نگاهی به بلوای انتخابات و ذوق زدگی اپوزیسیون

انتخابات ریاست جمهوری در ایران و انتصاب مجدد احمدی نژاد نوچه خامنه ای سرانجام همانند واقعه دوم خرداد آب در لانه مورچه گان ریخت و اپوزیسیون فراری از خلق را از خواب زمستانی بیدار کرد و آنان به یادشان آمد که رهبر و مرجع تقلید به اصطلاح پرلتاریا هستند و باید برای این طبقه که بدون چوپان راه خود را گم می کند فتوا صادر کنند! بدینترتیب گروهها و عناصر چپ نما از مأوای خود در کشورهای امپریالیستی برای پیروان" سبز" و مرتجع هوادار موسوی و کروبی پیامهای انقلابی و پرلتری فرستادند! عشق به کسب قدرت سیاسی این گروههای مارکسیست و غیر مارکسیست را وادارکرده است تا آنان خود را به هر خار و خاشاکی بیاویزند تا خود را از غرق شدن نجات دهند و شاید از سفره استثمار مردم ایران لقمه ای گیرشان بیاید!

در سیستم دمکراسی انتخاباتی که در سراسر جهان با هدایت طبقات حاکم و بهره گیری از ابزارهای گوناگون و از جمله تبلیغات مطبوعاتی و رسانه ای مردم را به پای صندوق های رأی می کشانند تا آنان به دشمنان خودشان رأی بدهند، تقلب  برای کسب قدرت سیاسی جزء ذاتی این نظام است. بدون شک کشورهای غربی و بخصوص انگلیس با بهره گیری از تمام امکانات تبلیغاتی خود تلاش کردند تا برای توقف برنامه اتمی، با ترتیب دادن یک انقلاب مخملی از نوع اوکرائین، احمدی نژاد را ساقط کرده و موسوی را که گفته می شود در گذشته نیز مخالف خامنه ای بوده است جایگزین او بکنند! برای غرب و اسرائیل، هر دولت دیگری بجز احمدی نژاد یک دولت نسبتأ مطلوب است و نباید از یاد برد که خاتمی بدون دستیابی به هیچ نتیجه ای دو سال برنامه اتمی را معلق کرد!؟ از آنجا که رژیم جمهوری اسلامی موجودیت و بقای خود را به دست یابی به بمب اتمی منوط می داند دولت احمدی نژاد در آینده تلاش خواهد کرد تا تمام طرفداران غرب را در ایران در حد توان سرکوب کند و در این دوره از ریاست خود به بمب اتمی دست پیدا کند در غیر اینصورت باید منتظر مداخلات بیشتر غرب در امور حکومت اسلامی بود و بر خلاف تحلیل های افراد و گروههای چپ نمای مارکسیست، شلوغ پلوغ های اخیر تلاش و کودتای غرب برای تحقق یک انقلاب مخملی بود و احمد نژاد نیز ضمن افشای این توطئه دولت انکلیس را مسئول دانست. در واقع میر حسین موسوی مجری یک کودتا بود که توسط کشورهای غربی کارگردانی و توسط قشر مرفه جامعه ایران حمایت می شد و طبق معمول مردم عادی سیاهی لشگر و سرباز پیاده اجرای این سناریو بودند! مطبوعات فارسی و انگلیسی زبان بی بی سی تمام تلاش خود را برای تبلیغ به نفع موسوی و برجسته کردن اغتشاشات "مردم سبزگرا" بکار بردند و مارکسیست های هیجان زده نیز یک کلاغ را چهل کلاغ کردند تا به خودشان روحیه و امید بدهند!؟
حال به مواضع تعدادی از افراد و گروهها توجه مختصری نشان می دهیم. سازمان فدائیان اقلیت با انقلابی نامیدن هواداران موسوی، چنین نوشت:" اما انقلاب نمی‌تواند منتظر بماند و منتظر نمی‌ماند. هم اکنون توده‌های مردمی که ۳۰ سال در تحت شدیدترین فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار داشته‌اند، شروع به برخاستن کرده‌اند. صدها هزار و میلیون‌ها تن از توده‌های مردم ایران بیش از یک هفته است که هر روز در خیابان‌ها تظاهرات و راه پیمائی می‌کنند."

حزب حکک که طبق معمول خود را رهبر خیالی پرلتاریای ایران می پندارد چنین نوشت: " امروز جنبش انقلابی مردم برای سرنگونی حکومت اسلامی، و حزب کمونیست کارگری بعنوان پرچمدار و نماینده این جنبش، از حقانیت و موقعیت حق بجانب تر و مساعد تری در جامعه برخوردار است…. ما همه مردم انقلابی را به متشکل شدن حول پرچم حزب فرا میخوانیم. ما، حزب و مردم، مهلکه ای را  که اکنون جمهوری اسلامی در آن گرفتار است، به انقلابی علیه این رژیم نفرت انگیز و به انقلابی برای آزادی و برابری تبدیل میکنیم…"

آقای حمید تقوائی مرجع تقلید حزب حکک در تاریخ ٢٧ خرداد ٨٨  به مردم ایران چنین پیام داد: " .. مردم! این انقلاب و این حرکت دارد به شعارهای خودش، پرچم خودش، خواست خودش متکی میشود…. مردم! به تلویزیون انقلاب گوش کنید. این تلویزیون را ببینید و رهنمودها و سیاستهای ما را دنبال کنید….

حزب حکمتیست بدرستی نوشت:" نه انتخابات رژیم اسلامی انتخابات ماست و نه تقلب در آن مساله ما. کل جمهوری اسلامی و مضحکه انتخاباتش تقلب است! اعتراض ما به فقر و محرومیت و بی حقوقی٬ به زن آزاری و جهنمی ڪه بر ما حاڪم ڪرده اند٬ از ڪانال رقابت جناح های جمهوری اسلامی حل و فصل نمیشود."

سازمان رزمندگان آزادى طبقه کارگر چنین نوشت:

"با نگاهی کوتاه به اخبار چند روز اخیر، هر کسی بخوبی میتواند ببیند که چگونه مردم انقلابی با حضور خیابانی و میلیونی خویش که متعاقب تشدید بحرانهای سیاسی جاری آغاز و با پتانسیلی که حاصل سه دهه سرکوب و بی حقی بود به پیش رفت ،تحولی در اوضاع جاری را رقم زده اند.این درست استکه تشدید بحرانهای سیاسی در صفوف ارتجاع حاکم، جریانات درون حکومتی را به تصفیه حساب خیابانی کشاند و بر این اساس آنان به تدارک جمعیت و اجتماعات کنترل شده نیازمند گردیدند تا حسابشان را با یکدیگر تصفیه کنند.

 اما این هم درست استکه کارگران و زحمتکشان هم در حد مورد درخواست آنان یعنی سیاهی لشکر دعوای بالائی ها باقی نماندند و به ماورا قوانین دعوای سیاسی-حکومتی پای نهادند و در برابر چشم همگان از "آزدی" سخن گفتند. "

حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) چنین نوشت:" . .. اما جوانان و زنانی که بار اصلی نبردهای خونین را بر دوش دارند هنوز آمال و خواست هایشان را بطور آگاهانه بیان نمی کنند. … کمونیست ها وقتی با
چنین موج های مردمی روبرو می شوند که مملو از توهم نسبت به شخصیت های ارتجاعی و راه حل های رفرمیستی است، نباید گیج شده و جهت گیری استراتژیکی خود را از دست دهند…. در هر بحران و خیزش انقلابی، بیش از هر زمانی اذهان پیشروان جامعه به گرد این سوال می چرخد که چه جامعه ای با چه مختصاتی می خواهیم؟ و آن را چگونه بدست خواهیم آورد؟ …

حزب اتحاد کمونیسم کارگری نیز چنین فتوا صادر کرد: "یکبار دیگر جامعه ایران در آستانه تحولات تاریخسازى قرار گرفته است. دوران پرتلاطمى آغاز شده است. دوره بیدارى، دوره بپاخاستن توده‌هاى عظیم مردم براى بدست گرفتن سرنوشت خویش، دوره جدالهاى تعیین کننده بر سر سهم انسانها از آزادى و رفاه و سعادت. جمهورى اسلامى رفتنى است. "

همه این فتواهای صادر شده برای مردم، در بتن خود یک مضمون دارند و آن این است که، ای مردم جمهوری اسلامی بد است و  فقط ما خوب هستیم و ما را به رهبری خودتان برگزینید! و همه اینها که اکنون مشغول فحش دادن به حکومت اسلامی و حماسه سرائی برای مردم هستند در مقطع قیام سال ۱۳۵۷ نیز همین مطالب را تبلیغ کردند و در شرایط جنگ ارتجاعی بین دولتهای ایران و عراق نیز با اتخاذ موضع دفاع طلبانه آب به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی ریختند و به تحکیم آن کمک کردند! آیا براستی اگر هر کدام از گروههای اپوزیسیون که در نتیجه براه اندازی جنبش ارتجاعی "سبز" به رهبری موسوی و توسط سازمانهای اطلاعاتی غرب، این چنین ذوق زده شده اند اگر جای رژیم کنونی را اشغال کنند شرایط مردم ایران نسبت به شرایط کنونی بهبود خواهد یافت؟ مثلأ اگر حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) به حکومت برسد چیزی بهتر از حکومت پل پت در کامبوج یا حکومت چین که قهرمان اعدام انسانها در جهان است برای ما به ارمغان خواهد آورد؟ با نگاهی به ماهیت مارکسیسم و دیکتاتوری به اصطلاح پرلتاریا و ماهیت گروههای تمامیت خواه مارکسیست و نارسیست ( به معنی خود شیفته) پی می بریم که بین مارکسیسم ایرانی و اسلام آنقدر شباهت وجود دارد که از همدیگر قابل تفکیک نیستند!

از وقتی که خانمی به نام "ندا" توسط بسیجیان به قتل رسیده است، مرده پرستان از او قهرمانی ساختند و تعدادی برای او اشعار جگرخراش! می سرایند و نوحه سرائی می کنند و تعدادی دیگر برایش خبرنامه منتشر می کنند! اگر این خانم که مرگ او اکنون به ابزار کاسبی سیاسی فرصت طلبان تبدیل شده است به جای کشته شدن مثلأ به زندان می افتاد آیا این عناصر عزادار به این فکر می افتادند که به خانواده او و خودش کمک کنند؟ اما در یک تحلیل مشعشع که توسط یازده نفر و از جمله بهمن شفیق امضاء شده بود ضمن تکیه بر نکات درستی به این نتیجه و کشف خارق العاده! رسیده بودند که احمدی نژاد "چاوزیست است! و آنان بدرستی نوشتند: " این جنبش مخملیِ بخشی از بورژوازی اسلامی برای به ‌قدرت رسیدن است. جنبشی‌که درصورت پیروزی در آینده نیز وضعیت سیاه کنونی را برای اکثریت محرومان جامعه تداوم خواهد داد. کم‌ترین تردید در نتایج خانمان‌برانداز این جنبش، کم‌ترین توهم به‌سرنوشت این حرکت، زمینه را برای تکرار فاجعه‌ای آماده خواهد کرد که سی سال پیش و در مبارزه با سلطه‌ استبدادی رژیم شاهنشاهی به‌وقوع پیوست. آن زمان نیز «منافع عمومی جنبش ضددیکتاتوری» بهانه‌ی همراهی توده‌های وسیع مردم آزادی‌خواه، روشن‌فکران چپ و ضداستبداد با جنبشی ارتجاعی گردید. «همه با هم» انقلاب ۵۷ به‌برقراری نظامی منجر شد که سی سال است برگُرده‌ی اکثریت قاطع مردم ایران سنگینی می‌کند. نباید اجازه داد این فاجعه تکرار شود…." و به نادرستی نوشتند: 

 ..  در یک‌سو «چاوزیسمِ» دروغین و امام زمانی؛ و در طرف مقابل آن، افق یک جمهوری فقاهتیِ فاسد و سرکوب‌گر و اشرافی. ….. این تحولی است ‌که جنبش ما را هم در معرض مخاطراتی جدی و هم ـ‌احتمالاً‌ـ در مقابل شانس‌هایی غیرمنتظره قرار می‌دهد. همه‌ی این اتفاقات در شرایطی واقع می‌شوند که جنبش نوپای طبقه‌کارگر ایران هنوز از تشکل‌های نیرومند توده‌ای و حزبی خود برخوردار نیست و …. این جریانی است‌که ظرفیت هیچ‌گونه پذیرش بیان اراده طبقات و گروه‌های اجتماعی پیش‌رو را ندارد.…" مگر مارکسیسم  ظرفیت پذیرش بیان اراده طبقات و گروههای پیشرو دیگر مانند آنارشیستها را دارد که اینان از پیروان ولایت مطلقه فقیه چنین انتظاری را دارند؟ مگر یک حکومت مارکسیستی چیزی بهتر از یک حکومت مطلقه ولایت فقیه می باشد؟

این حضرات گویا نمی دانند که احمدی نژاد چیز جدیدی را عرضه نکرده است بلکه تداوم خط  ستیزه جویانه و دشمن تراشی همیشگی جمهوری اسلامی است تا با ترساندن مردم از لولوخرخره شیطان بزرگ، عملکردهای منفی داخلی خود را توجیه کند و نه تنها احمدی نژاد چاوزیست نیست بلکه این چاوز است که خط ستیزه جوئی جمهوری اسلامی را کپی کرده است.! و مثل اینکه آنان نگران به خطر افتادن جنبش خودشان هم هستند!؟ براستی کدام جنبش؟ احتمال