نگاهی به سیر یک پروسه، یک ارزیابی از ۱۶ آذر امسال

ایرج فرزاد : یک توضیح مقدماتی من قصد دارم در این نوشته کوتاه حرکت ۱۳ آذر ( ۱۶ آذر) امسال را و برخی کم و کاستی های آن را، مورد ارزیابی قرار بدهم. میدانم که تعدادی از فعالین این حرکت، در زندان اطلاعات سپاه پاسداران اند و در اعتراض به اذیت و آزار خود از جانب مقامات امنیتی رژیم اسلامی، علیرغم اعتراضات وسیع در داخل و خارج کشور، حتی به اعتصاب غذا دست زده اند.

در عین حال آگاهم که احزاب و نیروهای سیاسی مختلف، در افشای رفتار ضد انسانی نهادهای امنیتی رژیم اسلامی، به اقداماتی افشاگرانه، راه انداختن آکسیونهای اعتراضی در خارج کشور و در این رابطه به تشکیل اتحاد عمل و فعالیت مشترک دست زده اند.

 

اما قبل از هر چیز، این حقیقت را همه ما که نزدیک به سی سال است شاهد جنایات و نسل کشیهای رژیم اسلامی علیه مردم ایران و نیروهای اپوزیسیون هستیم، با تمام تلخی اش میدانیم، که این رژیم با این کارنامه خونین، سر منشا تمامی خون پاشیها به مبارزات مردم ایران و حرکات اپوزیسیون است. همه ما میدانیم، که آنهائی که در خرداد سال ۶۰، دادگاههای چند دقیقه ای در کنار خیابان تشکیل دادند و همانجا، به تیر چراغ برق آویزان کردند و جوخه مرگ بر پا کردند، رژیم اسلامی و مهره های آن بودند. همه ما میدانیم که خالقین آن صحنه های وحشتناک قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در پی پایان جنگ ایران و عراق، هیات سه نفره برگزیده خمینی و جنایتکارانی از نوع لاجوردی و فلاحیان و … بودند. بعلاوه همه ما میدانیم که آن انبوه انسانهائی که تحت نام "اراذل و اوباش" در ملا عام به دار آویخته شده و میشوند، و بسیاری چه بسا به دلیل فقر مالی در پرداخت "دیه" جانشان را گرفته  و میگیرند، کسانی اند که در بستر فقر و بیکاری و غارت و چپاول اموال و ثروتهای این مملکت توسط یک مشت طفیلی اسلامی و در متن ناامنی های اجتماعی و اقتصادی به "بزه کاری" روی آورده و قربانی باندهای جنایتکاری که گردن کلفت تر و کلان تر از آنان در بالاترین نهادهای رژیم اسلامی لانه کرده اند، شده اند. همه ما میدانیم که بزرگترین باندهای تبهکار و متجاوزین به حقوق مردم ایران، بطور فشرده، جوهر رژیم اسلامی و دوائر مختلف حکومتی آنرا تشکیل میدهند. اما با همه این ملاحظات، هیچکس نمیتواند از نقد کم و کاستیها و تاکتیک های نادرست و غیر دقیق اپوزیسیون همین رژیم جنایتکار جلوگیری کند. جنایت و کشتارهای رژیم، برای ما که میخواهیم و قصد داریم یک اپوزیسیون رادیکال و اجتماعی و مسئول در برابر سرنوشت مردم و آینده جامعه را شکل بدهیم، توجیهی برای بی تفاوت ماندن در مقابل تاکتیکهای یکجانبه نگرانه، عدم درک شرایط سیاسی و اجتماعی و لاقیدی نسبت به توازن قوا بین مردم و رژیم، نیست. مجاز نیستیم که از زاویه منفعت سازمانی گروههای اپوزیسیون نسبت به حرکات و تاکتیکهائی که دست جنایتکاران اسلامی را برای دایر نگاه داشتن کوره آدمکشی و جنایت و سرکوب باز میکند و این جنایات را توجیه میکند، بی تفاوت و بدون انتقاد باشیم. آیا واقعا نباید به راه انداختن رژه مسلحانه میلیسیای مجاهد در دوران قبل از سرکوبهای خرداد ۶۰ و راه انداختن موج ترور سران رژیم، و یا راه انداختن عملیات "فروغ جاویدان" و ماجراجوئیهای مسلحانه مجاهدین در روزهای قبل از کشتارهای ۶۷ به عنوان تاکتیکهای غیر مسئولانه و از زاویه منفعت سازمانی و فرقه ای در جنگ قدرت با جمهوری اسلامی، برخوردی انتقادی کرد، صرفا به این دلیل که "دشمن اصلی" رژیم اسلامی است؟ آیا لایه های مختلف اپوزیسیون، همین بررسی های انتقادی را از حرکات مسلحانه فدائی و مجاهد در سالهای قبل از انقلاب ۵۷ طرح نکرده و  از منظر چپ حتی به یک بازبینی انتقادی و در نتیجه رشد و انسجام یک کمونیسم مسئول و اجتماعی و انقلابی نرسیده اند؟

 

در همین توضیحات مقدماتی لازم میدانم بر یک واقعیت تاریخی تر تاکید کنم:

 

دنیای ما شاهد یکی از بزرگترین تحولات اوائل قرن بیستم، یعنی انقلاب اکتبر بوده است. و چه کسی نمیداند که اکنون در پایان این پروسه و این اتفاق و تحول و تلاطم عظیم، و بویژه پس از زلزله سیاسی فروپاشی دیوار برلین، همه از چپ و راست، از کمونیست و مارکسیست ارتدودوکس گرفته تا کمونیست سابقی ها و پیروان مکتب منحط پسامدرنیسم و نسبیت حقیقت، بر عروج و افول سیر انقلاب اکتبر تفاسیر خود را دارند؟ چه کسی میتواند به این حقیقت پشت کند که باید، بویژه از منظر کمونیسم و امر رهائی و آزادی انسان، پدیده و اتفاق عظیم انقلاب اکتبر و سیر عروج و افول آنرا مورد موشکافی دقیق قرار داد تا در انقلاب اجتماعی آینده از تکرار "اشتباهات" و کم و کاستیها و محدودیتهای تاریخی این انقلاب فراتر رفت؟ کدام نیروها و جریانات سیاسی میتوانند از این حقیقت جلوگیری کنند که انقلاب اجتماعی آینده نمیتواند تکرار سیر رویدادهای انقلاب اکتبر باشد و حزب و حزب سازی و تاکتیک سیاسی و ملزومات واقعی به پیروزی رساندن سوسیالیسم، تکرار دگر باره و نعل به نعل نپ و کلخوز و سوفخوز و تشکیل یک بلوک بوروکراتیک و اردوگاه نظامی و اداری وسیع و پر و پیچ و خم و آن نوع تصفیه های درون حزبی سالهای ۱۹۳۸ نیست و نخواهد بود؟ چه کسی میتواند از تصمیم بشر ضربه خورده و مدافعان و شرکت کنندگان یک انقلاب شکست خورده، ولی عظیم و شکوهمند سوسیالیستی برای جمع بندی و درس گرفتن از قدمهای نارسای اولیه خود جلوگیری کند و انسانها را چشم بسته و بدون توجه به نقائص قدمهای پیشین خود، در راه جنبش لغو بردگی مزدی و امحا و زوال دولت به مسیر انقلاب اجتماعی ای که پیروزی آن غیر قابل بازپس گیری است رهنمون شود؟ ما، و بویژه مدافعان م