جنبش سبز موسوی در میانه راه

رویدادهای اخیر جامعه ایران مانند هر رویداد اجتماعی دیگری مهر خود را بر صحنه سیاست در ایران کوبید و احزاب و نیروهای سیاسی مختلف را شفاف تر از هر زمانی در معرض قضاوت جامعه و توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه قرار داد.

کسانی که دست در دست جناح راست و در همکاری بخش بزرگی از اپوزیسیون راست مردم ایران را پای صندوقهای مضحکه انتخابات جمهوری کشاندند، کسانی که در رقابت و جنگ جناحی خود در روز روشن با کلاه برداری بزرگی بر اعتراض مردمی متنفر از جمهوری اسلامی که آزادی میخواهند که مطالبات دیگری دارند رنگ و پرچم و شعار و قالب دیگری زدند، اکنون که در مقابل جناح دیگر کوتاه آمده اند، بعنوان "رهبران" این مردم بیانیه ها و خطابیه های خود را خطاب به این مردم صادر میکنند تا همچنان مبارزه و اعتراض آنان را در چهارچوب جمهوری اسلامی کانالیزه کنند.

موسوی بیانیه داد، کروبی همینطور، خاتمی خودی نشان داد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت نیز هرکدام به نوبه خود بیانیه های خود را صادر کردند. کل تلاش اینها از دادن این بیانیه ها بر این است که مبارزه و اعتراض مردم را همچنان در چهارچوب جمهوری اسلامی نگاهدارند. هم اکنون صدها نفر در زندانند، دهها نفر مجروح اند و از سرنوشت عده زیادی اطلاعی در دست نیست. فشار و رعب جمهوری اسلامی نیز هر دم بر روی این مردم در حال افزایش است. تمام آنچه که اینها گفته و میگویند از جمله مخالفت صریح و قاطع موسوی در مقابل ساختار شکنی و برداشت ساختار شکنانه از اختلافات او با جناح مقابل، یا تاکید او بر جمهوریت و اسلامیت و "ولایت فقیه" برای این هدف است که مردم معترض را دست و دهان بسته در دامن  "مرحمت" جمهوری اسلامی رها کنند. چاشنی عدم مشروعیت سیاسی دولت برآمده از انتخابات در بیانیه موسوی یا بازگرداندن "هویت ملی" به "ملت ایران" در قالب ناسیونالیسم ایرانی و عظمت طلبی ایرانی که در این دوره مختص هر دو جناح جمهوری اسلامی است راهی است برای به خط کردن نیروی اپوزیسیون راست که عملا پشت آنان بسیج شده است. عوام فریبی موسوی در مورد اعاده "حقوق شهروندی" و حقوق "فردی و اجتماعی" زیر سایه حکومت اسلامی و اسلام ناب محمدی و "ولایت فقیه" که خود موسوی زمانی یکی از سازماندهندگان تحمیل بی حقوقی مطلق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم زیر حکومت اسلامی بود، نخ نماتر از آن است که هیچ انسان آزاده ای پشیزی برای آن قائل شود. در پایان موسوی میگوید، برای ادامه دادن پروسه تحقیق در باب "تقلب در انتخابات" به حزبی و یا جریانی که "نخبگان" قرار است ایجاد کنند می پیوندد.

مردمی که خاتمی و دوره دوم خرداد را تجربه کرده اند میدانند که هدف اینها چیزی جز ابقای حکومت اسلامی بر مردم و جامعه ایران نیست. بار کردن هر نوع آزادیخواهی و هر نوع گسستی از جمهوری اسلامی به این جنبش و سران آن خاک پاشیدن در چشم مردم معترضی است که آزادی میخواهند که آزادی فعالیت سیاسی میخواهند که خواهان حق تشکل و لغو اعدام و برچیدن دستگاه زور و شکنجه اسلامی اند. گفتن اینکه موسوی بهانه است وقتی که پرچم جنبش او بر فراز اعتراض این مردم بالاگرفته شده است، خاک پاشیدن در چشم مردم آزاده و آزادیخواهی این مردم است. قربانی کردن مردم معترض در پیشگاه این جبنش است.

عکس العمل بخش اعظم اپوزیسیون راست به جنبش سبز و به موسوی جالب است. داریوش همایون در مصاحبه با نشریه تلاش وقتی راجع به حرکت اخیر صحبت میکند میگوید، این اعتراضات فراتر از انتخابات بود، همه رژیم مد نظر بود، ارزیابی ای مشابه کمونیسم بورژوائی(چپ پوپولیست این دوره). در مورد خود جنبش سبز موسوی هم داریوش همایون میگوید، این حرکت، حرکت اعتراضی طبقه متوسط(خرده بورژوازی) و روشنفکران ایران است. میگوید موسوی و امثال موسوی اگر بخواهند میتوانند از رهبران آن باشند و "سخاوتمندانه" همه جرائم و جنایات دوره موسوی را به موسوی و امثال موسوی می بخشد. پوپولیسم چپ(کمونیسم بورژوائی) ظاهرا یک قدم از داریوش همایون جلوتر است. با تعجب میگویند، مگر میشود در یک اعتراض میلیونی کارگر هم شرکت نداشته باشد؟ دارند حضور کارگر را همراه اینها یادآور میشوند که مبادا آن را درز بگیرند! خان بابا تهرانی یکی از سخنگویان جمهوریخواهان در مصاحبه با رادیو "صدای آلمان" میگوید، جنبش ملی عروج کرد و خوشحالی خود را از اینکه آنها از این به بعد صاحب جنبش ملی شده اند ابراز میکند. او میگوید، اکنون میتوانند از یک جنبش ملی نام ببرند. میگوید موسوی و امثال موسوی میتوانند از رهبران این جنبش باشند، البته اگر بخواهند. او یک بار دیگر سابقه و نقش تاریخی "روحانیت" و مکلا در جنبش ملی در ایران را به آنان یادآور میشود. از آنطرف "نخبگان" مورد نظر موسوی هم دارند پرچم "جنبش امید سبز" را بالا میبرند و بالاخره لایه های پائینی این جنبش که خود را کمی سرخورده میدانند در سایت "اخبار روز" شروع به غرولند کرده اند که موسوی چرا بعد از اعلام نتیجه انتخابات توسط شورای نگهبان جمهوری اسلامی، از خواست "ابطال انتخابات" دست کشید؟ یا چرا به مردم راه نشان نداد و یا روی تاکید دوباره او روی اسلامیت "نظام" علامت سوال میگذارند.

یک عده هم که خود را کمونیست می نامند از هول اعتراض صرفا ضد رژیمی خود همراه اینها رفتند زیر پرچم سبز موسوی. به این خیال، واقعا به این خیال که این جنبش را از درون "رادیکالیزه" کنند و سوار موجی شوند که اینها براه انداخته اند. اتفاقی که هرگز نه روی داده و نه روی خواهد داد.

جنبش سبز موسوی اما هنوز در میانه راه است. در واقع حرکت جناح خامنه ای