جنایات و اصلاحات (١)

در نتیجه استقرار جمهوری اسلامی و به تبع آن، تصویب شدن قوانین و لوایح اسلامی در بعد از انقلاب ۱۳۵۷، بخش عظیمی از مردم از حقوق اولیه خویش محروم شدند. سازمانهای سیاسی تشکیل شده در پیش و یا در بعد از انقلاب، موقعیت و جایگاه سیاسی خود را با طرح خواسته هایی مسشخص کردند که موافقت و پذیرش آنها از سوی دولت تشکیل شده اسلامی (موقت)، ناممکن به نظر می آمد.

 مخالفان حکومت تلاش کردند نظرات و مخالفت های خود را نسبت به لوایح و مصوبات جدید به اشکال ممکن اعلام کنند. و اقدام به این امر، جمهوری اسلامی را وا داشت، برای مقابله با افشاگری ها و فعالیت های مخالفان، عکس العملی فوری و جدی انجام بدهد. فعالیت احزاب را به رسمیت نشناختند و با استخدام چماق داران مانع کار سازمان ها و گروه ها شدند. در میان سازمانهای مخالف که اغلب سالیان طولانی در مبارزه با رژیم سابق بودند، آزادی احزاب و آزادی فعالیت سیاسی در اولویت اول قرار گرفت و حکومت نپذیرفت.

 

حکومت اسلامی تحت لوای مذهب، حقوق اولیه شهروندان را پایمال کرد و در اولین حرکت زنان را که نقش به سزایی در انقلاب داشتند سرکوب کرد. از شمال تا جنوب. از شرق تا غرب، اقوام را مورد سرکوب قرار داد. آزادی بیان که دست آورد انقلاب بود از میان رفت و فریادهایمان بی صدا شد. از سال ۵۸ به بعد حمله به مطبوعات آزاد و غیر وابسته، طراحی و به اجرا درآمد و متعاقب آن، روزنامه آیندگان تعطیل شد. فعالیت احزاب سیاسی غیر قانونی اعلام شدد. اجتماعات فرهنگی- سیاسی که می بایست گسترش می یافتند، ممنوع و منحله اعلام شدند. و در مجموعه قوانین قانون اساسی جمهوری اسلامی نه تنها حقوق برابر شهروندان شناخته نشده است، بلکه مردم به شهروندان درجه یک و دو و خودی و غیر خودی قابل تقسیم اند؛ همچنین اهمیتی به حقوق زنان، کودکان و اقلیت های مذهبی ندادند و در نهایت ناباوری، مجموعه این قوانین به تصویب عموم مردم رسید.

آنچه مبرهن است این است که جمهوری اسلامی نه حکومتی مترقی بوده است و نه پایگاهی بوده که از دل توده های زحمتکش و طبقات پایین اجتماع بیرون آمده باشد. البته از میان طبقات محروم اجتماع، بوده اند کسانی که جذب انقلاب، خصوصاً جذب نیروهای نظامی شده اند. یکی از آنها سپاه پاسداران است. آیت اله خمینی خود را رهبر مستضعفان جهان نامید و دولت اسلامی تشکیل شده را دولت مستضعفان لقب دادند. در ایران سپاه پاسداران و محافل قدرت نه تنها فقیر نیستند بلکه با در تملک داشتن شرکت های غول آسا و امتیازهای اقتصادی – انحصاری به مراکز مهم اقتصادی تبدیل شده اند.

در اینجا وارد مبحث دولت مستضعفان نمی شوم، چرا که شرایط بد و فشارهای اقتصادی موجود در سی سال گذشته، خود،  پاسخی است به این ادعای کاذب حکومت اسلامی. 

مردمی که یک صدا مرگ بر شاه گفته بودند، با تاسیس کمیته های انقلاب، در مقابل یکدیگر ایستادند. در بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در ۲۳ بهمن ماه، به فرمان خمینی کمیته ها در ایران شکل گرفتند. محل اغلب آنها در مساجد یا کلانتری های محل بود. و در همه شهرها و مناطق ۱۴ گانه تهران با مدیرت آیت اله مهدوی کنی فعال شدند. در ابتدا بسیاری از نیروهای مخالف سلطنت پهلوی و مردم انقلابی، در آنجا شروع به کار و فعالیت کردند، حتی، در سال ۵۸- ۵۹ بسیاری از نیروهای سازمان مجاهدین که در کمیته ها کار می کردند، برای حمل صلاح و حضور در کمیته ها، کارت شناسایی داشتند. و اقدام به این عمل خارج از عرف نبود. در بسیاری از کشورها پس از انقلاب در آنجا، کمیته های محلی تشکیل شده بودند مانند کشور انگلستان، آمریکای لاتین و… 

نابرابری از آنجا آغاز شد که هواداران گروههای سیاسی با در دست داشتن اعلامیه و نشریه ای در مقابل قلدری و اسلحه های کمیته چی ها قرار گرفتند.

 

تسخیر سفارت آمریکا در تهران از دیگر خصیصه های انقلاب ۵۷ بوده است. دانشجویانی که خود را پیرو خط امام می نامیدند با حمایت احمد فرزند خمینی و حجت اسلام خوئینی ها به تصرف سفارت آمریکا اقدام کردند و برای مدتی کارکنان سفارتخانه را به گروگان گرفتند. عناصر بالای حکومتی علاقه چندانی به درگیری و در افتادن با دولت آمریکا را نداشتند، اما، دانشجویان عقب ننشستند. علیرغم تلاش هایی که دکتر ابراهیم یزدی و مهندس مهدی بازرگان و … کردند موفق نشدند از اقدامات دانشجویان و اعمال ضد آمریکایی آنان جلوگیری به عمل آورند.

 

با این مقدمه، دهه شصت را آغاز می کنیم. به سال ۱۳۶۰ و سرکوب های گسترده آن می رسیم. به اجرای اوامر و جنایاتی می رسیم که با گذشت چند دهه بی مانند گفته می شوند. کشتار مردم بصورت پیگیر و جدی از سی و یکم خرداد ماه ۶۰ آغاز شد. سازمان مجاهدین و دیگر موافقان  مبارزه مسلحانه ، مسلح شدند و اقدام به تشکیل هسته های رزمی کردند. مجاهدین، تظاهرات مسلحانه را تدارک دیدند و در مقاطعی به انفجار مراکز  و اماکنی که در اختیار و انحصار دولت و حکومتیان بود دست زدند. خمینی فرمان مرگبار خود را صادر کرده بود. از همین روی جمعیت قابل توجهی بازداشت و حبس شدند و تحت شکنجه های فراوان قرار گرفتند. همه روزه آمار اعدام ها به گوش می رسید، روز به روز، رو به تزاید بود و آمار واقعی تا امروز مشخص نشده است. 

دهه شصت، دهه ای سرنوشت ساز برای کشور و مردم ایران بوده است. در بسیاری از مواقع منافع مردم تامین نشده و حرکت ها و تصمیمات بر علیه منافع ملی ارزیابی می شوند. جمهوری اسلامی با تشکیل و استخدام بسیجیان، سپاه پاسداران و توان نظامی ارتش سابق، بر اوضاع و حوادث کشور مسلط شد. حوادثی این چنین:

سرکوب مخالفان حکومت و آزادیخواهان، تداوم جنگ، فرار بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران بهمراه رهبر مجاهدین مسعود رجوی، شروع عملیات نظامی و تدارک راه پیمایی مسلحانه از سوی مجاهدین، انفجار حزب جمهوری اسلا
می، انفجار دفتر نخست وزیری، تضفیه تعداد زیادی از بانوان از ادرات دولتی، تداوم تعطیلی دانشگاهها در سراسر کشور، وقوع انفجارهایی در صحن نمازهای جمعه شیراز و تبریز، اعدام های سال ۶۲و۶۰ در اوین و دیگر زندان ها، انحلال و انشعابات پی در پی در بین سازمان های مخالف رژیم، ضربات جدی و جبران ناپذیر بر پیکره سازمان فدائیان اقلیت، پیکار، راه کارگر، سربه داران، مجاهدین در شاخه نظامی و اطلاعاتی، آزاد سازی خرمشهر از دست نیروهای عراقی، چرخش در زندان- اصلاحات در قوانین قضایی و تغییرات در سیستم اداری زندانها به نفع زندانیان سیاسی، پیشروی ارتش ایران در مناطق جنگی و تصرف منطقه فاو، رانت خواری جدید، حیف و میل مالی در دستگاه دولت و بنیادهای مستضعفان و شهید، حذف آیت اله منتظری از صحنه سیاست و قدرت و دیانت، عملیات فروغ جاویدان (مرساد)، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، شکست مفتضحانه در جنگ و پذیرش آتش بس، مرگ خمینی. رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، مصادره اموال و فروش آنها تحت نظر دفتر فرمان ۸ ماده ای خمینی و … 

 

همانگونه که در سطور بالا ذکر کرده ام حوادث نامترقبه زیادی رخ داده اند که از میان آنها به چند موضوع خواهم پرداخت.

اصلاحات در جمهوری اسلامی برای اولین بار در سال ۱۳۶۴ آغاز شده است؛ چرخش در زندان و تغییرات به نفع زندانیان.
با حضور نمایندگان آیت اله منتظری، حکم اعدام زنان سیاسی در زندان ها به محکومیت های مختلف حبس تقلیل یافت و بساط اعدام زندانیان زن برچیده شد. قضات دادستانی از صدور حکم اعدام زنان خودداری کردند. بساط تنبیه، قرنطینه، تبعید، تابوت ها و انفرادی ها که بیداد می کردند، استبل و واحد مسکونی و تاریک خانه ها که جان و روان بسیاری را گرفته بودند، جمع شدند. و به جای آنها در حداقل ممکن، امکانات صنفی و مطالعاتی برای زندانیان فراهم شده بود و پس از چندی شرایط عمومی زندان رو به بهبود گذاشت. اسداله لاجوردی، دادستان قلدر زندان، را کنار گذاشته بودند و بنگاه تواب پروریش تعطیل شده بود. در زندان ها قصابخانه ها درست کرده بودند؛ به همین دلیل هیئت ویژه رسیدگی به امور زندانها، مسئولان زندان ها را تغییر دادند. واحدی به نام پی گیری در زندان ایجاد شده بود که تحت کنترل کارکنان وزارت اطلاعات بود. رفتار بازپرسان وزارت اطلاعات کاملاً متفاوت با سالهای اولیه شصت بود و از ابزار خشنونت کمتر استفاده می کردند.

در دوره اصلاحات منتظری، بسیاری از زنان و دختران زندانی از زندان آزاد شدند. به احکام بسیاری رسیدگی شده و تعدیل محکومیت و تسهیل شرایط آزادی زندانیان را در پی داشته است. در مجموع شرایط سهلتری در زندان بوجود آمده بود و گروهی از زندانیان توانستند با شرایط آسان تر از قبیل سپردن وثیقه یا تعهد و یا اعلام انزجار به بیرون بیایند. در حالیکه در پیش از آن، برای غیرتوابان غیرممکن و دور از تخیل بود.

در مواردی شنیده می شد که زندانیان سرموضعی و مقاوم زندان در نزد بازجویان و دیگر مسئولان زندانها، از احترام بیشتری برخوردار بوده اند. اگرچه، چرخه امور زندان با کار توابین می چرخید، اما، قدرت عمل توابین در زندانها کم شده بود و از سوی مسئولان زندان به تواب پروری کمتر تکیه می کردند. از کتک کاری میان زندانیان غیر تواب و توابین خبری نبود. در حقیقت اصلاحات برای مدت ۲ سال به جنایات و لشگرکشی در زندان زنان خاتمه داه بود.

     

۲- از دیگر موارد با اهمیت دهه شصت جنگ ایران و عراق بوده است. بر اساس اخبار، ایران با قدرت نظامی در قدرت قرار گرفته بود و تحلیل گران و کارشناسان جنگی دلایل این موفقیت را بهتر می دانند که چه بوده است.

موافق لشگر کشی و جنگ نیستم، اما، با پیگیری اخبار و بر اساس شواهد به نتایجی رسیده بودم که نیروی بعث را متجاوز می دانستم و جنگ ایران و عراق را ضد امپریالیستی ارزیابی می کردم. به هر روی، ارتش در مناطق جنگی پیشروی کرده بود و منطقه فاو را به تصرف در آورده بودند. در این میان پرسش هایی مطرح است از جمله: آیا سیاست بین امللی در باره حکومت ایران تغییر کرده بوده است؟ عقب نشینی های ارتش عراق تاکتیکی بوده اند و یا اینکه نیروی نظامی ایران قدرت یافته بود، در این صورت، چگونه؟!

  

۳- در درون حکومت اسلامی رقبای مسلمان نه فقط کمونیست ها و مخالفین مذهبی خود را کشتند، بلکه رعایت یاران وفادار انقلاب اسلامی را هم نکردند. مظلوم کشی کار و روش جدیدی در میان آدمکشان نبوده و نیست؛ اعمال مسئولان حکومتی در مقابل آیت اله منتظری و پیروانش نمونه بارز بی عدالتی موجود در سیستم اسلامی است. جنگ قدرت رشد کرد و سران نظام که تشنه قدرت بودند فرصت یافتند و اهداف پلیدشان را عملی ساختند. عدالتخانه خانه را بر سر آقای منتظری و یارانش خراب کردند. فرصت ندادند تا کسی بگوید:

                  "به نوبتند ملوک اندرین سپنج سرای           کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای"

 از همین روی منتظری که مخالف قتل و عام زندانیان بود حذف شد و به حبس خانگی محکوم گردید.

          

۴- جمهوری اسلامی توانست منطقه غرب را که عملیات فروغ جاویدان (مرساد) مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت در آنجا رخ داده بود سرکوب کند و بر اوضاع مسلط شود. و متعاقب عملیات نظامی در منطقه غرب کشور به قتل عام زندانیان سیاسی اقدام کردن