگی- که در دو اصل "تشکل کارگری را به نیروی خود ایجاد کنیم" و "هدف کمیته هماهنگی تدارک زمینه ها و پیش شرط های ایجاد تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر ایران است" متجلی شده اند- با نگاهی نقادانه به عملکرد کمیته هماهنگی تلاش کرده هرجا که این رویکرد و هدف کمرنگ یا دچار تناقض شده یا به فرقه گرایی آغشته و آلوده شده آن ها را اصلاح کند. برای روشن تر شدن بحث به مواردی از این اصلاحات می پردازم :

۱- در مقدمه اساسنامه مصوب آمده : "ما…ضمن استقبال از شکل گیری انواع تشکل های مستقل کارگری اعلام می کنیم که درصدد هستیم "تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر ایران" را ایجاد کنیم". من در پیش نویس پیشنهادی خود این جمله را به این صورت اصلاح کرده ام : "ما…ضمن استقبال از شکل گیری انواع تشکل های مستقل کارگری اعلام می کنیم که هدف ما ایجاد زمینه ها و پیش شرط های "تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر ایران" است". دلیل این اصلاح آن است که جمله مقدمه اساسنامه مصوب هدف فعالان کمیته را ایجاد تشکل ضدسرمایه داری وسراسری تعیین کرده حال آن که ماده ۳ درفصل دوم همین اساسنامه هدف کمیته را به درستی "تدارک زمینه ها و پیش شرط های ایجاد تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر ایران" اعلام کرده است. از آنجا که مطابق آنچه در مقدمه اساسنامه مصوب آمده، کارگران این تشکل را به نیروی خود ایجاد می کنند و درواقع وظیفه فعالان کمیته نه ایجاد این تشکل از میان خود بلکه کمک به کارگران و فراهم کردن زمینه های لازم برای ایجاد این تشکل به نیروی خود کارگران است، اساسنامه پیشنهادی من این تناقض را به نفع رویکرد جنبشیِ ایجاد تشکل به نیروی خود کارگران و درجهت هماهنگی با هدف اعلام شده کمیته، یعنی تدارک زمینه ها و پیش شرط های ایجاد چنین تشکلی، حل کرده است.

۲- در مقدمه اساسنامه مصوب آمده که تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر ایران تشکلی است که "به نیروی خود کارگران و بدون هیچ گونه کسب مجوز از دولت ایجاد می شود و وسیع ترین توده های کارگر را دربرمی گیرد و درعین شرکت فعال و پیگیر در مبارزه روزمره کارگران برای دستیابی به این یا آن مطالبه کارگری از مدار پذیرش سرمایه داری فراترمی رود و برای ازمیان برداشتن مصائب زندگی بشر امروزی از جمله فقر، گرسنگی، بیکاری، بی حقوقی، فحشا، اعتیاد، فساد، تبعیض، سرکوب آزادی ها و… می جنگد". در اینجا این شبهه ایجاد می شود که گویی وقتی کارگران برای این یا آن مطالبه کارگری مبارزه می کنند از مدار پذیرش سرمایه داری فراتر نمی روند و این فعالان کمیته هستند که با شرکت در مبارزه روزمره کارگران با هدف تبلیغ ضدیت با سرمایه داری به عنوان عقیده و ایدئولوژی به این مطالبات خصلت ضدسرمایه داری می بخشند. در حالی که همان طور که در ابتدا گفتم کارگر حتی همان وقتی که می گوید "چرا من باید کار کنم و تو سرمایه دار مفت خور بخوری؟" یا "چرا من که ثروت جامعه را تولید می کنم خودم باید در فقر و فلاکت زندگی کنم؟" از مدار پذیرش سرمایه داری فراتر می رود، هرچند خودش به
این موضوع آگاه نیست. به عبارت دیگر، ضدیت کارگران با سرمایه داری ضدیتی خودآگاهانه نیست و وظیفه فعالان کارگری سوسیالیست است که بر بستر یک مبارزه مشترک به کارگران بگویند و آموزش دهند که مبارزه شان ضدسرمایه داری است و با رساندن آن ها به این خودآگاهی افق سوسیالیستی را پیش رویشان قرار دهند و به این ترتیب مبارزه آنان را تا محو بردگی مزدی و همه مصائب جامعه سرمایه داری ارتقا دهند. بر این اساس و برای رفع این شبهه، اساسنامه پیشنهادی من به این صورت اصلاح شده که "تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر تشکلی است که به نیروی خود کارگران و بدون هیچ گونه کسب مجوز از دولت ایجاد می شود، وسیع ترین توده های کارگر را دربرمی گیرد، در مبارزات روزمره کارگران برای دستیابی به مطالبات بالفعل و ذاتا ضدسرمایه داری کارگران با هدف هدایت و ارتقای این مبارزات فعالانه شرکت می کند و درنهایت برای از میان برداشتن مصائب زندگی بشر امروزی- که ناشی از جامعه سرمایه داری است- از جمله استثمار، فقر، گرسنگی، بیکاری، بی حقوقی، فحشا، اعتیاد، فساد، تبعیض، سرکوب آزادی ها و… می جنگد".

۳- در فصل دوم اساسنامه مصوب، بند دوم از ماده ۳، یکی از راه هایی تدارک زمینه ها و پیش شرط های تحقق هدف کمیته چنین فرمول بندی شده : "کمک به ایجاد تشکل های کارگری در مراکز تولیدی و خدماتی و مرتبط و هماهنگ کردن فعالیت های آن ها از طریق انتقال تجربیات و دستاوردهایشان به یکدیگر". در اساسنامه پیشنهادی من این نکته بسیار مهم به این بند اضافه و برآن تاکید شده که کمک به ایجاد تشکل های کارگری و هماهنگ کردن فعالیت های آن ها تنها از طریق "شرکت در مبارزات کارگران" امکان پذیر است و لاغیر.  

۴- در فصل دوم اساسنامه مصوب، بند سوم ازماده ۳، یکی دیگر از راه های تدارک زمینه های تحقق هدف کمیته این گونه فرمول بندی شده : "فراهم کردن گذار از شکل غیرعلنی فعالیت کنونی فعالان کارگری به شکل فعالیت علنی برای بسیج توده های کارگر حول ایجاد تشکل سراسری کارگران". در اساسنامه پیشنهادی من عبارت "متناسب با توازن قوای طبقاتی" به این بند اضافه شده تا مشخص تر شود که منظور از فعالیت علنی فعالان کمیته- آن گونه که فرقه گرایان به آن نسبت می دهند – این نیست که آنان در اینجا و آنجا جاربزنند که ما فعال کارگری هستیم و عسس بیا ما را بگیر.

۵- اساسنامه پیشنهادی من بندی را به اساسنامه مصوب اضافه کرده و به وسیله آن یک راهکار مشخص برای ارتقای مبارزات کارگران ارائه داده است. این بند چنین است : "4-4 فرمول بندی مطالبات ذاتا ضدسرمایه داری طبقه کارگر و تبلیغ و ترویج و آموزش ان ها در قالب یک نشریه در میان کارگران با هدف تبدیل این مطالبات به پرچم مبارزه سراسری کارگران". چنین نشریه ای در عین حال می تواند عامل مهمی برای نشان دادن جهانشمولی اساسی ترین مطالبات کارگران در جاهای مختلف، انتقال تجربیات آنان به یکدیگر، پیوند دادن مبارزات کارگران و سراسری کردن آن باشد.

۶- بند چهارم از ماده ۳ اساسنامه مصوب کمیته هماهنگی با اصل ایجاد تشکل کارگری به نیروی خود کارگران در تناقض است. مطابق این بند، کمیته هماهنگی با فراخوان به اعضای وقت خود برای تشکیل هیئت موسس تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر در واقع جانشین تشکلی می شود که کارگران باید به نیروی خود ایجاد کنند. یعنی فعالان کمیته به جای آن که مطابق بندهای دیگر مربوط به هدف کمیته با شرکت در مبارزات کارگران به آن ها کمک کنند تا خود هیئت موسس تشکل ضدسرمایه داری و سراسری را ایجاد کنند با فراخواندن کارگران به درون خود، خود را به این هیئت موسس تبدیل می کنند. در این بند، غلبه نگاه فرقه ای بر نگاه جنبشی آشکارا خود را نشان می دهد. اساسنامه پیشنهادی من این تناقض را به صورت زیر اصلاح می کند و نشان می دهد که کمیته هماهنگی چگونه باید به کارگران کمک کند تا تشکل ضدسرمایه داری و سراسری را ایجاد کنند : "5-4 شرکت فعال در مبارزات جاری کارگران به منظور ایجاد آشنایی و ارتباط و هماهنگی بین بخش های مختلف جنبش کارگری با هدف کمک به ایجاد هیئت موسس تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر به صورت یک شبکه سراسری از تشکل ها، نمایندگان کارگران و کارگران فعال محیط های کار و زیست". بدیهی است که این تشکل ها، نمایندگان و کارگران فعال محیط های کار و زیست که مبارزه شان ضدسرمایه داری است کارگران و فعالان ضدسرمایه داری هستند و به این اعتبار هیئت موسس و، به تبع آن، تشکلی که ایجاد خواهند کرد تشکلی ضدسرمایه داری خواهد بود و نه تشکل رفرمیستی از نوع اتحادیه های زرد کنونی، تشکل مستقل از سرمایه به عنوان رابطه ای اجتماعی و نه تشکل صرفا مستقل از دولت و کارفرما.

مابقی بندهای اساسنامه پیشنهادی من درواقع در تلاش برای کاستن هرچه بیشتر از بار بوروکراتیک اساسنامه مصوب- که به علت سلطه دید تشکیلات سازی برآن بیش از حد حجیم شده است- خلاصه تر شده و اصلاح آن ها بیشتر معطوف به هرچه روشن تر شدن و تاکید هرچه بیشتر بر هدف کمیته هماهنگی و طرح راهکارها و نشان دادن شیوه عمل و فعالیت جنبشی برای شرکت در مبارزات کارگران برای کمک به ایجاد تشکل ضدسرمایه داری و سراسری به نیروی خود آنان ونیزارتقای این مبارزات به سطوح بالاتر با هدف الغای