رویدادهای دانشگاه و تجارب آن

مجیدحسینی : اعتراض سراسری آذر ماه (۱۳٨۶) دانشجویان در دانشگاه های ایران و دستگیری بیش از چهل نفر از آنها توسط جمهوری اسلامی و عکس العمل تا کنونی جریانات مختلف سیاسی حول این ماجرا حقایق سیاسی قابل تاملی را نشان داد.این اعتراضات بخشی از اعتراض عمومی تر مردم به رژیم و انعکاسی از آن بود. دانشگاه و دانشجویان چپ و کمونیست چکیده خواست و آرزوی مردم برای دستیابی به رفاه و آزادی و برابری را در خود و در شعار"سوسیالیسم یا بربریت" متمرکز کرد وآنرا در سراسر ایران پژواک داد.

 اما چند روز مانده به ۱۶ آذر، قبل از انجام مراسم اعتراضی، قبل از  بلند کردن پلاکادر و شعاری از طرف دانشجویان، جمهوری اسلامی دست پیش انداخت و حمله را آغاز نمود. دستگیری ها صرفا به خاطر مراسم امسال و تدارک آن و شعارهایش  نبود و مراسم امسال بهانه دستگیری تعداد بیشتر و تلافی رژیم از دانشجویان بخاطر شانزده آذرهای پیشین هم بود. جمهوری اسلامی برنامه نقشه مند خود برای رو دررویی همه جانبه با روز دانشجو و جلوگیری از بالندگی جریان چپ و کمونیست در دانشگاه های ایران را در شرایط معین سیاسی جامعه، که اینجا مورد بحث ما نیست، دنبال میکند. در این ماجرا جمهوری اسلامی توانست ضرباتی را به جریان چپ و برابری طلب در دانشگاه ها وارد کند، اما وسعت و قدرت این جنبش در دانشگاه های ایران  و ترس از اوج گیری اعتراض مردم، رژیم را در رسیدن به اهدافش ناکام کرد. 

 

 با این وجود، شانزده آذر امسال انتهای یک پروسه و آغاز دور دیگری از کشمکش سخت و پیچیده تر بین دانشجویان چپ و کمونیست با جمهوری اسلامی را اعلام کرد. واقعیت این است که تاکنون، دانشگاه و اعتراض دانشجویی تنها عرصه اجتماعی در ایران بود که، در مقایسه، تاکید می کنم در مقایسه، با اعتراض طبقه کارگرو جنبش زنان، آنچنان زیر فشار نبوده و حمله اخیر شروعی در همان سطح و با همان روش سرکوب و فشار بر توده دانشجو و تمرکز ویژه بر فعالین اصلی آن است. به این اعتبارتداوم اعتراض و فعالیت دانشجویان، در گرو رهبری ادامه کار و سیاسی است و منبعد این عرصه اهمیت ویژه سیاسی و بر جسته تری در فضای کنونی جامعه و تاثیر گذاری بر آن  پیدا کرده است.

 

نگاهی گذرا به زمینه ها

 

آنچه گفته شد نکاتی کلی بود و تا جایی که اطلاعات من و محدودیت ها امکان دهد به نکات مشخص تری می پردازم. حرکت سراسری دانشگاه ها، نوع سازماندهی آن، چهار چوب سیاست ناظربر این اعتراضات با توجه به دو فاکتور عمومی، یکی مسیر و فراز و نشیب هایی که جنبش دانشجویی بطور خاص تا مقطع آذر ماه  طی کرده و دیگری حاکم کردن فشار و استبداد مطلق جمهوری اسلامی در جامعه و جایگاه دانشگاه بعنوان کانون فکری و میدان اعتراض آزادیخواهانه، قابل درک است. ازبحث در مورد فاکتور دوم با این توضیح که تحمل دانشجو و جوانان از سیر صعودی فشار اقتصادی بر مردم و استبداد سیاسی و عقب ماندگیهای فرهنگی در نظام اسلامی به انتها رسیده است، میگذرم. تا دانشگاه هست، چپ و کمونیست قدرتمند در ان هست و سرکوب رژیم قادر به خاموش کردن روشنایی این چراغ  در ایران نیست.  

 

فاکتور اول خود جنبش دانشجویی است. خواست ها و شعارهای آزادیخواهانه و انسانی مراسم امسال از یک طرف و حمله گسترده رژیم و دستگیری و شکنجه عزیزان در بند از طرف دیگر، زمینه کم توجهی به ضعف و نواقص این حرکت و یا نفی و دست کم گرفتن مکان آن در فضای سیاسی ایران را بوجود آورده است. دادن شعارهای برابری طلبانه، دفاع از سوسیالیسم، بخصوص تداعی شدن مراسم امسال با چپ و کمونیسم، توان چپ سنتی و نیروهای سیاسی که ریشه در این سنت دارند را از دیدن   نواقص این حرکت و خطر رشد محافظه کاری و جلو آمدن سنت کپک زده و توجیه گرانه توده ایستی گرفته است.

 

در سالهای اخیر همراه با گسترش طیف چپ و کمونیست در دانشگاه ها، بحث و جدل حول مسائل مختلف سیاسی در میان این طیف بالا گرفت. ایرادی به این جدالها که از جمله عوارض طبیعی رشد و ضرورت جواب دادن به مسائل جدید پیش روی جریان چپ و رادیکال در دانشگاه است وارد نمی باشد. مساله این است که آیا این جدلها منجر به جواب درست به ضروریات سیاسی و نیازهای رشد و هدایت جنبش دانشجویی در میان توده های وسیع دانشجو و در میان دانشگاه های ایران شد؟ این مبارزه نظری تا چه اندازه ای توانست دورنما و افقی را برای این جنبش و موقعیت اجتماعی آن روشن نماید؟ ممکن است بسیاری از دانشجویان جواب روشن این سوالات را داشته باشند، با این وجود فکر میکنم طرح آن هنوز جا دارد. شناخت جایگاه جنبش دانشجویی در جامعه، حدود و ثغور برد این جنبش، متغییر بودن توانایی اش درشرایط مختلف سیاسی، تشخیص لحظات حمله و عقب نشینی و دفاع، در کشمکش با رژیم وسازمانهای عریض وطویل سرکوب آن از اهمیت زیادی برای این جنبش و عبور آن از تند پیچها دارد.

 

متاسفانه جدلهای سیاسی اخیر دانشگاه ها، طیف چپ آن را عملا به دو اردوی اصلی بنام چپ رادیکال و چپ کارگری تقسیم کرد و گرایشی بود که با این تقسیم بندی مشکل داشت. پایه این تقسیم بندی نظر بود و نظری و جنبش اجتماعی نبود. به هر درجه ای ابعاد انشقاق و نفاق و دوری و نزدیکی ها در میان طیف چپ بر مبنای فکر برجسته تر شود، کم دقتی در پراتیک و کم توجهی به تقویت از پایه کمونیسم و بسیج توده دانشجو را بدنبال خواهد آورد. وجود خطوط مختلف در میان دانشجویان طبیعی است، قابل سرزنش کردن نیست، ولی خصلت و استراتژی این جنبش در محدوده دانشگاه می تواند تمام خطوط و یا اکثریت بالایی از آنها را حول پلاتفرم واحد دور هم گرد آورد.

 

درادامه، سوال این است که آیا امکان اینکه مراسم روز دانشجو را با شرکت توده های هر چه بیشتری از دانشجویان بر گذار کرد، در قلمرو امکانات و نفوذ جریان چپ و رادیکال دانشگاه ها نبود؟ اگر بود، صحنه حمایت امروز تحکیم وحدت و ناسیونالیست ها از دانشجویان چپ و کمونیست در بند، به اعتراض و تلاش مشترک توده وسیع تری از دانشجویان در برابر جمهوری اسلامی عوض میشد و جریان چپ قدرتمند تر از آن بیرون می آمد. ضعف در اینجا، موقعیت و هژمونی دانشجویان چپ و  کمونیست در دانشگاه ها را به نفع این نیروها در این ماجرای مشخص و رفتن به پشت سر حمایت آنها تغییر داد. تشخیص زمان و مکان در مبارزات بسیج هر چه بیشتر توده دانشجو به دور جریان چپ و آزادیخواه نشانه توانایی سیاسی و کارایی رهبران آن است. کم توجهی به جذب نیرو، یا درست تر بگویم سیاست نا درست رهبری، بمعنی  صرفنظر کردن از نیروی توده دانشجو و دادن امکان بهره برداری از آن به نیروها و گرایشات دیگر است.  فعالین و رهبران دانشجویان باید جنگ ادامه دار خود با نهادهای سرکوبگر و آرایش متناسب با این جنگ و افق و دورنمای ان را بخوبی بشناسند. این کار بدون تشکل مخفی و هم فکری رهبران آن، بدون تشکل و تجمعات علنی قابل دفاع در سطح دانشگاه ها و سازماندهی حرکات متنوع حول موضوعات سیاسی و اجتماعی مختلف و تلفیق هوشیارانه این دو نوع فعالیت به پیش نمی رود.

 

جا دارد که، همزمان با ارزیابی از نزدیک این ماجرا، از فاصله دورترو در سطح کلی تری، چگونگی رشد چپ و کمونیسم معاصر در دانشگاه و ایران را در بطن جامعه و تاریخ چپ و مقاطعی که این چپ از سر گذرانده مورد دقت قرار داد. بحث این مورد در این نوشته نمی گنجد و همینقدر بگویم اشتباه ما می تواند مردگان شکست خورده میدانهای نبرد پیروزمندانه گذشته ما را جانی دهد و به تکاپو بیندازد که یک نمونه آن دوخردادیهای سابق و حرکت اخیر خاتمی و امثال رئیس دانا  و مسعود بهنود و …. است.

 

دانشگاه و جریانات سیاسی

 

رویدادهای دانشگاه جدی بودن قدرت و ظرفیت نیروی  چپ و کمونیسم در جامعه را پرچم کرد.  جریانات ملی مذهبی و قوم پرستان وناسیونالیست ها با سکوت خود در برابر تعرض جمهوری اسلامی به دانشجویان عملا در صف مقابل با ۱۶ آذر و"خطر" آن قرار گرفتند. حول روز دانشجو و دستگیریها تمام احزاب و جریانات سیاسی بخصوص طیف چپ آن در حمایت از دانشجویان دربند به تحرک بموقع و گسترده و موثری در آمدند. اوج آن بیست و دوم دسامبر ۲۰۰۷ و بیست و هشت آذر ماه ۱۳۵۶، روز جهانی حمایت از دانشجویان بود. در این دو روز کل این نیروهای سیاسی در یک حرکت اعتراضی هماهنگ و همزمان به دورهم جمع شدند. این اتفاق پدیده سیاسی جدیدی بود که در ۲۵ سال گذشته از دوران حزب کمونیست ایران و بعد حزب کمونیست کارگری ایران دوران منصور حکمت تا به امروز سابقه نداشته است. لازم است توجه کرد که، اینجا مساله حمایت از دانشجویان در بند یک چیز است و چهار چوب عمومی سیاست و سنت ناظر بر چنین حرکتها و "اتحاد عمل" ها چیز دیگر است. این دو از هم جدایند و بطورجداگانه قابل بررسی اند. بعبارت دیگر آکسیون مشترک در دفاع از دانشجویات بمعنی تائید عواقب سیاسی آن و تولید ذهنیت همه با هم در جامعه نیست. در مجموع این رویدادها جریانات راست و ملی بنام چپ و جریانات ملی رفرمیستی چون راه کارگر جلو آمدند. اینجا، انتقادم به کسی و یا جریانی نیست و هدف بیان واقعیات سیاسی است که از هر توجیه گری در این باره قوی تر است. شیوه بیان اطلاعیه های پایانی این دو حرکت در این دو روز، در پناه اطلاعیه های جداگانه اعلام شرکت این نیروها درآن،  ژست سیاسی ناشیانه ای است برای در سایه قرار دادن و به روی خود نیاوردن عوارض و نتایج سیاسی آن در میان جریانات چپ و به نسبت نفوذ کلامشان در جامعه. قبلا گفتم، امکان اینکه کسانی با استفاده از فضای سیاسی و نگرانی و عاطفی از سرنوشت عزیزان در بند و برخ کشیدن شعارهای برابری طلبانه و انسانی روز دانشجو به توجیه غیر سیاسی و ایدئولوژیک در رابطه با این موضوع آویزان شوند و خشم خود را خالی نمایند،هست.

 

بالاخره چرا همکاری و هماهنگی در این سطح در میان طیف چپ در رابطه با مبارزات کارگری و دستگیری فعالین آن محمود صالحی و منصور اسانلو و…. و حمله سراسری اخیر به زنان و موج اعدام جوانان بنام اراذل و اوباش اتفاق نیفتاد؟ راه کارگر و اتحاد چپ کارگری و کومه له امروز، در بسیاری مواقع همراه با حزب دمکرات کردستان ایران، سابقه چنین همکاریهایی داشته اند، نکته جدید گرویدن احزاب منشعب از حزب کمونیست کارگری ایران به این ماجرا است. در سنت کمونیسم منصور حکمت مخدوش کردن خطوط سیاسی مختلف در این سطوح تحت هیچ بهانه و شرایطی پذیرفتنی نبود و  سابقه ندارد. آیا اکنون حزب و یا سازمانی آن خط و سنت را نمایندگی می کند تا امروز انتقاد به آن را وارد بدانیم؟

 

جریانات زیادی تلاش کردند ۱۶ آذر را مرهم درد و مشکلات ویژه خود بنمایند. حزب کمونیست کارگری ایران قبلا از هر تحرکی حتی از امثال هخا و قوم پرستان آذ
ربایجان و هر رویداد عقب مانده ای "سوسیالیسم" خود را جار می زد و حال تحرک دانشجویان و شعارهای "سوسیالیسم یا بربریت" و آزادی و برابری" را دستمایه اثبات درک وارونه و سطحی خود از سوسیالیسم و جنبش سوسیالیستی قرار میدهند.

 

حزب-حکمتیست با همان درجه و غلظت سطحی نگری، روی دیگر "سکه" خط حککا را به تصویر کشید. با چیدن مواضع ظاهرا مختلف این دو جریان پهلوی هم، دیگاه کامل و زیر و بم های سنت چپ خرده بورژوایی این دوره را در برابر خود خواهیم داشت. این جریان با دیدن ۱۸ تیر۱۳۷۸، عجز خود از درک و تشخیص روندها و جهت آن در جامعه، در نتیجه در میان دانشجویان را، با فرمول ۱۸ تیر "قربانی توهمات خود" شد به شکل برجسته ای به نمایش در آورد. طبیعی بود که امتداد این دیدگاه، از سردرگمی و مستاصل بودن راست پرو غرب، نتیجه مایوس شدن مردم در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را بگیرد. رویدادهای ۱۶ آذر امسال آنها را مجبور به وصله و پینه کردن و توجیه کردن آن مواضع انداخت. قبلا با دیدن حرکت ۱۸ تیر دوره ای را اعلام کردند و بعدش با دیدن حرکت دیگرپایان آن را.

 

دنباله روی از رویدادها به جای رهبری، سنت سیاسی ریشه دار و قدیمی است که در رابطه با رویداهای امسال دانشگاه به عیان خود را نشان داد. اگر حزب سیاسی وجود میداشت، قبل از ۱۳ آذر رهنمود، مستقل از درجه موثر بودن و نبودن آن، هشدار بموقعی برای عبور هر چه کم ضرر تر جنبش دانشجویان از این مرحله میداد. از سر ایدئولوژی و مواضع و رقابت حزبی، سوسیالیسم و مراحل و دوره های جنبش های اجتماعی را نمی شود تعریف کرد. جامعه ایران برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی و تامین رفاه و برابری و زندگی انسانی برای آحاد آن به حزب سیاسی کمونیستی نیاز دارد.

۳۱ دسامبر ۲۰۰۷