صف بندی ها و شعارهای سیاسی در حرکت های خارج کشور

bamdadpress@ownit.nu 
تحولات اخیر ایران، جهان را شگفت زده کرده است. امیدواری برای تغییر وضعیت موجود در ایران، بسیار بیش تر و خوشبینانه تر از گذشته است. از این رو، گرایشات مختلف سیاسی وابسته به طبقات اصلی جامعه در داخل و خارج کشور، در تلاشند تا آلترناتیو سیاسی و اجتماعی خود را در مقابل جامعه قرار دهند. حتا بسیاری از عناصر و سخن گویان گرایشات مختلف درون حکومت اسلامی، به خارج کشور اعزام شده اند تا با همکاری نهادها و سازمان ها و شخصیت های راست، لیبرال، فرصت طلب و اپورتونیست طرفدار این و یا آن جناح درونی حکومت، به تبلیغ و ترویج و بسیج دست بزنند.

این عناصر و عوامل در پوشش های مختلف ظاهر می شوند که یک وجه مهم آن، لطمه زدن به اعتبار مبارزات سه دهه اخیر طبقه کارگر و به طور کلی نیروهای چپ و سوسیالیست و آزادی خواه و به حاشیه راندن مساله سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و به قدرت رساندن جناحی از حکومت در مقابل جناح رقیب آن است. برخی از آن ها، آشکار و نهان تئوری های زیادی می بافند و سیاست های رنگارنگی را به کار می گیرند تا رقابت ها و سیاست های خود را پیش ببرند. سیاست هایی که عموما بر علیه منافع و سیاست های مردم مزدبگیر و زحمت کش و محروم و آزادی خواه ایران است.

اساسا سیاست امر فردی و یک جانبه ای نیست. نقطه اتکاء سیاست مبتنی بر تضادهای طبقاتی، صف بندی های سیاسی و اجتماعی، تحلیل ها، شعارها و اهداف خود است. بر این اساس، اگر در هر تحول سیاسی صف بندی های طبقاتی نادیده گرفته شوند، طبقه ای به سیاهی لشکر طبقه دیگر تبدیل می شود. برای مثال، انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مردم ایران را همه مردم آزاده و در پیشاپیش همه کارگران قهرمان صنایع نفت به پیروزی رساندند. اما به طور کلی طبقه کارگر و همه نیروهای آزادی خواه و برابری طلب نه تنها هیچ سهمی از این انقلاب نبردند، بلکه سی سال است که به لحاظ سیاسی سرکوب و به لحاظ اقتصادی در فقر و رنج و مشقت به سر می برند. عوامل مختلف اقتصادی و سیاسی داخلی و بین المللی سبب شد تا چنین حکومت هیولایی از دل چرکین حکومت پهلوی بیرون جهید. یکی از عوامل اصلی شکست گرایش چپ و آزادی خواه در مقابل تاریک اندیشان، عدم استقلال مبارزه طبقاتی کارگران و همه نیروهای سوسیالیستی و آزادی خواه در مقطع انقلاب ۵۷ بود. «شعار همه با هم»، شعار لیبرال ها و گرایشات راست است که سرانجام به دست بالا گرفتن گرایشات بورژوایی در تحولات تاریخی و اجتماعی منجر می گردد.

طبقات اصلی جامعه، یعنی طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار در تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منافع مشترکی را دنبال نمی کنند و فراتر از آن، این دو طبقه همواره در مقابل همدیگر قرار دارند. زیرا طبقه سرمایه دار به عنوان اقلیتی با اتکاء به ابزارهای دولتی و پلیس و ارتش، طبقه کارگر را استثمار می کند و هر جایی که طبقه کارگر به دلایل اقتصادی و سیاسی دست به اعتصاب و اعتراض می زند بلافاصله حکومت نیروهای سرکوبگر خود را برای سرکوب اعتصابیون به سراغ آن ها می فرستد. دولت به عنوان مهم ترین نهاد سیاسی از نظر اجتماعی بین هوا و زمین قرار نگرفته است، بلکه در بطن ارگان ها و شبکه های پیچیده ای از منافع و علایق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارد و براساس این منافع و علایق، حرکت می کند. بنابراین، دولت های بورژوایی حافظ منافع طبقه خود هستند. اگر کارگر و سرمایه دار در تحولات سیاسی و اجتماعی در یک صف قرار بگیرند به احتمال قوی گرایشات عقب مانده و ستم گر و استثمارگر دست بالا را می گیرند.

هنگامی که حاکمیت از سوی مردم معترض تحت فشار قرار می گیرد تضادها و رقابت جناح های درون آن شدت می گیرد و وارد مناقشه می شوند. مناقشه ای که ربطی به طبقات فرودست ندارد. اما این تضادها به نفع طبقات فرودست است به شرطی که جامعه به این مساله آگاه باشد تا از چاله درنیامده به چاه دیگری سقوط نکند.

هدف این نوشته تاکید به منافع طبقات مختلف اجتماعی در تحولات جاری جامعه از یک سو و تاکید بر استقلال مبارزه طبقات در داخل و خارج کشور از سوی دیگر است. جامعه ما، به دلیل این که عملا نتایج فاجعه بار شعار «همه با هم» را تجربه کرده است اکنون نباید اجازه دهد این فاجعه تکرار شود. از این رو، باید سیاست ها و شعارها و جهت گیری های سال ۵۷ را مورد نقد قرار داد تا از تکرار سناریوی های فاجعه بار سیاسی آن سال ها جلوگیری کرد.

برای نمونه، در تظاهرات های دو هفته اخیر در خارج کشور، طیف توده – اکثریتی، جمهوری خواهان، لیبرال ها و غیره که در صف طرفداران موسوی با باندهای سبز شرکت می کردند، سعی می نمودند مانع سر دادن شعار سرنگونی حکومت اسلامی شوند. اما اکنون با مبارزه پیگیر نیروهای چپ سرنگونی طلب این موج کم رنگ تر شده است. 

طیف دیگری که در این روزها پرچم خود را به تظاهرات ها تحمیل کرده اند طرفداران حکومت پهلوی هستند. حکومتی که سی سال پیش با قدرت مردم سرنگون گردید. گروه های مختلف طرفدار احیای سلطنت پهلوی، در تجمعات بزرگ مخالفین حکومت اسلامی، پرچم به دوش می چرخند و آن را در مقابل دوربین های تلویزیون ها هوا می کنند تا از طریق رسانه های خودی نشان دهند. در حالی که این ها در این کشورهای آزاد می توانند صف های مستقل خودشان را با عکس های رضا شاه و پسرش و نوده اش بالا ببرند و کسی هم نمی تواند مانع آن ها شود. اما این ها به دلیل این که منزوی هستند تمام هم و غم شان بر این جهت گذاشته اند که گروه های چند نفری شان را به تجمعات تحمیل کنند. این طیف ها با این جهت گیری شان سیمای دیکتاتوری خود را به نمایش می گذارند. در این کشورها هرگز گرایشات چپ و گرایشات راست در یک صف قرار نمی گیرند. اما این ها با تفکر فئودالی و عقب مانده شان سعی می کنند حتا خود را به صفوف نیروهای جپ و کمونیست نیز تحمیل کنند. بعلاوه در کشورهای غربی کسانی که پرچم به دوش دست به تظاهرات می زنند عمدتا نیروهای خارجی ستیز و فاشیستی هستند که این هم وجه مشترک سیاست طیف های طرفدار احیای سلطنت در ایران با آن هاست! 

طیف های سلطنت طلب، برای این سیاست زورگویی و تحمیلی خ