شباهنگ راد : نغمهی شوم جنگ و “حملهی احتمالی” به ایران به سر تیترهای خبرگزاریهای امپریالیستی و دغدغهی نیروهای کمونیستی و انقلابی تبدیل گشته است. پیشاپیش نتایج مخرب و خانمانبرانداز جنگ را بر حیات و هستی میلیونها انسان محروم میتوان متصور نمود. این ذات و طبیعت هر جنگ ناعادلانه و امپریالیستیست.
به بهانهی مقابله با “تروریست” و برقراری “دموکراسی” شیرازهی جامعهای را از هم میپاشانند تا منفعتِ دراز مدت و استراتژیک خود را حفظ نمایند. نوید “جنگ جهانی سوم” را سر میدهند تا سلطهی بلامنازع خویش را در دنیای سرمایهداری بار دیگر اعلان نمایند. هدفِ راهاندازی این همه هیاهو و جار و جنجال، تأمین جان انسانی و برسمیت شناختن حقوق آنان نیست. در مخیلهی خود بدنبال “۱۱ سپتامبر” دیگراند تا نقشههای شوم خود را در منطقهی خاورمیانه گام به گام پیاده نمایند.
حقیقتاً که توطئه و تصویر سازیهای غیر واقعی بمنظور انحراف افکار عمومی از این دولت و آن دولت دستنشانده و خودیها، به سیاست روتینشان تبدیل گشته است. به باور خود در پی آنند تا جمهوری اسلامی را از تولید “انرژی هستهای” باز دارند!! به خیال خود بر آنند تا دنیای سراسر ظالم را از شر رژیمهای جنایتکاری همچون رژیم جمهوری اسلامی نجات دهند!! چه کسیست که امروزه بر این باور میباشد که سران حکومت بدون تعلق به این و آن دولت امپریالیستی قادر به غنی سازی اورانیوم و امثال آنند؟ چه کسیست که امروزه نمیداند که تولید “انرژی هستهای” رژیم جمهوری اسلامی زیر نظر و هدایتِ مستقیم قدرتمداران جهانیست؟ میدانند که رژیم جمهوری اسلامی بدون تعلق و وابستگی کامل بدانان هیچ است. خود بر این موضوع بخوبی واقفاند و بارها و بارها در چارچوبهی تضادهای درونیشان اعلان نمودهاند که رژیم جمهوری اسلامی قادر به تولید آنها نمیباشد و سالها با آن فاصله دارد. با این اوصاف دلیل این همه هیاهو، تحریمها و تصویب قطعنامههای گوناگون از جانب شورای امنیت در چیست و چرا ایران، این روزها به سر تیتر “حملهی احتمالی” امپریالیستها و بویژه امپریالیست امریکا تبدیل گشته است؟
واقعیت این استکه با پایان یافتن جنگ سرد، دنیای سرمایهداری بدنبال باز تعریفی دیگر تحت عنوان “نظم نوین جهانی” میباشد. بر این اساس امپریالیستها به سرکردگی امپریالیست امریکا نقشهی نظامیای را در پیش روی خود گذاشتهاند تا از یکسو قادر گردند جنبشهای اعتراضی – تودهای را تحت کنترل خود در آورده و از سوی دیگر بر منابع و ذخائر طبیعی منطقه تسلط یابند. در چنین چارچوبی در منطقه حضور نظامی یافتهاند و این و آن کشور را اشغال نمودهاند و آتش جنگ خانمانسوزی را بر افروختهاند تا سیاستهای منفعتطلبانهی خود را متحقق سازنند. هدف امپریالیستها و بویژه امپریالیست امریکا چنگاندازی هر چه بیشتر بر منابعی طبیعی منطقهی خاورمیانه میباشد. هر یک از آنان دندان تیز نمودهاند تا دست جناحهای رقیب را از منطقه به نفع خویش کوتاه نمایند. آنان منطقهی را به خاک و خون کشاندهاند و آنچنان جنایاتی را در حق کارگران و زحمتکشان مرتکب گردیدهاند که قابل توصیف نیست. بیش از دو میلیون کشته از بیدفاعترین انسانهای محروم و آواره شدن میلیونها تن دیگر از خانه و کاشانهیشان، فقر مزمن، بیکاری و گرانی سرسام آور، ارمغانِ جنگهای دستساز قدرتهای بزرگ جهانی و دولتهای مرتجع و وابسته بدانان میباشد. جنگی که برندگان اصلی آن کسانی جز، سرمایهداران جهانی و مدافعین پر و پا قرصشان نمیباشند. به عبارت صحیحتر راهاندازی جنگ در خاورمیانه و حملهی احتمالی به ایران، چیزی جز تداوم تجدید آرایش سیاسی دولتهای منطقه، کنار زدن دستهای جناحهای رقیب از بازار پر سود منطقه و سهمبری هر چه بیشتر از ذخائر و منابعی طبیعی نمیباشد.
بنابراین بر خلاف یاوهگوئیهای امپریالیستها و بویژه امپریالیسم امریکا در حمله به این و آن سرزمین و بر افروختن شعلههای جنگ در ایران، به معنای مقابله با رژیمهای غیر انسانی و تأمین منافع و خواستههای سیاسی – اقتصادی میلیونها کارگر و زحمتکش نیست. سرمایهداران جهانی به دروغ خود را در مقّام دفاع از حقوقِ بر باد رفتهی تودهها توسط حاکمین جنایتکاری همچون رژیم جمهوری اسلامی قرار میدهند؛ در عمل به اثبات رسیده استکه زورمداران جهانی منافع و مصالح خود را با رژیمهای دستنشاندهای همچون افغانستان، عراق و ایران و غیره گره نمیزنند و هر زمان که منافع و مصالحشان ایجاب نماید، بدون لحظهای درنگ، ماشین تعرض و اشغال خود را با شتاب غیر قابل باوری به حرکت در خواهند آورد و به هیچ احد و الناسی رحم نخواهند نمود. تا کنون دنیا شاهد وحشیگری و قلدری امپریالیستها به سرکردگی امپریالیست امریکا بر جان و مال کارگران و زحمتکشان بوده است؛ تا کنون به اثبات رسیده استکه هدف امپریالیزم امریکا بر آن است تا دنیا را بر اساس منافع و سیاستهای ارتجاعیاش سازمان دهد. به پاس زور قطعنامههای متفاوت علیهی حکومتهای دست نشاندهای همچون رژیم جمهوری اسلامی صادر مینمایند تا نظم دلخواه و تعریف شدهی خود را به دیگران تحمیل نمایند.
قصدشان تجزیهی منطقه و کشورهاست. سیاستشان راهاندازی جنگهای قبیلهای، فرقهای و منطقهایست. مدتهاست که نیروهای خود را در چنین چارچوبهای سازمان دادهاند. ارتباط و حمایت مالی – عملی از نیروها و رهبران مرتجع محلی، از زمره سیاستهاییست که در سر لوحهی کارشان قرار گرفته است و بر تداوم آن مصراند. با این اوصاف امپریالیسم امریکا نیازمند بحران سازی و راهانداز