در جواب به” ستاد انقلاب” سبز حزب کمونیست کارگری ایران

pooyarastbin@yahoo.com  

رویدادهای اخیر در ایران بار دیگر فرصتی برای محک خوردن نیروها و جریانات سیاسی بر متن فضایی ابژکتیو و عینی فراهم آورده است.در آیینه چنین تحولاتی است که گرایشات سیاسی می توانند سیمای خود را در جامعه ببینند و از آن مهمتر تصویری از جامعه را پشت سر خود نیز ببینند. تقریباً ده روز ازنمایش انتخابات و پیامدهای ناشی از آن می گذرد . اعلام" نتیجه انتخابات" برای بخش وسیعی از روشنفکران ،ژورنالیست ها و دگر اندیشان ایران و از همه مهمتر برای اصلاح طلبان و اپوزیسیون پرو رژیم با بهت و نا باوری همراه بود.

از چند ماه پیش تمام ژورنالیسم و صنعت ابر رسانه ای بورژوازی ناسیونال ـ اسلامی بسیج شده بودند تا موسوی را رئیس جمهور آینده ایران کنند و شرایط متعارف تر شدن جمهوری اسلامی و البته زمینه لازم برای رشد سرمایه گذاری بورژوا ناسیونالیستها و به تبع آن "توسعه فضای سیاسی" و " نجات " جمهوری اسلامی طبق فرمول خود فراهم کنند. معماران نجات بورژوازی از آتش خشم و نفرت طبقه کارگر وآزادیخواهان جامعه بدرستی تشخیص داده بودند که" طغیان های کور اجتماعی" ممکن است جامعه یعنی جمهوری اسلامی و بورژوازی ملی ـ اسلامی را درشیب تند سقوط قرار دهد ، از این رو با تدبیر و درایت ملی ـ اسلامی خود جامعه را در مقابل گزینه نامطبوع جنبش سبز موسوی در تقابل با بربریت افسار گسیخته و هار احمدی نژاد قرار دادند. از سویی دیگرکارناوال های تبلیغاتی انتخاباتی و تشکیل زنجیره های انسانی ! ۱۸ کیلومتری در خیابان ولی عصر تهران حاکی از میل شدیداً سرکوب شده جامعه و بخصوص نسل جوان به رهایی حتی در شکل نمادین و صوری آن داشت.در واقع نمایش های انتخاباتی و حضور جوانان در صحنه، آبشاری بود که به آسیاب انتخابات جمهوری اسلامی ریخته می شد.اما روی دیگر سکه "حضور سبز" انفجار جامعه و در هم شکستن سدی از خشم ونفرت بود که می تواند به نابودی جمهوری اسلامی تبدیل شود.

  احزاب و گرایشات ملی ــ اسلامی و بخش وسیع اما کم عمق" چپ" که دنباله روی و همراه شدن با موج رسانه ای بورژوایی خصلت نمای آنها شده است به همراه اکثریت مطلق نیروهای فدرالچی و قوم پرست، همصدا با بلندگوهای تبلیغاتی بورژوازی به استقبال انتخابات و توهم تغییر سبز در ایران رفتند و پس از انتخابات نیز نمایش پراگماتیستی و کمدی سیاسی را به تماشا نشستند. تمام هم و غم این طیف از گرایشات سیاسی نگرانی از وخامت اوضاع و در رفتن قطار شورش های خیابانی از ریل اصلاحات به سرنوشت نامعلوم و پیش بینی نشده بود. بار دیگر "همه با هم" ی حول منافع مشترک طبقاتی آنها شکل گرفت و ابر رسانه ها را برای کنترل افکار عمومی به یاری طلبیدند. خوشبختانه به یمن نظام انفورماتیک عکس العمل و موضع تمام جریانات در نت نگهداری می شود و این بار نه تاریخ بلکه انسانهای زنده شاهد بازیهای سیاسی و ریاکاری رسانه ای ژورنالیسم حرفه ای خواهند بود. بهرحال منفعت زمینی و بلاواسطه این طیف از اپوزیسیون ملی ــ اسلامی داخل و خارج ایجاب می کند که از" تغییرات ساختارشکن " پرهیز کنند و سرعت حرکت خود را مطابق الگوهای جهانی و اوبامایی " تغییر" بورژوایی تنظیم کنند.

    در میان احزاب و گرایشات سیاسی عکس العمل حزب کمونیست کارگری ایران هم در خور تامل و دقت است. روشن است که این حزب در آرزوی انقلاب سوسیالیستی در ایران زندگی می کند وسوخت و ساز درونی و بیرونی این حزب در راستای تحقق انقلاب سوسیالیستی در ایران و ایجاد یک دنیای بهتر تنظیم می شود. اما ارزیابی ، تحلیل و استنتاجات رهبری این حزب از تحولات سیاسی بقدری ضعیف است که این حزب را در ردیف چپ های پوپولیست قرار می دهد.عکس العمل سریع و هیجانزده رهبری این حزب به رویدادهای شبه سیاسی مانند ماجرای هخا، تحرکات قومی و فاشیستی در آذربایجان تنها دو مورد از نمونه های عینی اشتباه سیاسی رهبری این حزب در چند سال اخیر هستند.نمونه این بار رویدادهای سیاسی با سرعتی بیشترو ابعادی گسترده ترجایگاه طبقاتی این حزب را به مثابه بخش میلیتانت اپوزیسیون چپ ضد رژیم به عبارتی دیگرجناح چپ ناسیونالیسم پروغرب ایرانی تعین بخشید. " ستاد انقلاب "در تحلیلی کاریکاتورگونه از جامعه و فعل و انفعالات سیاسی ـ اجتماعی آن هر گونه تصادف سیاسی در ایران را هیجان زده می بلعد و  فی البداهه  دستگاه نامگذاری جنبش این حزب را به حرکت می اندازد . برای نمونه اطلاق "جنبش ضد تقلب" در اولین ساعات شورش های خیابانی اخیراز سوی "ستاد انقلاب کانال جدید " می تواند تنها ناشی از خام اندیشی سیاسی رهبری این حزب و یا خصلت بشدت پوپولیستی آن می باشد که دومی بر اولی غلبه دارد.اطلاق" جنبش ضد تقلب" به آتش فشان خشم و نفرت مردم از جمهوری اسلامی  می تواند از سویی حمایت از یک کاندیدا که یکی از عوامل جنایت و بربریت اسلامی در ایران است، تلقی شود . از سویی دیگراین" نامگذاری و جنبش سازی" می تواند به معنی پذیرفتن مقوله " انتخابات" وبه تبع آن کلیت نظام جمهوری اسلامی قلمداد شود و البته هر دوی اینها چندین سال نوری با ادبیات کمونیسم کارگری فاصله دارد.

  بدنبال عکس العمل حزب حکمتیست به رویدادهای سیاسی اخیر که جوهر آن تشکیل صف مستقل آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران و متمایز کردن صف آزادی ـ برابری از ننگ سبز و سیاه اسلامی بود موجی از یادداشت های سیاسی فعالین حزب کمونیست کارگری علیه حزب حکمتیست براه افتاده است. بد و بیراه گفتن به حزب حکمتیست که به شکل عادت ثانوی تعدادی از اعضای حزب کمونیست کارگری ایران در آمده بود ، می رود که به داستان زندگی آنها تبدیل شود. در چند سال گذشته تعدادی از این افراد از هر فرصتی برای سمپاشی و بد وبیراه گفتن به مجموعه ای از انسانهای شریف که هر کدام رمانی از مبارزه سرسختانه برای تحقق یک دنیای بهتر بوده اند و داستان زندگی خود را به این تلاش عظیم و انسانی پیوند زده اند، استفاده کرده اند و در عالم خود شاهکاری از نفرت وخصومت می آفرینند. برای جنبش کمونیستی که اساس سوسیالیسم را انسان م